• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4679 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۹ تير

فرهنگ روزنامه‌خواني

الياس حضرتي

دوستي برايم تعريف كرد كه مرد نابينايي در اسلام‌آباد پاكستان، هر روز مسيري را طي مي‌كرد تا به دكه روزنامه‌فروشي برسد و يكي، ‌دو روزنامه بخرد. از او پرسيدند تو كه نمي‌بيني اين روزنامه‌ها را براي چه مي‌خري؟ براي چه به خودت زحمت مي‌دهي و عصازنان سختي اين راه را بر خود هموار مي‌كني درحالي كه نه خط روزنامه را مي‌تواني بخواني و نه عكس‌هايش را مي‌تواني ببيني؟ مرد نابينا جواب داد من روزنامه مي‌خرم تا صنعت روزنامه پاكستان رونق بگيرد و به واسطه حضور گسترده نويسنده‌ها و روشنفكرهاي پاكستاني جامعه پاكستان فرهيخته شود... بي‌جهت نيست كه از حيث تعداد و تيراژ و رونق صنعت رسانه پاكستان كيلومترها از ما جلوتر است. ما البته خيلي راحت مي‌توانيم وضعيت بد و نابسامان مطبوعات را در اين روزگار به گردن مسوولان كشور در رده‌هاي مختلف بيندازيم و از خود رفع مسووليت كنيم. اما حقيقت اين است كه علاوه بر ايشان ديگراني هم مقصرند و در كسادي بازار مطبوعات سهم عمده دارند. همين كه امروز اكثر مردم به جاي اعتنا به روزنامه‌ها سر در گوشي‌هاي موبايل‌شان فرو برده‌اند خود حجت آشكاري است بر كاسد بودن مطاع رسانه‌هاي مكتوب. دود بي‌رونقي مطبوعات تنها به چشم چند روزنامه‌دار و روزنامه‌نگار و نويسنده نمي‌رود، بلكه چون نيك بنگري اين جامعه است كه از ضعف و فتور مطبوعات آسيب مي‌بيند. جايي كه مي‌تواند نقد منصفانه و واقعي قدرت در آن شكل بگيرد مطبوعات است. جايي كه مي‌تواند برج بلند ديدباني دموكراسي و حقوق بشر باشد همين روزنامه‌ها هستند. از طريق روزنامه است كه خبرنگاران جسور مي‌توانند فسادهاي اقتصادي و فكري و اخلاقي را كشف و خنثي كنند. اگر مطبوعات اوضاع بهتري داشتند قطعا امثال طبري تا اين حد پيش نمي‌آمدند و كار را از كار نمي‌گذراندند. متاسفانه از حال بد مطبوعات جامعه آسيب جدي ديده است و اگر وضع به همين منوال باشد باز هم مي‌بيند. چه در زمينه مقابله با مفاسد و چه در زمينه رشد و توسعه سياسي و اقتصادي، ‌غيبت مطبوعات مي‌تواند كار را از ايني كه هست دشوارتر كند و كشور را به دردسرهاي جدي بيندازد. من الان قصدم اين نيست كه در وضعيت پيش آمده حكومت و خصوصا دولت را تبرئه كنم. نه واقعيت اين است كه آنها مقصرند و با خطاها و ندانم‌كاري‌هاي مكرر و غيرقابل جبران مطبوعات را از اوج حضور فراگير و از آن قدرت و توانايي مثال‌زدني به حضيض ضعف و ناتواني و باري به هر جهت بودن كشاندند و رفته‌رفته كار را به جايي رساندند كه اكثر جرايد، ولو جرايد دولتي كه از رديف بودجه برخوردارند، دخل و خرج‌شان با هم نمي‌خواند و همواره هشت‌شان گرو نُه‌شان بلكه گرو نهصدشان است. مشكلات اقتصادي مانند سفيدي قله يخي است كه خودش را آشكار مي‌كند. اگر دقيق‌تر نگاه كنيم، مي‌بينيم كه علاوه بر مشكلات اقتصادي با كوهي از مشكلات سياسي و فرهنگي و قضايي و نظارتي روبه‌روييم كه دست و بال روزنامه‌دار و روزنامه‌نويس را بسته‌اند. مع‌الوصف در شرايط فعلي حرف زدن با مسوولان بي‌فايده است و تكرار حرف‌ها و نقدهاي گذشته هم مي‌تواند ما را خسته‌ كند و هم ممكن است خوانندگان را ملول سازد. 
در عوض بهتر اين است كه روي سخن خود را به سمت مردم و اندك مخاطباني كه هنوز دست از دكه نشسته‌اند و با مطبوعات قهر نكرده‌اند، برگردانم و از آنها بخواهم كه به تأسي از آن مرد نابينا اما فرهيخته پاكستاني به حفظ و تداوم مطبوعات كمك كنند و به سهم خود مانع از خاموش شدن چراغ «ركن چهارم دموكراسي» شوند. به عنوان كسي كه بيش از دو دهه است كه در امر روزنامه‌نگاري فعاليت مي‌كنم و قريب به هجده سال است كه روزنامه‌داري را به عنوان وظيفه و حرفه خود برگزيده‌ام، با علم به مشكلات و موانعي كه بر سر راه وجود دارد، دست دوستي‌ام را به طرف مخاطبان عزيز و فرهيخته و همراه و دردآشناي مطبوعات، به ويژه مخاطبان وفادار «اعتماد» دراز مي‌كنم و از ايشان مي‌خواهم كه هر طوري مي‌توانند ما را در ادامه راه پر فراز و نشيب‌مان همراهي كنند. خواهش من از خوانندگان اين است كه به قدر وسع، در ترويج فرهنگ روزنامه‌خواني بكوشند و مالي، لساني و قلمي اگر توانستند به دعاي خير ما را براي حفظ و تداوم اين فن شريف كمك كنند. همين وضعيت بد اقتصادي و فرهنگي بزرگ‌ترين عامل بوده است كه متاسفانه جدايي روزنامه‌نگاران حرفه‌اي را از اين شغل و حرفه باعث شده، به‌خصوص با رونق و پيشرفت و توسعه فضاي مجازي، بسياري از نويسندگان و هنرمندان و روزنامه‌نگاران عطاي روزنامه را به لقايش بخشيده‌اند و به صفحات مجازي خود مشغول شده‌اند. هر چند دنياي مجازي علي‌رغم محسنات فراوانش مشكلات بسيار هم با خود به ضميمه دارد و بنا به دلايل بسيار نمي‌تواند جاي روزنامه‌ها را بگيرد. حتي اگر فضاي مجازي از حرف لغو و ياوه پالايش شود و محتوايش اعتبار يابد و مستند شود، باز ما از داشتن روزنامه ناگزيريم و بي‌روزنامه نمي‌توانيم به رشد و مشاركت سياسي و فرهنگي دامن بزنيم. براي همين كمك شما -به هر ميزان و هر طوري كه خودتان صلاح بدانيد- مي‌تواند سهمي از آزادي و آباداني اين سرزمين را به نام‌تان سند بزند. ما چاره‌اي نداريم كه با معاضدت هم اين كشور را بسازيم و موانع را از سر راه‌ برداريم و سرعت توسعه را بالا ببريم. ديروز رفيق و دوست ديرينم، روزنامه‌نگار نام‌آشنا، سيدعلي ميرفتاح از سردبيري «اعتماد» كناره‌گيري كرد. البته او كماكان در خانواده «اعتماد» حضور دارد و در كرگدن مشغول فعاليت خواهد بود و دوستانش را در «اعتماد» همراهي خواهد كرد اما به هر تقدير ادامه سردبيري‌اش را ضرورت ندانست و منزل به ديگري سپرد. بيش از دو سال و نيم با او در روزنامه همراه بوديم و حاصل زحمات و تلاش بي‌وقفه او و همكارانش را در تحريريه «اعتماد» هر روز در روزنامه ديديم و خوانديم كه از اين بابت لازم است از او و تحريريه «اعتماد» تقدير و تشكر كنم و زحمات‌شان را قدر بشناسم. اما حقيقت اين است كه رفتن ميرفتاح از «اعتماد» بي‌ارتباط با وضعيت نابسامان مطبوعاتي نيست. وضعيت نابساماني كه متوليان فرهنگي كشور مطلقا به فكرش نيستند و قرار نيست كاري براي بهبود اوضاع بكنند. اما شايد من و شما بتوانيم با مشاركت هم زمينه را براي ورود مجدد ميرفتاح و ديگر روزنامه‌نگاراني كه اين روزها عزلت پيشه كرده‌اند و كمتر دست به قلم مي‌برند مساعد كنيم و مقدمات حضور همه روشنفكران و نويسندگان ايران‌دوست را فراهم آوريم. امروز بحث ما بحث جناحي و سياسي نيست. هر كس كه ايران را دوست دارد و خير و خوشي و آباداني اين سرزمين را آرزو دارد، اقتضا مي‌كند كه به ميدان بيايد و براي تنوير افكار عمومي قلم بزند. اما بنا به هزار دليل متاسفانه فضا مناسب حضور حداكثري نويسندگان خيرخواه و وطن‌پرست نيست. آنها در طول ساليان سرخورده شده‌اند، بارها سرشان به سنگ ناكامي خورده، هزينه سوءتفاهم‌ها و سوء‌برداشت‌ها را پرداخت كرده‌اند و سرانجام تنهايي و گوشه‌نشيني را به ميانداري رسانه‌اي ترجيح داده‌اند. بر ماست كه نگذاريم چنين پتانسيل قدرتمندي در كنج عزلت از بين برود يا گردش روزگار به تحليلش ببرد و تاثيراتش را به حداقل برساند. پس با من همراه شويد و به من كمك كنيد و از هر راهي كه صلاح مي‌دانيد به تداوم و رونق مطبوعات كمك كنيد و فرهنگ روزنامه‌خواني و پاي دكه ايستادن را از نو احيا كنيد. شما مي‌توانيد در توليد محتوا، در معرفي روزنامه به ديگران، در نشر گزارش‌ها و مقالات و تحليل‌ها، در تبليغ روزنامه در فضاي مجازي، اگر احيانا در زمره متمكنان هستيد در كمك مالي به روزنامه‌ها از خود باقيات صالحات به‌جا بگذاريد و دين‌تان را به وطن‌تان ادا كنيد. هنوز در فيلم‌هاي خارجي شخصيت‌ها و قهرمانان روزنامه مي‌خرند و روزنامه مي‌خوانند. در سينما و تلويزيون ما جاي روزنامه خالي است و عجيب آنكه قصه‌نويس‌ها نيز عنايتي ندارند. اما اگر شما به ميدان بياييد مي‌توانيم فرهنگ ژورناليسم را از نو احيا كنيم و حضور روزنامه‌ها را در محيط كار و كسب و زندگي رونق ببخشيم. مشاغل اتفاقا مي‌توانند كمك زيادي به تك‌فروشي و آگهي روزنامه بكنند و با اين كار گردش مالي روزنامه‌ها را سرعت ببخشند. صاحبان مشاغل، هنرمندان، معلمان، دانشجويان و همه اقشار مي‌توانند در اين برهه حساس كنوني از مطبوعات دستگيري كنند و نگذارند كه چنين شغل شريفي به ورطه اضمحلال بيفتد. در صد سال گذشته مطبوعات همواره همراه و بلكه معاون و يار سينماگران، فعالان اقتصادي و اهل سياست بوده‌اند. در سال‌هاي اخير روزنامه‌نگاران در حمايت از اهل سياست تا آنجا پيش رفتند كه مجبور به پرداخت هزينه‌هاي سنگين شدند. اگر روزنامه‌ها نبودند قطعا سينما به توفيقي كه الان رسيده، نمي‌رسيد. اگر روزنامه‌ها نبودند صاحبان مشاغل به اين موفقيت كه الان رسيده‌اند نمي‌رسيدند. حالا نوبت آنهاست كه ياران مطبوعاتي خويش را تنها نگذارند. بسم‌الله.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون