درباره ضرورتهاي مديريت جديد رسانه ملي از منظر رسانهيي
بايدهاي «مردمي» شدن صدا و سيما
علياكبر قاضيزاده٭
درباره دورنماي دوره جديد مديريت «سازمان صدا و سيما»، به باور من دو نكته حايز اهميت است؛ يك: بايد رياست اين سازمان، چقدر قدرت و چقدر محدوديت دارد. ميدانيم و ميدانيد كه صدا و سيما، سازمان متورم و گستردهيي است كه بدون هدف كاملا مشخصي، حتي از يك وزارتخانه نيز عريض و طويلتر شده است. در اين مجموعه، شوراي سياستگذاري شكل يافته از چهرههاي سرشناس حضور دارند كه بر آن نظارت و اشراف دارند و براي آن تعيين سياست ميكنند. پس طبيعي است كه شخص مديرعامل، دست گشاده و بازي براي تحولات دگرگونكننده ندارد هرچند در جزييات چون برخي اعمال سليقهها و شيوههاي تصميمگيري، ميتواند ابتكار داشته باشد.
دو: اعتماد مردم به رسانه ملي كم است. بايد پذيرفت كه صدا و سيما تاكنون نتوانسته اعتماد آنها را در زمينه اطلاعرساني جلب كرده و به دست آورد و گويي هنوز پذيرش اين نكته براي مسوولان اين سازمان دشوار است كه براي ايجاد ارتباط با مخاطبِ چند ده ميليوني آن بايد كار اساسي كرد.
درباره ضرورتها و بايدهاي دوره جديد سازمان صدا و سيما از منظر رسانهيي، خيلي ساده بگويم كه رسانه، به طور كلي بايد كه خودش را با سليقه، گرايش، علاقه، نياز و هيجانهاي مخاطبان خود تطبيق دهد.
مثلا مردم ما حق دارند بدانند كه اكنون در وين چه ميگذرد يا آنكه مواضع كشورهاي 1+5 در قبال ما چگونه است و قسعليهذا. اين چيزها و خيلي موارد ديگر را بايد براي مردم روشن كرد. اكنون مانند دهه 40 و 50 و حتي 70 خورشيدي نيست، اكنون هر تلفن همراه و هر لپتاپ و هر تبلت، يك رسانه است. امروز ديگر نميتوان خيلي چيزها را از مردم كتمان كرد و اميدوار هم بود كه واقعيت بر آنها، مكتوم بماند. سالهاست كه برخي ميخواهند مردمِ ما را با نگفتن، قانع كنند.
آيا مسوولان، تا به حال با خود انديشيدهاند كه چرا مردم، تا نيمه شب، برنامه نود را ميبينند يا سريالهايي چون كارهاي مهران مديري را با علاقه دنبال ميكردند؟! يا آنكه چرا مردم، به سراغ سريالهاي واقعا سخيف و عقب مانده خارجي در شبكههاي ماهوارهيي غيرايراني ميروند؟!
اين تجربهها وجود دارد. ما از مهرماه سال 1337 كه تلويزيون به راه افتاد، تا امروز، كارگردان، نويسنده، بازيگر، صدابردار، نورپرداز و فني تربيت كردهايم. پس چرا از آنها استفاده نميكنيم تا برنامه خوب توليد كنند. اگر مردم بپسندند، خبر و تفسير صدا و سيما را ميبينند و ميشنوند و موضعش را جدي ميگيرند. نميتوان بخشي از مردم را ناديده گرفت؛ حتي اگر آنها 20، 30 درصد باشند. زيرا همانها، طبقه اهل فكر و انديشه، فرهنگ و هنر هستند. نميتوان نيروهاي تربيت يافته را به بهانه اختلاف در عقايد، كنار گذاشت و مردم را از ساختههاي خوب محروم ساخت. حتي اگر ديدِ مادي هم داشته باشيد، اگر نرخ و تعداد تماشاگران بالا رود، درآمد بيشتري هم نصيب شما خواهد شد. اگر بخواهيم صدا و سيما، ديده و شنيده شود، لازم است كه به سمت «مردم» رود تا مردمي شود و اطلاق صفت «ملي» بر آن معناي واقعي پيدا كند.
٭استاد روزنامهنگاري