مرتضي گودرزي ديباج، نقاش و داراي دكتراي فلسفه هنر است. او تاليفات و مقالات متعددي در زمينه هنر به چاپ رسانده و سخنرانيهاي مختلف در كنفرانسها و دانشگاههاي هنري در خصوص نقاشي مدرن، نقاشي سنتي، هنر مدرن، زبان نوين هنر جهاني، تناقض مدرنيته و... داشته است. او سالهاست به تدريس در حوزه هنر ميپردازد و عضويت در هيات علمي دانشگاه سوره، رياست موسسه مطالعات و پژوهشهاي ايران، رييس پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامي، سردبيري مجله تخصصي بيناب، رياست مركز هنرهاي تجسمي و... برخي از مسووليتهايي بوده كه به انجام رسانده است. او محقق و مدرس جامعهشناسي هنر است و اقتصاد هنر يكي از موضوعاتي است كه به تحقيق و تدريس آن ميپردازد.
آقاي گودرزي به نظر شما هم اكنون وضعيت اقتصاد هنر در كشور ما چگونه است؟ با توجه به اينكه نسبت به سالهاي پيش، هم گالريها فعالتر شدهاند و هم حراجهاي هنري برگزار ميشوند، آيا ما به جايگاه خوبي در اين زمينه رسيدهايم؟
واقعيت امر اين است كه فاصله زيادي با شرايط ايده آل داريم. شرايط امروز ما نسبت به ۲۰ يا ۳۰ سال پيش خيلي بهتر شده است و چشمانداز خوبي داريم. نگاه خوبي در مردم و قشرهاي مختلف كشور ايجاد شده است كه جاي خوشحالي دارد. اما تا رسيدن به آن شرايط مطلوبي كه بتوانيم بگوييم چرخه اقتصاد هنر كشورمان به شايستگي ميچرخد و بازار هنر ما فعال است، هنوز خيلي فاصله داريم و اين فاصله بسيار معنادار است. رونق اقتصاد هنر نيازمند زيرساختهاي فرهنگي، اقتصادي، قانوني و... است ولي ما در همه اينها بسيار عقب هستيم. اگر روي اين مسائل كار شود قطعا شرايط خيلي بهتري خواهيم داشت، زيرا پتانسيل حوزه اقتصاد هنر ايران اگر نگوييم در خاورميانه بينظير است، لااقل كمنظير است.
در سابقه فرهنگي كشور ما معمولا هنر را يك مساله صرفا معنوي ميدانستند كه بايد از ماديات جدا باشد و شايد به همين دليل است كه هنوز هم در ميان بخشي از هنرمندان و افراد جامعه ديدگاه منفي به بحث اقتصاد هنر و فروش آثار وجود دارد و به همين دليل با بسياري از رويدادهايي كه ارتباط مستقيم با مساله اقتصادي هنر دارند جبهه ميگيرند. به نظر شما در دنياي امروز ميتوان بحث اقتصادي و خريد و فروش آثار هنري را ناديده گرفت؟
اصلا نميدانم دليل اين مخالفت چيست؛ شما در ازاي هر نوع خدمت يا خريد و فروش هر كالا، بهايي پرداخت ميكنيد و اين موضوع ربطي به اين ندارد كه اگر بابت چيزي پولي پرداخته ميشود، از ارزش هنري يا ارزش معنوي آن خدمت يا كالا كاسته ميشود. ما در ازاي دريافت يك جلد قرآن كريم مبلغي را به آن ناشر يا تهيهكننده هديه ميدهيم و اين مساله هيچ اشكالي ندارد. زماني كه يك اثر هنري خريد و فروش ميشود تا حدودي ماهيت كالا پيدا ميكند و در ازاي آن مخاطب يا مشتري بهايي پرداخت ميكند. دريافت كننده آن مبلغ هم كار خلافي نكرده است. به اعتقاد من اين عقيده كه اثر هنري نبايد جنبه اقتصادي پيدا كند بسيار حرف توسعهنيافتهاي است كه بايد راجع به آن تأمل كرد. اين موضوع نه تنها مشكل نيست كه در شرايط امروزي كاملا ضروري است.
در تمدن اسلامي و ايراني ما بينهايت آثار هنري درخشان معنوي وجود دارد. از مساجد گرفته تا كتابها و... كه براي همه آنها هزينه شده و دستمزدي پرداخت شده است. آيا ارزش هنري آنها زير سوال رفته است؟ كسي كه اين آثار را ميسازد، زحمت كشيده و بايد بتواند با هزينه آن زندگي كند تا بتواند كار خود را ادامه دهد. مضاف بر اينكه وقتي شما براي يك اثر هنري بهايي پرداخت ميكنيد معنياش آن است كه خود خريدار هم براي آن اثر ارزشي قائل است كه براي آن پول پرداخت كرده است. نميتوانيم بگوييم چيزي ارزش دارد اما انتظار داشته باشيم آن را رايگان دريافت كنيم. به اعتقاد من اينها حرفهاي عجيبي است كه گاه به گوش ميرسد. در عين حال همه اين موارد آداب دارد و نحوه ارايه آثار و احترامي كه دارد بايد رعايت شود و در اين صورت خريد و فروش آثار هنري هيچ مشكلي ندارد.
نقدي كه معمولا در رابطه با حراجهاي هنري مطرح ميشود، اين است كه هنرمند سودي از فروش اثرش نميبرد چون آثار توسط مجموعهداران يا گالريدارها به حراج ارايه ميشود و سود حاصل از فروش اثر نيز به آنها ميرسد.
الزاما اينطور نيست و اين موضوع كاملا دو طرفه است. بخشي از سود را هنرمند ميبرد و بخشي را مجموعهدار، گالريدار يا برگزاركننده ميبرد. اين موضوع بسيار طبيعي است زيرا كاري كه آن افراد انجام ميدهند را خود هنرمند نميتواند انجام دهد. كار هنرمند توليد و خلق آثار هنري است و كار شخص ديگري عرضه آثار است. درباره ساير كالاها نيز به همين شكل است و اين طور نيست كه انتظار داشته باشيم هنرمند بتواند هم اثر خلق كند هم بازاريابي و عرضه و تبليغ كند. هر كدام از اينها جاي خود را دارد و هيچ كدام نميتواند جاي ديگري بنشيند. در كل دنيا متداول است كه هر كسي كاري با دانش و توان مالي خود انجام ميدهد طبيعي است كه بايد سود ببرد و نميتوانيم انتظار داشته باشيم كه يك گالريدار يا مجموعهدار و عرضهكننده آثار هنري به فكر سود خود نباشد. كساني كه چنين حرفي ميزنند، انتظار دارند ديگران به رايگان براي هنرمند كاري انجام دهند و هيچ سودي نبرند، در حالي كه اين ممكن نيست. تنها در صورتي ميتواند چنين اتفاقي بيفتد كه يك سيستم دولتي و رسمي از هنرمند حمايت كند، اما همان سيستم هم به پشتوانه مالي يك دستگاه دولتي چنين كاري را انجام ميدهد.
عدهاي عقيده دارند حراج هنري بايد در رونق هنر معاصر اثر بگذارد تا كيفيت زندگي هنرمندان در قيد حيات بهبود پيدا كند. بر همين اساس وقتي اخيرا يك شاهنامه دوره تيموري بيشتر از ۹ ميليارد تومان فروخته ميشود، چنين موضوعي كمكي به هنرمندان فعلي يا پيشرفت اقتصاد حوزه خوشنويسي نميكند. نظر شما درباره اين موضوع چيست؟
الزاما قرار نيست كه حراج مساله معيشتي هنرمند خوشنويس را حل كند. يكي از اهداف حراجها ممكن است اين موضوع باشد ولي ما نميتوانيم محدوديت ايجاد كنيم و بگوييم كه هدف يا وظيفه حراجها بايد صرفا كمك به هنرمندان امروز باشد. اگر چه امروز هم ميبينيم كه حراجها در كنار آثار قديميتري كه عرضه ميكنند، آثار هنرمندان معاصر را هم ارايه ميدهند و هنرمندان در قيد حيات هم از چنين رويدادي ذينفع خواهند بود. پس اگر اثري از گذشته هم آمد و به رقم قابلتوجهي فروخته شد اتفاق بدي نيفتاده است و اين موضوع هيچ ربطي به بخش اقتصادي فعلي خوشنويسي ندارد. در حراجيها سه ضلع خريدار، فروشنده و عرضهكننده وجود دارد كه بايد در كنار هم باشند تا يك حراج بتواند كارش را انجام دهد. هر كدام از آنها سلايق و خواستههاي خود را دارند و نميتوانيم بگوييم اينها منافي يكديگر هستند. در عين اينكه نميتوانيم آنها را محدود كنيم و بگوييم فقط بايد آثار هنرمندان معاصر عرضه شود.
نقد ديگري كه درباره حراجهاي هنري شنيده ميشود، اين است كه اين رويدادها دايره محدودي دارند و بسياري از هنرمندان راهي به آنها ندارند.
اين موضوع اصلا امكانپذير نيست و انتظار عجيبي است كه فكر كنيم جامعه هنري كشور با چند هزار هنرمند در عرصههاي مختلف خوشنويسي، نقاشي، مجسمه و... بتوانند در حراجيها حضور داشته باشند. اين مساله اصلا شدني نيست زيرا بضاعت و ظرفيت حراجها بسيار محدود است. در عين حال بضاعت خريدار و مجموعهدار نيز حدي دارد. هماكنون حراج باران و حراج تهران در كشور ما برگزار ميشود كه ظرفيت محدودي دارند و به مرور ممكن است با ايجاد حراجهاي ديگر، هنرمندان بيشتري به آنها راه پيدا كنند. در هيچ جاي دنيا هم شما نميتوانيد بگوييد كه حراجي در فرانسه، ايتاليا و... برگزار ميشود كه تمام هنرمندان آن كشور را ميتواند در بر بگيرد. چنين چيزي انتظار غيرواقعي است ولي ما بايد بر اساس واقعيتها حركت كنيم و اجازه بدهيم آن حراجگذار بر اساس آنچه خودش طراحي كرده است، حركت كند. من فكر ميكنم به جاي اين مسائل بايد پيشنهاد مسوولانه و غيرمغرضانه بدهيم.
با توجه به اينكه خريداران آثار هنري در حراجها معرفي نميشوند، گاه اين شبهه ايجاد ميشود كه اين خريدها صوري است. چرا خريداران در هيچ حراجي معرفي نميشوند؟
به اين دليل كه فضاي فرهنگي كشور هنوز شرايط مناسبي ندارد كه انتظار داشته باشيم خريداران آثار هنري و مجموعهداران خودشان را عيان كنند و مطرح شوند. حتي گاه با شناخته شدن مجموعهداران، عدهاي از شبههنرمندان مزاحم آنها ميشوند و دائم سعي ميكنند با آنها روابطي ايجاد كرده و زندگي عادي آنها را مختل ميكنند. به همين دليل به نظر ميرسد هنوز در كشور ما فضاي مناسبي وجود ندارد كه خريداران خود را معرفي كنند. مجموعهدار ميتواند از نظر اقتصادي شرايط خيلي مناسبي را فراهم كند، به اين جهت كه او فقط از يك هنرمند حمايت نميكند بلكه كاري كه او انجام ميدهد حمايت از يك فعاليت هنري و فرهنگي و اقتصاد هنر است. كار او قطعا هنرمندي كه در اين فضا كار ميكند را تحت تأثير قرار ميدهد و اطمينان قلبي براي خريدارهاي بعدي و كلكسيونرها ايجاد ميكند. بدون ترديد او روي افراد ديگر هم تأثير دارد و اساسا ميتواند بازار و جامعه هنري را متحول كند. اگر در بحث تمدنسازي يكي از خانههاي اين پازل را اقتصاد هنر بدانيم، مجموعهدار تاثير خيلي مهم و جايگاه ارزشمندي در اين ميان دارد.