به وجه روشن انسانيمان پناه ببريم
اشكان چاوشي
عرصه غريبي شده. تلاطم پشت تلاطم امان نميدهد آدم به تعريف روشني از شرايط برسد. همه جور اتفاقي مستعد افتادن شده. خيلي وقت است ميان تيترها محاصرهايم. مدام پيگير خبر بودن، آدم را از نا مياندازد؛ آنقدر كه در انبوه ماجراها يادمان ميرود نگاهي به اندامهاي مهيب و ترس خورده خودمان بيندازيم. ترسيدهايم و بيآنكه حدود واقعيتها را بشناسيم به خود و به هم آسيب ميزنيم. به گمانم ميان هياهوها، بخشهاي تاريكي از شخصيتمان بيرون افتاده. گوشههايي از شخصيت اجتماعيمان كه در تحليل و توصيف شرايط دست به انتخابهايي ميزند كه چندان اخلاقي نيست. كرونا فعلا آخرين و فراگيرترين ماجراي امسال ماست. پس پشت اين روزهاي ملتهب، لابهلاي حرفها و خبرها و رفتارمان - چه مسوول و چه مردم عادي - چيزهاي تاريكي خودش را نشان داده كه خبر بدي برايمان دارد: ماجراي شيوع كه تمام شد، ما همچنان مستعد تكرار اين شرايط هستيم. نه تنها در ماجراي بعدي كه اي بسا در روزهايي كه عادي به نظر ميرسند هم. كرونا بيصدا آمد، پنهاني مبتلا كرد و حالا عيان و بلند عربده ميكشد. ديديم كه در شرايط استيصال و اضطرار، چطور به فكر كيسههامان افتاديم و درماندگي ديگران را تبديل به فرصت كرديم؛ بيآنكه سهم خود را در ماجرا بشناسيم و انجام دهيم. در شرايطي كه شيوع، دنبال نفري تازه ميگردد، به جاي الكل آب فروختيم. انبارهاي پنهاني تازهاي بنا كرديم. در روزهاي ترس فراگير، بدون علائم كرونا تست داديم. تعطيليهاي عمومي را فرصت مسافرت دانستيم. رعايت نميكنيم. در خانه نميمانيم. بهداشت را نميشناسيم. ديگران برايمان مهم نيستند. ما سويه تاريكمان را نميبينيم و تلاشي نميكنيم تا كمي روشنش كنيم. اراده نميكنيم تا چيزي را بسازيم و در شخصيت جمعيمان ذخيرهاش كنيم تا روز فاجعه پناهمان باشد. بيگمان كرونا به زودي از پا خواهد افتاد. بياييد ميان تيترهاي مهيب به وجه روشن انسانيمان پناه ببريم.