فرناز حيدري
بسياري از شهروندان هستند كه حيوانات و گياهان را بدون هيچگونه پيشزمينه ذهني و كمترين آگاهي نسبت به نيازهاي زيستي گونه، تنها براساس احساسات آني ميخرند و پس از مدت زماني كه از عهده نگهداريشان برنيامدند، با تصميماتي بعضا عجولانه و احساسي در دامان طبيعت رها ميكنند. اين شهروندان غافل از اين هستند كه تعداد كثيري از گونههاي گياهي و جانوري كه بدين طريق وارد طبيعت ميشوند، در زيستگاههايي خارج از محدوده طبيعي پراكنششان، به شكلي مهارناپذير رشد و تكثير پيدا كرده و درنهايت به يك چالش جدي بدل خواهند شد.
كارشناسان محيطزيست اين گونهها را با نام گونه غيربومي مهاجم ميشناسند، چراكه اين تازهواردها بهواسطه رقابت بر سر منابع طبيعي محدود، گونههاي بومي را از زيستگاه اصلي خود ميرانند. گونههاي مهاجم نهتنها خانه ميزبان را به زور اشغال ميكنند بلكه در عين حال صدمات بسيار جدي را هم چه از نظر زيستمحيطي و چه حتي از نظر اقتصادي و اجتماعي بر محيطهاي طبيعي جديد وارد ميكنند. روزنامه اعتماد در اين پرونده از جمعي از كارشناسان محيطزيست و حياتوحش درخواست كرده تا فهرستي از انواع و اقسام آسيبهايي كه بدين صورت به طبيعت ايران وارد شده را ارايه كنند. آنچه در ادامه ميخوانيد، آسيبهاي ناشي از حيوانات و گياهاني است كه صاحبانشان زماني آنها را بيآزارترين موجودات روي كرهزمين تصور ميكردند اما امروز به قاتلان بيرحم و خاموش طبيعت بدل شدهاند. اميد است كه با مطالعه اين صحبتها از هر گونه تصميم آني، احساسي و غيرمنطقي بالاخص در مورد آينده حيوانات و گياهان و طبيعت جدا خودداري كنيم.
به چه موجودي مهاجم گفته ميشود؟
هانيه غفاري، استاديار گروه محيطزيست دانشكده منابع طبيعي دانشگاه كردستان و عضو گروه تخصصي لاكپشتهاي آب شيرين اتحاديه بينالمللي حفاظت از طبيعت به «اعتماد» ميگويد: «گونههاي بومي، معرفي شده و مهاجم با يكديگر تفاوتهايي دارند كه بهتر است نخست اين تفاوتها را بشناسيم. گونه بومي، گونهاي است كه در يك منطقه معين بدون دخالت انسان به وجود آمده و از نظر تاريخي هزاران سال در آن منطقه ساكن شده است. گونه معرفي شده، گونهاي است كه به وسيله فعاليتهاي انسان به منطقهاي دورتر از محدوده پراكنش خود معرفي شده اما تهديدي براي تنوع زيستي ايجاد نميكند. اما گونه مهاجم، گونهاي غيربومي است كه از نقطهاي كه معرفي شده، گسترش يافته و جمعيت آن افزايش يافته و بر گونههاي بومي غلبه كرده و باعث نابودي گونههاي بومي شده يا تعداد آنها را به ميزان قابلتوجهي كاهش داده است.»
غفاري ضرر و زيانهاي وارده به محيطزيست بهواسطه گونههاي مهاجم را اينطور تشريح ميكند: «گونههاي مهاجم بيگانه از نظر جهاني، دومين عامل بزرگ تهديد تنوع زيستي پس از تخريب مستقيم زيستگاه هستند. همچنين گونههاي مهاجم باعث 40درصد از انقراضهاي تاريخي بودهاند. متاسفانه انسان طي 200 سال اخير بسياري از گونهها را در اطراف كرهزمين پراكنده ساخته كه اغلب نيز پيامدهاي فاجعهباري داشتهاند. حدود ۴۲درصد گونههاي درمعرض تهديد يا در معرض خطر انقراض جهان به دليل ورود و حضور گونههاي غيربومي مهاجم به زيستگاهشان در معرض خطر قرار گرفتهاند.»
گونههاي مهاجم، پتانسيل تبديل شدن به شكارگر گونههاي بومي را داشته و قابليت جايگزيني گونههاي بومي و رشد انفجاري دارند. گونههاي مهاجم بيگانه توانايي پيروز شدن در رقابت با گونههاي بومي بر سر فضا، آب، غذا و ساير منابع حياتي و توانايي سازگاري با شرايط متفاوت را دارند و به دليل اينكه شكارگرهاي طبيعي و پارازيتهاي آنها در زيستگاه جديد حضور ندارد، موفقتر از گونههاي بومي خواهند بود. اين مهمانهاي ناخوانده داراي رشد سريع و بلوغ زودهنگام هستند و در صورت استقرار آنها در يك محيط جديد، حذف يا كنترل آنها بسيار مشكل است و كنترل آنها هزينه بسيار بالايي خواهد داشت. همچنين ميتوانند به فعاليتهاي انساني از جمله كشاورزي، جنگلداري و شيلات صدمه وارد كنند و اين در حالي است كه براساس گزارشات و آمارهاي بينالمللي اين گونهها سالانه باعث 137 بيليون دلار خسارت ميشوند. مهمترين راههاي ورود گونههاي مهاجم به كشورهاي مختلف عبارت است از: تجارت حيوانات خانگي، انتقال از طريق بندرگاهها و كشتيها، مزارع پرورش حيوانات غيربومي و آبزيپروري.
لاكپشتهاي دردسرساز؛ هشدار جدي به مردم و سازمان حفاظت محيطزيست
به گفته هانيه غفاري، خزندگان يكي از گروههاي مهاجم موفق هستند كه در بسياري از مناطق جهان باعث كاهش جانوران بومي، خسارات اقتصادي و همچنين تهديد براي سلامت انسان شدهاند. اصليترين راه ورود خزندگان غيربومي بهويژه لاكپشت گوش قرمز و لاكپشت لاكنرم چيني به كشور ايران هم تجارت حيوانات خانگي است.
او حضور لاكپشتهاي مهاجم در طبيعت ايران را هشداردهنده توصيف ميكند: «در ايران دو گونه لاكپشت به عنوان گونه غيربومي وجود دارد؛ لاكپشت گوش قرمز و لاكپشت لاك نرم چيني كه هر دو گونه از حدود سال 1380 در مغازههاي فروش حيوان خانگي تهران مشاهده شدهاند. گروه تخصصي گونههاي مهاجم اتحاديه بينالمللي حفاظت از طبيعت IUCN SSC Invasive Species Specialist Group ليستي از بدترين صد گونه مهاجم دنيا منتشر كرده است كه لاكپشت گوشقرمز Red-eared slider در اين ليست قرار دارد. اين گونه به عنوان حيوان خانگي و بهصورت غيرقانوني توسط شركتهاي واردكننده ماهيهاي زينتي وارد كشور شده است. متاسفانه لاكپشتهاي گوش قرمز در رودخانهها، بركهها و تالابهاي اطراف شهرهاي بزرگ نظير تالاب شورمست توسط نگهدارندگان ناآگاه رهاسازي شدهاند و حضور آنها در طبيعت ايران ثبت شده است.»
غفاري در عين حال به بحران جدي كه به تازگي در حوضچههاي پرورش ماهي گرم آبي شمال كشور بهويژه محدوده ميانكاله ايجاد شده، اشاره ميكند: «متاسفانه هماكنون با معضل جدي لاكپشت لاكنرم چيني در حوضچههاي پرورش ماهي شمال كشور بهويژه ميانكاله مواجه هستيم و اگر سازمان محيطزيست اقدام سريع و بهموقعي در اين مورد انجام ندهد، در چند سال آينده كنترل اين گونه خارجي در زيستگاههاي طبيعي كشور بسيار دشوار، سخت و غيرممكن خواهد بود. لاكپشت لاك نرم چيني Chinese softshell turtle بومي كشور چين و تايوان است. مهمترين دليل انتقال و انتشار آن در بسياري از كشورهاي جهان از جمله ژاپن، كرهجنوبي، تايلند، مالزي، سنگاپور، اندونزي، فيليپين، ويتنام، اسپانيا، فرانسه، اتريش و امريكا تجارت حيوانات خانگي، داروهاي سنتي و به عنوان منبع غذايي است. مهمترين اثر منفي لاكپشت لاك نرم چيني بر گونههاي بومي بهويژه لاكپشت بركهاي اروپايي است، همچنين اين گونه خارجي اثرات منفي بسياري هم بر اقتصاد كشور خواهد گذاشت.»
از ميزان آسيب وارده به دوزيستان ايران اطلاعي در دست نيست
باربد صفايي مهرو، كارشناس ارشد تنوع زيستي و رييس هياتمديره موسسه خزندهشناسان پارس از تاثير گونههاي مهاجمي كه وارد زيستگاههاي دوزيستان شدهاند، سخن ميگويد: «باتوجه به اينكه دوزيستان براي زادآوري اغلب به زيستگاههاي تالابي، درياچهاي و رودخانهاي وابسته هستند، در نتيجه حضور گونههاي غيربومي مهاجم مانند لاكپشتهاي لاك نرم چيني و لاكپشتهاي گوش قرمز و گونههاي گياهي نظير آزولا و سنبل آبي ميتواند بر كيفيت زيستگاه آنها تاثيرگذار باشد.»اين كارشناس در ادامه به ذكر نمونههايي ميپردازد: «گاهي اوقات گونههاي مهاجم مانند لاكپشتهاي گوشقرمز يا لاكپشتهاي لاك نرم چيني از قورباغهها يا دوزيستان تغذيه ميكنند، در فصل زادآوري دوزيستان زيستگاههاي آنها را ناامن ميكنند كه اين كار منجر به از بين رفتن تخمها و لاروها ميشود، البته لازم به ذكر است كه بعضي اوقات ديده شده كه گونههاي مهاجمي مانند آزولا حتي كيفيت زيستگاه را در برخي گونهها افزايش ميدهند و باعث ميشوند كه زيستگاه از حالت استاندارد خارج ميشود به عنوان مثال در سالهاي اخير مشاهدات ميداني نشان ميدهند بر اثر طغيان آزولا محل نشستن يا آفتاب گرفتن يا شناور ماندن روي آب در زيستگاه افزايش يافته و به واسطه افزايش رشد آزولا، زيستگاهها عملا از شكل استاندارد و طبيعي خارج شده و براي ديگر گونههاي دوزيستان هم غيرقابل استفاده شدهاند. در نتيجه بايد گفت كه گونههاي مهاجم گاه باعث افزايش غيرطبيعي گونههاي تالابي مانند قورباغههاي مردابي ميشوند و گاه روي گونههايي مانند سمندرها تاثير منفي داشته و باعث كاهش جمعيتشان ميشوند. در ايران هنوز اثر گونههاي غيربومي مهاجم بر دوزيستان به صورت علمي مطالعه نشده و هيچ منبع موثقي در اين زمينه وجود ندارد و مواردي هم كه اشاره شد، صرفا براساس مشاهدات از اتفاقات و ثبتهاي موردي است.»
صفايي مهرو در عين حال تاكيد ميكند كه حضور گونه غيربومي ديگر در زيستگاه، زماني براي دوزيستان مشكلساز است كه جمعيت آن گونه طغيان كند: «در حال حاضر ما گونهاي غيربومي از دوزيستان كه جمعيتي داشته باشد كه بخواهد ساير دوزيستان را تحتتاثير قرار دهد، در كشور نداريم اما گونههاي غيربومي ديگري اعم از گياهي يا جانوري داريم كه بهشدت نگران تاثيرشان بر زيستگاهها و جمعيتهاي دوزيستان هستيم.»
دردسرهاي ماهيان مهاجم
طوبي محمديان، دكتراي بيوسيستماتيك جانوري درمورد روشهاي معرفي ماهيان مهاجم به طبيعت ميگويد: «ماهيهاي مهاجم زيانهاي زيستمحيطي و اقتصادي چشمگيري را سبب ميشوند و بهرهبرداري از منابع آبي ارزشمند را كاهش ميدهند. متاسفانه تعداد گونههاي مهاجم ماهيها در كشورمان در چند سال اخير رو به افزايش بوده و برخي توانستهاند جمعيتهاي توليدمثلي پايدار ايجاد كنند. آبزيپروري، واردات ماهيان زينتي، معرفي جهت مبارزه با مالاريا (نظير ماهي گامبوزيا) و ماهيگيري ورزشي از جمله مهمترين راههاي ورود گونههاي بيگانه ماهيها به يك اكوسيستم آبي هستند. درمورد بسياري آبزيان ديگر، بهويژه بيمهرگان، آب توازن كشتيها نيز ميتواند يك راه مهم معرفي گونههاي جديد باشد. بهطور كلي گونههاي مهاجم ماهيان به روشهاي مختلفي بر جمعيت ماهيان بومي تاثيرگذارند. رقابت بر سر غذا و مكان لانهسازي، شكارگري، تغذيه از تخم و لارو ماهيان بومي، انتقال پاتوژنها و انگلها و تغيير در اكوسيستم از مهمترين اين روشهاست.»
محمديان در عين حال به نمونههاي موردي اشاره كرده و ميگويد: «كپور معمولي يكي از گونههايي است كه بهطور گسترده در نقاط مختلف جهان معرفي شده و توسط IUCN در ليست صد گونه مهاجم دنيا قرار گرفته است. در ايران احتمالا جمعيتهاي وحشي ناحيه خزر با جمعيتهاي مهاجم كه با هدف آبزيپروري به كشور وارد شدهاند، كاملا آميخته شدهاند. جنس كاراس، يكي ديگر از كپورماهيان است كه برخي گونههاي آن از مهمترين گونههاي مهاجم تاييد شده آبهاي داخلي هستند. تغذيه كپور و كاراس از رسوبات بستر، ماكروفيتها را از بين برده و درنتيجه زيستگاه ماهيهاي بومي و ساير گونههاي آبزيان را تغيير ميدهد. ماهي قرمز يا كاراس طلايي يكي از اين گونههاست كه به دليل فعاليت انساني بهطور گسترده به آبهاي داخلي در تمام نقاط ايران معرفي شده است. از آنجا كه اين ماهي نسبت به تغييرات محيطي تا حدود زيادي مقاوم بوده، همهچيزخوار است و مادهزايي در آن انجام ميشود، اثرات مخرب زيادي بر اكوسيستم و گونههاي ماهيان بومي دارد. تحقيقات نشان ميدهد كه گونههاي كاراس با تغذيه از سختپوستان مفيدي نظير گاماروس و نيز تخم دوزيستان جمعيت آنها را كاهش ميدهند. باتوجه به موارد ياد شده، مردم عزيز كشورمان بايد آگاه باشند كه به هيچ عنوان ماهيهاي سفره هفتسين و ماهيهاي زينتي آكواريومي را در منابع آبي طبيعي رهاسازي نكنند.»
محمديان در عين حال موضوع ماهي تيلاپيا را مطرح كرده و ميگويد: «مورد ديگري كه متاسفانه در چند سال اخير در بسياري از آبهاي داخلي جنوب و جنوب غرب كشور تبديل به گونه مهاجم شده، ماهي تيلاپياست كه ورود آن به گفته برخي منابع به خاطر فعاليتهاي آبزيپروري و به گفته برخي ديگر نتيجه فعاليتهاي پژوهشي بوده است. در حال حاضر حضور حداقل دو گونه مهاجم تيلاپيا در آبهاي جنوبي ثابت شده و مطالعات و مشاهدات مردم بومي نشان ميدهد كه صيد ماهيان بومي با ارزش اقتصادي بالا در اين مناطق، بهشدت كاهش يافته است.»
مراكز بازپروري حياتوحش اشباع از
گونههاي مهاجم
علي عمارلويي، مسوول كلينيك تخصصي حياتوحش پارك پرديسان به «اعتماد» ميگويد: «بيشترين حيواني كه مردم بهطور مرتب براي كلينيك تخصصي پرديسان ميآورند، لاكپشت گوش قرمز است. سالانه دستكم ۴۰۰ لاكپشت گوشقرمز براي ما ميآيد و به تازگي حتي محمولهاي از همين لاكپشتهاي گوش قرمز را از كردستان داشتهايم كه تعداد آن ۲۰۰۰ فرد لاكپشت بوده و اين به نوبه خود يك فاجعه بزرگ است. يكي از معضلات ما در كلينيك، نگهداري از اين تعداد كثير است كه متاسفانه اغلب هم به صورت صحيح نگهداري نشدهاند. مورد بعدي كه ما را بهشدت نگران كرده، ميمونهاي رزوس هستند كه سالانه دستكم ۷ الي ۸ مورد به ما ارجاع داده ميشود. نكته نگرانكنندهتر از اين تعداد كثير حيواني كه بلاصاحب ماندهاند، حرفهايي است كه ما از مردم در زمان تحويل آنها به مركز بازپروري پرديسان ميشنويم؛ نميدانستم اين حيوان را كجا بايد آزاد كنم؟!»
مسوول كلينيك تخصصي حياتوحش پرديسان به مقايسههاي اشتباه خريداران حيوانات اشاره كرده و ميافزايد: «مردم اغلب شناخت درستي از حيوانات و نيازهاي آنها ندارند و اغلب حتي آگاه نيستند حيواني كه خريداري كردهاند به چه زيستگاهي تعلق دارد. ما موارد متعددي را ديدهايم كه به اشتباه تصور ميكنند جنگلهاي شمال براي ميمونهاي رزوس مناسب است و اين يك خطر بسيار جدي براي محيطزيست سرزمينمان است كه بايد همين امروز آن را جدي بگيريم.»
عمارلويي، آزادسازي ميمونهاي رزوس در جنگلهاي سياهكل استان گيلان و اردبيل را نتيجه ناآگاهي و دخالت مستقيم انسان در طبيعت ميداند: «ما در گيلان شانس آورديم كه بچههاي اداره محيطزيست هوشيار بودند و توانستند رزوسها را بگيرند چون اين دو حيوان نر و ماده بودند و شما تصور كنيد كه چه فاجعهاي رخ ميدهد اگر رزوسها در طبيعت ايران زادآوري كنند. ميمون رزوس اين قابليت را دارد كه ناقل بيماريهاي مشترك بسيار خطرناك و حتي كشنده نظير ويروس هرپس B به انسان باشد كه اين ويروس در صورت انتقال به انسان باعث صدمات جدي به سيستم عصبي و حتي مرگ خواهد شد بنابراين اين حيوان به هيچوجه يك حيوان خانگي نيست. در ضمن نبايد فراموش كرد كه رزوسها اغلب از طبيعت جدا شدهاند و بومي كشور ما هم نيستند بنابراين نهتنها حيوان خانگي نيستند بلكه اگر به هر شكل وارد زيستگاههاي طبيعي شوند، فاجعهساز خواهند بود. متاسفانه ما بارها از مردم محلي مازندران هم شنيدهايم كه رزوس ديدهاند و باعث كمال تاسف براي محيطزيست خواهد بود اگر اين حيوانات بتوانند تشكيل كلوني دهند. متاسفانه مردم چون اين حيوانات را از بچگي ميگيرند، تصوري هم از آيندهشان ندارند. رزوس حيواني است كه وقتي دندانهاي Canineاش ظاهر ميشود، ديگر حتي براي صاحب خودش هم قابل كنترل نيست و از آنجايي كه همه چيز ميخورد، اگر وارد طبيعت شود قطعا توانايي اين را خواهد داشت كه خودش را با شرايط وفق بدهد و جايگزين گونههاي جانوري طبيعت ما شود. در اين صورت نهتنها غذاي حياتوحش بومي را خواهد خورد بلكه اين قابليت را هم خواهد داشت كه به صورت تهاجمي به انسان و سكونتگاههاي انساني نزديك شود و حتي حمله كند.»
چگونه ميتوان با گونههاي مهاجم مقابله كرد؟
هانيه غفاري، استاديار گروه محيطزيست دانشكده منابع طبيعي دانشگاه كردستان اما در مورد راهحلهاي پيش رو به «اعتماد» ميگويد: «باتوجه به اينكه متاسفانه لاكپشت گوش قرمز و لاكپشت
لاك نرم چيني در زيستگاههاي طبيعي كشور مشاهده شدهاند، در گام اول نياز به آگاهسازي، اطلاعرساني و آموزش در زمينه خطرات ورود و انتشار اين دو گونه خارجي به زيستگاههاي آبهاي داخلي كشور و اثرات منفي آنها بر تنوع زيستي كشور بهويژه لاكپشتهاي بركهاي بومي و ساير آبزيان آبهاي داخلي وجود دارد. همچنين ضروري است زيستگاهها و مناطقي كه احتمال ورود اين دو گونه خارجي به آنها وجود دارد، پايش شوند و نقاط دقيق حضور آنها ثبت شود و ضروري است گونه مهاجم از طبيعت حذف شوند. درصورت زادآوري اين دو گونه خارجي در طبيعت ايران، فاجعه تازه آغاز شده و به معناي آن است كه آنها در طبيعت كشور مستقر شدهاند، در اين مرحله كنترل جمعيت و حذف آن از طبيعت بسيار پرهزينه و دشوار خواهد بود. نكته قابلتوجه اين است كه گونههاي مهاجم مانند ساير انواع آلودگيها نيستند كه با قطع ورود آنها به طبيعت از انتشار آنها جلوگيري شود، چراكه حتي بعد از قطع ورود آنها به طبيعت باز هم تعدادشان افزايش مييابد و انتشار اين مهمانهاي ناخوانده در طبيعت يك روند رو به رشد خواهد داشت كه به همين آسانيها نميتوان جلوي آن را گرفت.»
غفاري در ادامه به كنترل و مديريت گونههاي خارجي در كشور اشاره ميكند: «نظارت دقيق ارگانهاي متولي بر كانالهاي ورود اين گونههاي جانوري به كشور ضروري است، چراكه اغلب لاكپشتهاي غيربومي به صورت غيرقانوني يا با مجوزهاي غيرمرتبط نظير شيلات و دامپزشكي وارد كشور ميشوند و اكثر واردكنندگان آنها با مجوز ورود ماهيهاي زينتي اقدام به ورود اين خزندگان به كشور ميكنند، بنابراين توجه و هوشياري ارگانهاي متولي ميتواند موجب ممانعت از ورود غيرقانوني آنها به كشور شود.»
طوبي محمديان نيز نكتهاي را مطرح ميكند كه شايد كمتر مورد توجه قرار گرفته است: «در بحث گونههاي مهاجم و بهطور اخص ماهيان، نبايد تصور شود كه ماهيان كوچك جثه، پتانسيل مهاجم شدن را ندارند، چراكه آنها ميتوانند ضمن تغذيه از تخم ماهيان بومي و طعمههاي كوچك بيمهره، جمعيتها را بهشدت در معرض خطر قرار دهند كه مثال خوب اين مورد ماهي گامبوزيا است كه اين گونه مهاجم نيز پراكنش وسيعي در آبهاي داخلي ايران نشان ميدهد. انجام مطالعات گسترده جهت شناسايي گونههاي مهاجم احتمالي اولين گام در مديريت آنهاست. مطالعات اكولوژيك مقدماتي پيش از صدور مجوز آبزيپروي بهويژه در مسير رودخانه و درياچههاي پشت سد، فرهنگسازي با كمك رسانهها، آموزش و پرورش و دانشگاهها و مديريت منابع آبي ميتواند از مهمترين راههاي پيشگيري از ورود آبزيان مهاجم باشد. همچنين كاهش آلودگيهاي صنعتي و كشاورزي و كاهش فشار صيادي بر ماهيان بومي تا حدودي ميتواند به احياي جمعيتهاي بومي كمك كند.»
محمديان:تحقيقات نشان ميدهد كه گونههاي كاراس با تغذيه از سختپوستان مفيدي نظير گاماروس و نيز تخم دوزيستان جمعيت آنها را كاهش ميدهند. باتوجه به موارد ياد شده، مردم عزيز كشورمان بايد آگاه باشند كه به هيچ عنوان ماهيهاي سفره هفتسين و ماهيهاي زينتي آكواريومي را در منابع آبي طبيعي رهاسازي نكنند.
عمارلويي: در گيلان شانس آورديم كه بچههاي اداره محيطزيست هوشيار بودند و توانستند رزوسها را بگيرند چون اين دو حيوان نر و ماده بودند و شما تصور كنيد كه چه فاجعهاي رخ ميدهد اگر رزوسها در طبيعت ايران زادآوري كنند. ميمون رزوس اين قابليت را دارد كه ناقل بيماريهاي مشترك بسيار خطرناك و حتي كشنده نظير ويروس هرپس B به انسان باشد.