رويارويي انقلاب و استبداد
مرتضي ميرحسيني
ترور محمدعليشاه: سال 1286 در چنين روزي تلاش جمعي از مشروطهخواهان براي كشتن محمدعليشاه نافرجام ماند و به دنبال آن مسائل و مشكلات تازهاي براي انقلاب نوپاي ايران رقم خورد. «هنگامي كه موكب سلطنتي از خيابانهاي پايتخت ميگذشت، دو بمب دستي به سوي ماشين شاه پرتاب شد. چند فراش حكومتي و چند رهگذر كشته شدند، اما شاه آسيب نديد». نظميه تهران چند نفر را به اتهام دست داشتن در اين سوءقصد دستگير و «به دستور شاه در كاخ گلستان محبوس كرد». سهراب يزداني در كتاب كودتاهاي ايران مينويسد: «شاه بيترديد زندگي خود را در خطر ميديد و به هراس افتاده بود. اما چشم بر اين موضوع ميبست كه اعمال خود وي از آغاز سلطنت تا اين زمان كار را به چنين جايي كشانده است». او از همان آغاز سلطنت خود با مشروطيت و نظام جديد مخالف بود و از هر فرصتي براي ضربه زدن به انقلاب بهره ميبرد. تلاش براي كشتن او، واكنش هواداران متعصب انقلاب به كارشكنيها و دشمنيهاي دربار بود. شماري از نمايندگان مجلس شوراي ملي و نيز چند انجمن طرفدار انقلاب به مداخله شاه در اموري خارج از حيطه اختياراتش معترض شدند و اعلام كردند كه او با بردن متهمان به كاخ گلستان و بازجويي از آنها، قانون اساسي را زير پا گذاشته است. از نظر اين نمايندگان، محمدعليشاه بايد منتظر ميماند تا نظميه و عدليه ماجرا را بررسي كنند. «اما چگونه ميشد در كشوري با آن پيشينه استبداد و بيقانوني و در قضيهاي چنين حساس از شاه توقع داشت دست روي دست بگذارد و در انتظار روال قانوني رسيدگي به پرونده بماند؟» يزداني مينويسد: «هياهوي نمايندگان و انجمنها بر نفرت شاه از نظام نو افزود. او بخشي از قدرت اجرايي و نظارت بر خزانه دولتي را از دست داده بود و اينك بر جان خود ايمن نبود. از آن پس ديگر كسي نميتوانست به امكان سازش بين شاه و مشروطهخواهان بينديشد». تازه «درباريان مشروطهستيز هم بهانه به دست آوردند و بر آتش ضديت شاه با مجلس دميدند». خلاصه اينكه ترور نافرجام محمدعليشاه يكي از حوادث منتهي به كودتاي سلطنتي و به توپ بستن نخستين مجلس شوراي ملي ايران است؛ هرچند ميان اين دو رويداد حدود چهار ماه فاصله زماني وجود دارد.
همچنين: تولد ويكتور هوگو، نويسنده بلندآوازه فرانسوي و خالق «بينوايان»؛ او مانند كشورش زندگي پرتلاطمي داشت و در دوره امپراتوري به «جرم جمهوريخواهي» مدتي از عمر خود را در تبعيد سپري كرد. هوگو كه همه عمر با مسائلي مثل بيعدالتي و تقابل پاكي و شرارت كلنجار ميرفت، آثار ديگري هم مثل «گوژپشت نتردام» و «مردي كه ميخندند» از خود به جاي گذاشت (1802)؛ انتشار رمان «دره وحشت» اثر آرتور كانن دويل؛ «دره وحشت» چهارمين و آخرين رمان از مجموعه رمانهاي شرلوك هلمز محسوب ميشود و قبل از انتشار به شكل كتاب، در مجله ادبي استرند منتشر شده بود (1915)؛ انفجار يك كاميون بمبگذاري شده در پاركينگ مركز تجارت جهاني به مرگ شش نفر و مجروحيت بيش از هزار نفر منجر شد. مركز تجارت جهاني كه گاهي آن را برجهاي دوقلو هم ميناميدند سال 1973 رسما بازگشايي شد و سال 2001 در ماجراي مشهور 11 سپتامبر فروريخت (1993).