• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4491 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۵ مهر

هم پول دارم هم كتاب مي‌خوانم

اسدالله امرايي

رمان تابستان خيس نوشته محمد صابري شاعر و نويسنده در انتشارات نگاه منتشر شده است. «يه روز تو سالن دانشكده بهم گفتي فرهاد اگه آدم بودن اينقدر سخته كه شمس مي‌گه، واي به حالمون! دست و پات مي‌لرزيد، معنويت تموم روح و عواطفت رو تسخير كرده بود، نگاهت به آدما عوض شده بود، الان چي؟ اگه الان بخوني‌اش فقط مي‌خوني، فقط مي‌خوني و مثلا لذت هم مي‌بري، چند تا از حرفاش رو هم از بر مي‌كني، همين. بعدش از اون نوشته‌ها عكس مي‌گيري مي‌گذاري تو اينستا و تلگرامت، پز روشنفكري مي‌دي، ‌اي مردم ببينيد من مهندس كامران افخمم، هم پول دارم هم كتاب مي‌خونم.» مهندس كامران افخم كه اسمي در تجارت، ادبيات و اجتماع دارد و دليل غرق شدنش در دنيا و متعلقاتش و نرسيدن به سعادت و باور دروني‌اش را دوري از دوستانش: سامي، پدرام و احمدرضا مي‌داند، پس از بيست سال دلتنگي، براي پيدا كردن آنها، راهي شمال مي‌شود و با دوست قديمي‌اش فرهاد ديدار مي‌كند. بلكه با همفكري با او رد و نشاني از آنها بيابد. پرده آخر از نمايش يك دوستي بيست ساله كه براي ديدن آن، كامران افخم را از تهران به رامسر مي‌كشاند. ديدار با دوستي از آن سال‌ها و گفت‌وگوهاي‌شان زخم‌هايي را باز مي‌كند كه گذر زمان آنها را التيام نبخشيده است و تابستان با بيان آن رازها خيس‌ترين روزهاي خود را تجربه مي‌كرد. شايد اگر بخواهيم اين رمان را در يك جمله يا عبارت بگنجانيم اين باشد. تابستان خيس رمان خاطره است و حكايت سرگشتگي آدمي كه همه‌ چيز دارد اما هيچ ندارد. آدم‌هايي كه با ظاهر اتوكشيده و شق ‌و رق خود مايه رشك ديگران هستند اما در تنهايي مصداق جمله معروف صادق هدايت مي‌شود: «در زندگي زخم‌هايي هست كه مثل خوره در انزوا روح را آهسته مي‌خورد و مي‌تراشد.» با اين تفاوت كه اين روزها اين دردها را مي‌شود به همه كس اظهار كرد. وسايل ابراز و اظهارش هم دم دست است، فضاي مجازي. خرجي هم ندارد. كافي است گوشه‌اي از اين دردهاي باورنكردني را در پستي اينستاگرامي، تلگرامي يا شبكه‌هاي مجازي ديگر بگذاريد تا سيل همدردي‌ها به سويت جاري شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون