اخوان و عشق به فرهنگ ايران
اسمعيل اميني
پديداري مهدي اخوانثالث در دوران اوجگيري تحولات شعر فارسي كه در پي ظهور شعر نيمايي شكل گرفته بود، ضرورتي تاريخي بود. اگر اخوان نبود، آن همه شاعر و نظريهپرداز خام و كمتجربه و كتاب نخوانده و مكتب نرفته كه علم برافراشته بودند به مكتببازي و جريانسازي، شعر و زبان فارسي و دوستداران شعر را به حرفهاي موهوم و شعرهاي مغلق و نظريههاي نامفهوم، سرگرم ميكردند. در آن روزگار كه حرفهايي از اين دست، به عنوان نظريه ادبي عرضه ميشد و كسي را جرات آن نبود كه بگويد اين حرفها نامفهوم و بيسر و ته است: اسپاسمانتاليسم، سورئاليسم نيست. فرقش اين است كه از سه بعد به ماورا ميرسد و در اين رسيدن فقط در يكجا با هم ملاقات ميكنند: در جهيدن از طول؛ گرچه در اينجا هم جست، فوريتر است. شعرها هم چيزهايي بود از اين قبيل:
/در آفتاب گرم بعد از ظهر يك تابستان/ مرا در گهواره پر درد يأسم جنباندند/ و رطوبت چشمانداز دعاهاي هرگز مستجاب نشدهام را/ چون حلقه اشكي/ به هزاران هزار چشمان بينگاه آرزوهايم بستند /
اخوان زير اين سطرها مينويسد: «بله لعنت بر شما كه اين مصرعهاي دور و دراز و بيروح و بيحس و حركت، اين پرگوييهاي خستهكننده و صد فرسنگ دور از شعر، اين كلمات تهي و مرده به زور به زنجير كشيده شده را شعر نميدانيد و عطايشان را به لقايشان ميبخشيد». اين چند سطر اخوان را از جلد اول كتاب «حريم سايههاي سبز» نقل كردم. اين كتاب مجموعه مقالات اخوان است با نثر بسيار شيوا و خواندني و مطالبي متنوع، عميق و در عين حال با زباني قابل فهم، رسا و ساده. اخوانثالث بايد ميبود و ميسرود و مينوشت، تا به دوستداران شعر و زبان فارسي بگويد كه شعر فارسي كه حالا از قيد تساوي مصراعها و اجبار قافيهها و صناعات بيروح، رها شده است، اگر به وادي بيپايان پيچيدهگويي و دوزبازي با كلمات و طمطراق ساختگي الفاظ كشيده شود، جز فقر معنايي و دور شدن از زندگي و انسان، حاصلي نخواهد داشت. همچنان كه بيانيهنويسي با زبان انشايي و عاطفي و نظريهسازي شتابزده و بيبنيان و ترجمههاي نارسا و نامفهوم مباحث نظري از زبانهاي ديگر، گرهي از كار شعر و علاقهمندان شعر نخواهد گشود. مقالات و يادداشتهاي اخوانثالث، در سايه اشتهار اشعار او كمتر شناخته شده است. هم مجموعه نوشتههايي كه در معرفي و تحليل شيوه كار نيما يوشيج دارد، يعني آثاري چون بدعتها و بدايع، عطا و لقاي نيما، نوعي وزن در شعر فارسي، و هم مجموعه ارزشمند حريم سايههاي سبز كه دربردارنده مقالات تحليلي و تحقيقي اخوان است. نوشتههاي اخوان، همانند سرودههاي او، نشانگر گستره مطالعات و دانش و بينش و ژرفانديشي اوست و بيش از اينها تجلي عشق ريشهدار اخوان به فرهنگ و تاريخ و زبان و ادب ايران زمين. نثر او با آنكه ساده و شيرين و رساست، بيهيچ فاضلنمايي و تفاخر اديبانه، بسيار شكوهمند و استوار است. من بر آنم كه مهدي اخوانثالث، به شيوه بزرگان فرهنگ و انديشه و هنر اين سرزمين، با سرودهها و نوشتهها و سخنانش، برخي از بنبستها و دوگانگيها را از ميان برداشته است و پوچي و بيهودگي بسياري از مجادلات و لفاظيهاي بيبنيان و بيپايان محفلي و افواهي را باز كرده است. همين يك ويژگي به تنهايي نشان بزرگي و اثرگذاري آن بزرگمرد است. چه رسد به آن همه شعرهاي شكوهمند و خواندني و به ياد ماندني كه براي دل دادگان به شعر و زبان فارسي به يادگار گذاشته است.