من به عنوان يك مسلمان خانه خود را در اولين رمضان خويش سرشار از زندگي كردهام
زندگي ريشه ميدواند و شكوفه ميزند
نويسنده: ماري كاترين فورد
ترجمه: فريده وكيلي
با بسته بودن مساجد و ممنوعيت اجتماعات مذهبي در مكه و مدينه، براي اولين بار حدود 2 ميليارد مسلمان جهان مراسم رمضان را در انزوا بجا ميآورند. اينجا نيز من در كوئينز نيويورك، مركز شيوع ويروس كرونا، اولين رمضان خود را تجربه ميكنم. امسال من به عنوان يك تازه مسلمان روزه ميگيرم، عبادت ميكنم و آداب رمضان را با خانواده مسلمان خود بجا ميآورم. من 20 سال ضمن حمايت از دين همسر و فرزندان خود در حاشيه با رشته باريكي به مسيحيت خود متصل بودم. تمام اين سالها، رمضان تنهاترين زمان از سال براي من بود زيرا به معناي دور بودن از كساني بود كه بيشتر از هر كسي دوستشان داشتم. رمضان امسال، وقتي مسلمانان زيادي از نبود اجتماعات در دوره # تنها با هم، رنج ميبرند، من از حس بالندگي در ريشههاي دين خود احساس شعف دارم. در ماه مارس تقريبا يك شبه، محله پر سروصدا و پر جنب و جوش من به محلهاي ساكت و تاريك با مغازههاي بسته تبديل شد. تعداد جرايم از 51000 عبور كرد. در عوض خيابانهاي خلوت، ترس و انزوا جايگزين شور زندگي شد.
خانواده من سعي كردهاند، درون آپارتمان كوچك خود آهنگ طبيعي زندگي را حفظ كنند. اما براي من با همسر از كار بركنار شده و دو نوجوان در حال آموزش از راه دور، پيدا كردن گوشهاي دنج براي نوشتن تقريبا غيرممكن است. ولي روزها براي من كه تازه به اسلام روي آوردهام، شكل تازهاي از عبادت را به خود گرفتهاند. 5 بار در روز من به همسر و دو پسرم در اتاق نشيمن ملحق ميشوم. من در هر نوبت از عبادت به محض آنكه سرم را بر سجاده ميگذارم، اضطراب از من دور ميشود و آرامش جاي آن را ميگيرد. مسير من به سوي اسلام بسيار طولانيتر از نواسلامگرايان ديگر است. من سالها از ازدواج خود با يك مسلمان ديندار خوشحال بودم و فرزندانم طبق آيين مذهبي بزرگ ميشدند كه به من تعلق نداشت. رويكرد من به اسلام سال گذشته رخ داد. تابستان سال گذشته ما به ملاقات خانواده همسرم در شمال آفريقا رفته بوديم، طلوع آفتاب كه نمازگزاران صبحگاهي را براي عبادت فرا ميخواند مرا نيز مثل هميشه از خواب بيدار كرد ولي من در آن لحظه احساس كردم كه كلمات اذان فقط براي ديگران نيست. اسلام ديگر چيزي خارج از من نبود بلكه درون من جاي گرفته بود. بهار اكنون به نيويورك آمده است ولي امسال با خود يك وحشت سورئال بيرون از خانه بودن را به همراه دارد. درختان زغال اخته پر از شكوفه؛ زعفرانهاي ترد و نازك و گلهاي لاله و نرگس زرد در باغچهاي كوچك همه و همه سرزندگي را به رخ ميكشند. اما در اين دوران كرونايي، من بهار را تقريبا در تاريكي ميبينم. من و همسرم پيادهرويهاي خود را بعدازظهرها انجام ميدهيم، وقتي خيابانها خالي هستند. در تاريكي كمتر متوجه سرسبزي شكوفهها ميشوم.
من در عوض بهار را در آپارتمان خود مييابم. وقتي يك كدو حلوايي فراموش شده را ميشكافم، دانههاي زرد آن را ميبينم كه جوانههاي سبز رنگي زدهاند و در هم تنيده شدهاند. ساقههاي آنها را از هم جدا ميكنم و در يك شانه تخم مرغ ميكارم. طاقچه پنجره من پر شده است از دانههاي دور ريختني: هستههاي آواكادو داخل فنجانهاي اسپرسو پر از آب، انتهاي دستههاي كرفس كه ساقههاي تازه دادهاند، پيازهاي قرمز كوچكي كه جوانه زدهاند. همه آنها به نور باريكي كه بعدازظهرها از پنجره ميتابد، زندهاند. بريده از جهان خارج، من لطافت بهار را در جوانههاي خود پيدا كردم. من ميكارم زيرا نياز دارم كه شاهد باشم، زندگي ريشه ميدواند و شكوفه ميدهد، ميخواهم ثابت كنم كه ميتوانم در حال حاضر از چيزي به آسيبپذيري خودم و خانوادهام حمايت كنم. وقتي من دانههاي كوچك فلفل سبز را در گلدان كوچك پر از خاك ميكارم، فارغ از تغييراتي كه در حال رخ دادن است، خود را به اين دنيا گره ميزنم. ريشههاي در هم پيچيده كدو، نقش آينده را براي من ترسيم ميكند. ايمان من هم با ملحق شدن به ساير مسلمانان در اين ماه عبادت خدا مانند اين جوانهها ميماند. در حالي كه آمار تلفات در جامعه من به بالاترين ميزان جهاني رسيده است، من و خانوادهام هر روز روزه ميگيريم و هنگام غروب براي عبادت گرد هم ميآييم و مانند ساير خانوادههاي مسلمان در سراسر دنيا طبق آيين رمضان افطار ميكنيم. در سفره افطار ما كاسههاي داغ حليم الجزايري در كنار غذاي مورد علاقه پسرها ديده ميشود، پوره سيب زميني و گوشت گوسفند سرخ شده در عسل همراه با برشهايي از پيازچه و برگهاي كرفسي كه در طاقچه پنجره ما رشد كردهاند.
حديثي از محمد پيامبر كه رحمت خدا بر او باد، وجود دارد كه ميگويد، اگر زندگي شما به سر آمده و دانهاي در دست داريد آن را بكاريد. من با پر كردن خانه خود از روش جديد زندگي با تكميل مراسم عبادت خانواده با حضور و صداي خود به آرامش دست يافتهام و اميدوارم با همين روش كه در اولين رمضان خود به آن رسيدهام اين پاندمي را هم پشت سر بگذارم.
سيما احمد
30 آوريل 2020
ماري كاترين فورد نويسنده است در كوئينز نيويورك