عمل به وعدههاي انتخاباتي
محمد جواد حقشناس
رويكرد آقاي روحاني در انتخابات كاملا شفاف و روشن بود.يكي از مشخصات نظرات ايشان در زمان انتخابات ورود به مساله هستهيي بود و با بيان جملهيي مبني بر اينكه «خوب است كه چرخهاي سانتريفيوژها بچرخد در حالي كه چرخهاي مملكت نيز بچرخد» كه بعد از بيان اين جمله مشخص، شاهد بيان استراتژي برد- برد از سوي آقاي روحاني بوديم و نشان دادند كه چه رويكردي را در عرصه سياست خارجي بيان ميكنند. بعد از انتخابات، در يك تفاهم و رويكرد روشن، بسته حمايت مقامات ارشد نظام سياسي را براي حضور در صحنه مذاكرات بينالمللي فراهم كردند، اتفاقي كه تا قبل از اين، نه در دولت اصلاحات و نه در دولت احمدينژاد رخ نداده بود.بيان رويكرد «نرمش قهرمانانه» براي اولينبار جامهيي بود براي حضور مطمئن و براساس نظريه كارشناسي شده و توفيق آقاي روحاني براي حضور در مذاكرات و عرصه بينالمللي و توانست حاشيههاي پيرامون اين مساله را از بين ببرد.
با ورود آقاي روحاني به اين مرحله، اولين حركت انتقال پرونده هستهيي از شوراي عالي امنيت ملي به وزارت خارجه بود كه مهمترين پيامش اين بود كه نگاه ايران به اين پرونده، يك نگاه امنيتي نيست بلكه نگاهش سياسي است كه بايد در وزارت خارجه هم حل وفصل يابد و توفيق يا عدم توفيق در اين ماجرا، نميتواند با مقوله امنيت كشور ارتباط مستقيمي داشته باشد.از سوي ديگر، انتخاب محمدجواد ظريف به عنوان وزير امور خارجه يكي از بهترين انتخابهاي سي سال گذشته در وزارت خارجه بود، چرا كه ايشان هم به لحاظ تخصص و هم به لحاظ سابقه و تواناييهاي فردي، شايستگي راهبري و هدايت اين پرونده را داشت. همچنين رييسجمهور نيز به عنوان كسي كه چندين مسووليت را بر عهده داشته، اشراف كاملي بر اين پرونده داشتند و انتخاب آقاي عراقچي نيز به عنوان كسي كه در دولت قبل حضور داشت و مورد وثوق جناحهاي سياسي ديگر هم بود، ضمانتي بر اين است كه روند اين پرونده ميتواند در بستري از اعتماد حركت كند و از تمامي ظرفيتهاي نظام استفاده شود.
معتقدم ايران گام اول را در ژنو خوب برداشت و اصل مذاكره با امريكا به عنوان مهمترين كشور 1+5 و كشوري كه اگر اختلافات با آنها حل و فصل شود، پنج قدرت ديگر نيز حل وفصل با آنها كار سختي نبود، درست بود و باور دارم اين مسير هوشمندانه انتخاب شد.
مذاكرات آقايان ظريف و كري وگفتوگوي تلفني روحاني واوباما نشاندهنده مسير درست پيموده شده است و لذا اصل مذاكره براساس راهبرد برد- برد، اصل درستي بود.
اينكه ما در مدت زمان مشخصي به نتيجه نرسيدهايم يك پيام دارد و آن، اين است كه اگر ما ميخواستيم در اين مقطع به نتيجه برسيم و نتيجهاش، بردي براي ما نبود طبيعي بود و طبيعي است كه اين مذاكرات نبايد دنبال ميشد و مذاكرات را تا زماني كه برد براي ما باشد، ادامه بدهيم و به نتيجه برسانيم؛ اگر در سوم آذر به نتيجه ميرسيد چه بهتر اما اگر به نتيجه نرسيده بايد زمان بيشتري به آن اختصاص داد ضمن آنكه بايد به محدوديت زماني نيز توجه داشت چرا كه مثلا در ژانويه جمهوريخواهان مجلس جديدي را تشكيل ميدهند يا دخالتهاي عجيب و غيرقابل پذيرشي كه شاهد بوديم عربستان با اعزام وزير خارجهاش به فرانسه، مسكو و وين انجام داد يا دخالتهاي رژيم صهيونيستي كه نشان داد ظرفيتها و قدرت تخريبيشان را نبايد ناديده گرفت.
بايد توجه داشت كه ايران بايد از تمامي ظرفيتهايش براي بهبود روابط استفاده ميكرد و به نظرم استفاده از ظرفيتهايي مانند آيتالله هاشمي براي بهبود روابط با عربستان و كشورهاي حوزه خليج فارس، آقاي خاتمي براي بهبود رابطه با اروپا و سازمانهاي بينالمللي يا استفاده از ظرفيت احمدينژاد براي گسترش روابط با كشورهاي امريكاي جنوبي ميتواند راهگشا باشد و متاسفانه در اين مدت تعطيل شده است و به نظر ميرسد بايد به آن توجه داشت. ما بايد در اين فرصت به سمت يك همدلي و انسجام حركت كنيم و همراهي همه قوا ميتواند دولت و تيم مذاكرهكننده را براي حركت به سوي حداكثر منافع كمك كند تا اين پرونده بزرگ ملي و بحران غيرضرور كه به دولت يازدهم ارث رسيده است، به خوبي پايان يابد.
در عين حال بايد توجه داشت كه اگر اين پرونده به نتيجهيي نيز حتي در آينده نرسد، دنيا به آخر نميرسد چرا كه ما كشور بزرگي هستيم و بحرانها و مسائل بزرگتري را نيز پشت سر گذاشتهايم ولي اگر همه بدانند اين پرونده، يك پرونده ملي است و سهم خودشان در كمك به دولت را عملي سازند، اين مشكل نيز پايان ميپذيرد.