مفهوم معبر اينجا تغيير كرده است. ديگر تنها به عنوان محلي براي عبور معنا نميدهد، جايي شده پر از فرصتهاي اجتماعي- اقتصادي نانوشته كه كسي نميداند خوب است يا بد؟ هرچه هست فعلا مرهم و مسكن يكسري از دردهاي جامعه شده است. فرقي نميكند مترو باشد يا خيابان، ميدان باشد يا چهارراه، ايستگاه باشد يا پاركينگ، فقط مهم اين است كه كساني از آنجا بگذرند .
وقتي 7ميليارد و 587 ميليون سفر در سال فقط از طريق مترو انجام شود آن وقت 116 ايستگاه مترو ارزشي ديگر در اين معادله پيدا ميكند. 116 محل تردد يعني جاهايي كه بيشترين مردم از آن ميگذرند؛ مردمي كه ممكن است يكي از آنچه ميخواهند بخرند را در اين گذرها بخرند. كدام مغازه و كدام فروشگاه پاخورش تا اين اندازه ميتواند باشد. شايد در بدترين حالت براي يك Window shop آمده باشند بيرون، يعني فقط براي ديدن اما 5 هزار تومان و 10هزار تومان رقمي نيست كه در «ويندوشاپ» دست به دست نشود. حداقل دل بچه را كه ميشود با آن خوش كرد تا بگذارد به كارمان برسيم!
از كدام معابر ميگوييم
از 28هزار و 208 كوچه تهران كه بگذريم، از 60 بزرگراه پايتخت كه بگذريم كه تازه داخل ترافيك بزرگراهها هم بازارهايي جريان گرفته است، 32هزار بنبست تهران هم منظور اين بحث نيست. ماجراي مورد نظر ما در 718 ميدان تهران، 271 بلوار و 345 خيابان اصلي ممكن است ملموس شود. تازه بيشتر در برخي ميدانها؛ چون هر ميداني هم آنقدر محل عبور و مرور نيست. هر بلواري هم به درد اين كار نميخورد. مثلا بلوار كشاورز كه جزو معدود بلوارهاي دلباز تهران محسوب ميشود فقط از آن سو كه به ميدان وليعصر منتهي ميشود مورد توجه است.
۳۷ پيادهراه تهران هم همه به درد اين كار نميخورند ولي طبيعي است كه در جوار بازار قديم تهران مفهوم پيادهراه باز هم به معبري كه احتمال خريد و فروش در آن بالاست تغيير معني داده است. معبر در معناي كنوني جايي است كه در يك گذر ساده چشم آدمي به محصولي بخورد كه خيلي براي خريد آن نخواهد سبك و سنگين كند. رقم خريد هم آن قدري نباشد كه قدرت ريسك را بالا ببرد. براي همين اجناسي در معابر پرتردد عرضه ميشود كه با يك نظر قابل محاسبه براي خريد باشد يا آنكه فرصت رفتن به بورس آن براي مردم سخت باشد. مثلا آكسسوري موبايل؛ بورس محصولات جانبي موبايل در چند نقطه متمركز است؛ بازارموبايل در انتهاي خيابان حافظ، مركز خريد پايتخت در ابتداي ميرداماد يا مثلا پاساژ علاءالدين در تقاطع خيابان حافظ و جمهوري. ميدان وليعصر را هم مدنظر داشته باشيد. اما براي خريد يك شارژر يا جلد موبايل يا كابل رابط يا اقلامي از اين دست نميصرفد مسيرمان را كج كنيم و در اين ترافيك راهي آنجا شويم. تازه اگر از وسايل نقليه عمومي بهره نگيريم كه بايد دنبال جاي پارك و پاركينگ هم بگرديم. بنابراين در معابر مورد نظر ما يعني 204 كيلومتر خطوط مترو بسيار ديدهايم كه كسي يك حلقه در دست دارد و در آن حلقه انواعي از آكسسوريهاي موبايل آويزان است. شارژر و كابل رابط يا هدفون و رابط آن. قيمتش هم زياد نميشود. عرضه و تقاضا در معابر مورد نظر ما از چيزي بين 5 هزارتومان تا نهايتا 10 اسكناس سبزرنگ 10هزار توماني در نوسان است. تازه بعيد است يك قلم خريد در معابر به 100هزار تومان برسد.
گرانترينش 100هزار تومان
گرانترين كالايي را كه در معابر ميتوانيد بخريد، ميتوان در معابر منتهي به «چهارراه وليعصر» رصد كرد؛ حتي ميشود آنچه را در معابر منتهي به زيرگذر چهارراه وليعصر و ايستگاه مترو «تئاتر شهر» عرضه ميشود، با معابر اطراف ميدانهاي وليعصر، انقلاب، تجريش يا فلكه اول صادقيه مقايسه كرد. تقريبا يك الگو دارد. مثلا شلوارهاي مردانه و زنانه را ميشود با 3 تا 5 اسكناس 10هزار توماني خريد. شلوارها معمولا كتان و جين هستند كه حدود 50 هزار تومان قيمت دارند. كفش به ويژه كفش اسپرت هم همين وضعيت را دارد و نهايت 50 تا 100هزار تومان است. عطر را هم در همين رده بايد محاسبه كرد. يك محصول ديگر هم در ميان اجناسي كه چند اسكناس 10هزار توماني ميخواهد هست؛ ساعت ديواري. ساعت ديواري معمولا در دو قيمت 65هزار توماني و 35هزار توماني عرضه ميشود. جالب است، دستفروشي كه ساعت ديواري براي فروش گذاشته بود حدود 30 ساعت بساط كرده بود. بهطور تقريبي ميشد تخمين زد كه سرمايهاي بين 1ميليون و 200 تا 1ميليون و 500هزارتومان براي كارش زمين گذاشته بود. ساعتفروش كناب خيابان كه كمي پايينتر از ساختمان تئاتر شهر بساط كرده بود در پاسخ به زني كه از او ميپرسيد اگر ايرادي داشت چه كنار ميگفت: «آبجي هر مشكلي داشت بيار اينجا ما هستيم. الان 4 ساله ما اينجاييم و هر اتفاقي بوده جواب داديم.»
در چنين بساطي مشتري حق دارد بپرسد كه شرايط بعد از خريد چه ميشود اما در بازار معبرمحور نه از «گارانتي» خبري هست نه از «خدمات پس از فروش». طرف آبرو گرو ميگذارد حالا ميخواهي به او اعتماد كني يا نه! شايد هم با خود ميگويند كي حوصله دارد براي پس آوردن يك جنس آن را كول كند بياورد تا اينجا.
معبري كه كمتر ميتوان نظيرش را يافت
معبرهاي منتهي به چهارراه وليعصر ويژگيهاي مهمي دارند. از يكسو يعني از شمال به بازار رضا و بورس كامپيوتر ميرسند و خيليها از آنجا ميگذرند و به كارشان ميرسند. از سمت غربي به دانشگاه تهران و بازار كتاب در خيابان انقلاب منتهي ميشوند. تئاتر شهر و چند سالن تئاتر كوچك در جانب شرقي واقع شدهاند. معبر جنوبي تا به جمهوري برسد خود بازار پوشاكي است كه معمولا شب عيد جاي سوزن انداختن ندارد. عموما از شهرستان و از جاي جاي تهران به آنجا سري ميزنند تا خريد كنند و اين مراجعه فرصت بسيار مغتنمي است. دم عيد كه برسد شبها بعد از تعطيلي كسبه و پايين آمدن كركرههايشان جابهجا قيمت دارد و معمولا دستفروشها آنجا منتظرند تا نوبت بگيرند و بلافاصله بعد از تعطيل شدن جلوي مغازهها بساط كنند. اما از صبح تا شب در فاصله چهارراه جمهوري تا چهارراه وليعصر در خيابان وليعصر دستفروشها همپاي مغازهداران شروع ميكنند و همپاي آنها تعطيل ميكنند. هيچكس مزاحم آن ديگري نيست. آنجا قانوني نانوشته حاكم است. از دستفروشها بپرسيد بين شما و مغازهداران بحثي نيست؟ لب از لب باز نميكنند. توافقي نانوشته و غيرعلني به همزيستي ميان آنها منجر شده است. يكي از آنها كه شلوار ميفروشد در پاسخ به اين سوال ميگويد: «من نميدانم».
سوال ديگر اين است كه شهرداري چطور؟ شهرداري كاري ندارد؟
- شهرداري چه كار دارد؟ تازه شب به شب آشغالهايمان را هم جمع ميكنند.
يكي ديگر از بساطداران حد فاصل جمهوري تا انقلاب در خيابان وليعصر در پاسخ به اين سوال ميگويد: «الان وضع خرابه شهرداري كاري نداره».
اگر ساعت 10 شب به بعد بخواهيد از تقاطع وليعصر- انقلاب بگذريد ميفهميد چقدر آنجا آشغال روي پيادهروها ريخته است؛ گويي جنگي بوده كه اينگونه از پلاستيك و مقوا تا بقيه زبالهها را روي زمين رها كردهاند. بايد روز آنجا را ديدهباشيد كه وجب به وجبش پراست و شايد هيچكس نميفهمد دارد چه كار ميكند.
گل جاها
نميتوان باور داشت كه هيچ نظامي بر اين بساطها حاكم نباشد. وقتي هر روز كه از پلهبرقي ايستگاه مترو خارج ميشوي و فضاي همجوار با ايستگاه در اختيار يك آجيل فروش است. كمي جلوتر درست در فضاي باز مقابل ورودي ايستگاه كسي بساط كرده كه پيراهن زنانه ميفروشد هريك به قيمت 5 هزار تومان. كنار بساط پيراهنفروش يك شالفروش هم هست. دو مدل شال دارد يك مدلش كه 15هزارتوماني است در 36 رنگ تنوع دارد و مدل ديگر 35هزارتوماني است كه بافت است. بعضي از آنها را به زني كه خريدار است نشان ميدهد كه ببين سهگوشش هم داريم به همين قيمت.
اگر دو يا سهروز پشت سرهم برويد ميبينيد كه هر بساط روز بعد هم درست همانجا پهن است. بنابراين حتما قانوني هست كه خيلي هم از آن به ديگران خبر نميدهند. حتي آنكه آجيل و گردو و خشكبار دارد هم جايش مشخص است. گردوي پوست نشده را كيلويي 53 هزارتومان ميفروشد.
مارپيچ بين مسافران
جنس بساطكنندگان در معابر با جنس حركتكنندگان در ميان آدمها متفاوت است. آنها كه وارد مترو ميشوند واگن به واگن از لاي مسافران ميخزند و به پيش ميروند و زمزمه ميكنند.
- «بازي، شادي، سرگرمي، به برق هم احتياج نداره فقط سه تومن براي بچههاتون انيميشن نشون بديد».
- «پاكت كادو دوهزارتومن، عيدي ميخواي بدي پاكت عيدي بستهاي دو تومن».
- «قاب گوشي، قاب انواع گوشي».
- «آبميوهگيري مسافرتي بهتون بدم فقط پنج تومن. به من توجه كنيد؛ خانمها آقايون طرز كار اين آبميوهگيري خيلي ساده است و الان اگر به من توجه كنيد بهتون ميگم چطور كار ميكند. بهترين هديه مسافرتي است فقط با پنجتومن».
صبحها كساني كه خوراكي مثل نان شيرمال و ساندويچهاي كوچك يا كلوچه دارند، مارپيچ لابهلاي مسافران را طي ميكنند. مثلا لوازم آرايش يا جوراب و لباس زير كه جاي خود دارد. لوازم برقي يو.اسپيخور هم بسيار به چشم ميخورد. لامپهاي ال.اي.دي كه كابل يو.سي.پي خور دارند و رنگهاي متنوعي دارند. سه تا دستكش آشپزخانه 10هزارتومان هم گزينه ديگري است كه در رده لوازم آشپزخانه قرار ميگيرد.
نقاط ممنوعهاي كه ممنوع نيست
تلاش شهرداري براي ساماندهي بساطكنندگان در معابري كه مورد نظر ماست همچنان جريان دارد و با نزديك شدن به ايام نوروز هم تك و تاي بيشتري به خود ميگيرد. شهرداري پيشتر در تهران نقاطي را به عنوان نقاط ممنوعه لحاظ كرده بود اما هنوز هم ميتوان ديد كه در آنجاها بساط ميكنند. «ميدان صادقيه»، «ميدان پونك» كه البته بايد گفت چهارراه پونك!، «چهارراه وليعصر»، «ميدان وليعصر»، «خيابان 15خرداد»، «بازارتجريش» از جمله مناطق ممنوعه اعلام شده بود ولي عملا همان جملهاي كه يكي از دستفروشان گفت اين روزها حاكم شده است؛ «الان وضع خرابه شهرداري كاري نداره».
چرخ اقتصاد غيررسمي سريعتر ميچرخد
وقتي نه مغازهاي داشته باشي و نه محل مشخصي عملا يكسري هزينههاي كار حذف ميشود؛ براي همين معابر جذابتر از فروشگاهها و پاساژها شدهاند. هر باب مغازه را اگر نخريد بايد اجاره كنيد. چه كسي توان پرداخت اجاره دارد؟ به جز خوراكيفروشيها و اغذيهفروشها كه مراجعه بيشتري دارند كدام كسب و كار رونق دارد كه بشود از هزينههايي نظير اجاره، ماليات، عوارض، اشتراكات و نظاير آن برآمد. همين است كه برخي از بساطها را ميبيني كه راه به مغازهها و فروشگاهها دارند. برخي اساسا جنسشان را آوردهاند كنار خيابان كه در گذر مردم نصيب بيشتري داشته باشند و برخي اساسا از هزينههايي از اين دست ميگريزند. وقتي همهچيز غيررسمي باشد آن وقت نيازي نيست ماليات داد يا عوارض پرداخت كرد. شايد سودش كمتر باشد اما هزينههايش هم كمتر ميشود. البته از درگيري و آفتاب و بارانش كه بگذريم.
دكتر «سيدحسن افتخاريان»، عضو كميسيون اقتصاد غيررسمي سازمان بينالمللي كار ILO در توصيف چگونگي محدود كردن اقتصاد غيررسمي و در «تسهيل گذار از اقتصاد غيررسمي به رسمي» ميگويد: «كسي در دنيا دستفروش را جمع نميكند، كسي در دنيا دستفروش را كتك نميزند بلكه اين كار و شيوه را ساماندهي ميكنند.»
افتخاريان در بحث خود «حكمراني نامطلوب» را عامل اصلي در به وجود آمدن اقتصاد غيررسمي توصيف كرده و ميافزايد: « مشاغل خانگي ذاتا غيررسمي است و ما ميبينيم كه دولت هند اعلام ميكند كه ۸۵ درصد اقتصاد اين كشور را اقتصاد غيررسمي شكل داده است.»
گرچه دولت و مجلس ما هم سعي در رسمي كردن مشاغل خانگي كردهاند اما شيوه فروش آن محل بحث است. مثلا در ميدان وليعصر ميتوان كساني را ديد كه كيفهاي دستدوز طرح گليم ميفروشند، يا كسي كه محصولات بافته حصير ميفروشد.
در محدوده تئاترشهر هم چيزهاي مشابهي ميتوان ديد؛ حتي كساني كه نشستهاند و با سيم منسوجاتي تزييني درست ميكنند.
سيدحسن افتخاريان همچنين ميگويد «روزگاري دستفروشان در حكم ژندهپوشاني بودند كه سعي در فروش يك كالاي بيكيفيت در كنار خيابان ميكردند اما امروزه دستفروشي شغلي پر درآمد محسوب ميشود؛ شغلي كه نه ماليات ميدهد و نه نظارتي بر كالاهاي توزيعي آنها صورت ميگيرد.»
چند نفر از معابر روزگار ميگذرانند؟
عددها اينجا متغير است. مثلا «زهرا نژادبهرام» عضو شوراي شهر مدتي قبل از ساماندهي روزانه 6هزار دستفروش سخن گفته بود. «ابوالقاسم چيذري» مديرعامل سابق شهربان به نمونهاي مربوط به يك دوره 15 روزه اشاره كرده و گفته بود كه در اين دوره روزي حداقل 2هزار و 400 دستفروش و چيزي حدود 35هزار دستفروش ساماندهي شدند. سهم زنان در ميان دستفروشان بيشتر گزارش و ثبت شده است. اما آنچه مشخص است اينكه به سبب غيررسمي بودن اين شيوه كار نميتوان به جز از طريق ساماندادن به محل بساط كردن آنها را سرشماري كرد. شايد گفته ميشود در مترو بين 4 تا 6هزارنفر دستفروش فعال هستند اما واقعا نميتوان افرادي را كه مدام مختصاتشان تغيير ميكند شناسايي كرد.
ساماندهي 460 دستفروش در چهارراه وليعصر
نصرالله آباديان شهردار منطقه ۱۱ گفت: براساس هماهنگيهاي انجام شده با شوراي تامين بازارچهاي در چهار راه وليعصر در يك زمين ايجاد شده است كه دستفروشان راسته وليعصر را در اين بازارچه ساماندهي خواهيم كرد. در اين بازارچه ۱۰۰ غرفه وجود دارد ، همچنين با هماهنگي منطقه ۶ زميني در خيابان وليعصر براي ايجاد ۳۰۰ غرفه ديگر در نظر گرفته شده است. برآورد ما اين است كه ۴۶۰ دستفروش در راسته خيابان وليعصر فعاليت ميكنند و بايد نسبت به ساماندهي آنها اقدام كرد البته بخشي از آنها اتباع بيگانه هستند كه در قالب كارگر براي مافوق خود كار ميكنند و در اين ميان نيز برخي افراد كه داراي سابقه كيفري هستند نيز وجود دارند.