سادهسازي پديده خشكسالي و بحران زيست محيطي در ايران
آيلين جوادي|مفهومي به نام «سادهسازي» با سادهانديشي يا نگاه سادهانگارانه تفاوت دارد. سادهسازي در حقيقت، بنياديترين مرحله در فرآيند شناخت سيستمهاست. نوعي مدل ادراكي است از كليت يك سيستم مورد مطالعه براساس درك، تصور و ذهنيت شخصي. بسته به اينكه چطور يك سيستم را در ذهن متصور شدهايد، راههاي شناخت بهتر آن را برنامهريزي ميكنيد. يكي از پيچيدهترين سيستمها، سيستمهاي پيوسته انسان- طبيعت هستند. مثلا پديده خشكسالي را در چارچوب اقتصاد، صنعت، كشاورزي، جامعه و محيطزيست درنظر بگيريد. چطور آن را روايت ميكنيد؟ ايران اقليم گرم و خشك دارد و با محدوديت منابع آبي تجديدپذير روبهرو است. اين امر موجب تمايل به بهرهبرداري از آبهاي سطحي و جذابيت سدسازي در دوره توسعه كشور شد. حتي تا همين چند دهه قبل، سدسازي يكي از شاخصهاي رشد اقتصادي و توسعه انساني درجهان به شمار ميآمد. سدهاي ساختهشده كشاورزي و صنعت را رونق دادند و در نتيجه الگو و نرخ جمعيت در كشور دگرگون شد. بنا بر سياستهاي اقتصادي اتخاذشده، زمينهاي بيشتري زير كشت گياهاني با نياز آبي بالا رفت و شمار صنايع آببر و سنگين در اقليمهاي ناسازگار افزايش يافت و سيل جمعيت به سوي مناطق توسعه يافته گسيل شد. كاوه مدني معتقد است در اين مرحله، تقاضا براي آب، از موجودي آب سدها پيشي گرفت اما اين امر نه تنها به بازنگري در مديريت تقاضاي آب نميانجامد، بلكه براي چرخيدن چرخهاي اقتصاد، حالا براي تعادل عرضه و تقاضا، آب موردنياز از حساب پسانداز يعني منابع آب زيرزميني كشور تامين ميشود. بدين شكل، روند توسعه همگام با سدسازي و استحصال بيشتر از محل منابع آبهاي زيرزميني همراه بوده است. از نظر ناصر كرمي اما اصلا تعداد سدهاي ساختهشده در حال حاضر بيش از ظرفيت اكولوژيكي زيست بوم ايران است. چه نيازي است به ادامه اين روند؟ اسماعيل كهرم معتقد است وزارت نيرو هنوز شبكه آبياري برخي سدها را نساخته ولي سراغ احداث سد ديگري ميرود. اينگونه است كه محمد درويش نيز بسياري از سدهاي ساختهشده را به مخازن تبخير تشبيه ميكند. در اين ميان نيز عدهاي معتقدند در زمينه آبخيزداري و تعادلبخشي آبخوانها سرمايهگذاري كمي صورت گرفته است. قانون هم اذعان نموده كه حقابه محيطزيست را در اولويت دوم بعد از تامين آب شرب و ارجح بر تامين آب در بخشهاي صنعت و كشاورزي قرار داده، اما صرفا روي كاغذ. در عمل، متولي تخصيص آب وزارت نيرو است كه حقابه را براساس ميزان بارندگي در هر سال تعيين كرده و اختصاص ميدهد. به دنبال درگيري با بخش صنعت و كشاورزي بر سر حقابه هم نيست و اساسا وظيفهاش، تامين آب براي پيشبرد فعاليتهاي توسعهاي است. در اين ميان، محيطزيست هم كه دادخواه حقوقي ندارد و عملا در اولويت آخر قرار ميگيرد. امسال كشور با خشكسالي بيسابقهاي روبهرو است. خشكسالي كه بيشتر نتيجه مديريت ناكارآمد منابع آبي است تا مولفههاي طبيعي. سدها و تالابها در شرايط قرمز قرار گرفتهاند. فعالان محيطزيستي از هماكنون درباره حقابه تالاب بختگان از سد درودزن و هزاران جوجه فلامينگوي درمعرض خطر كمآبي هشدار ميدهند. برخي فعالان و دوستداران محيطزيستي اعلام كردهاند اگر وزارت نيرو اين حقابه را تامين نكند آنها براي نجات فلامينگوها، چارهاي جز تامين آب از محل تلمبه آب روستاييان و خريد آب از آنها نخواهند داشت. اين درحالي است كه دشت فارس ازجمله مناطق ركورددار در زمينه پديده فرونشست در كشور است. اگرچه اضطرار نجات هزاران فلامينگو، تامين آب از محل ذخاير آب زيرزميني را توجيه ميكند اما تبديل اين راهكار به يك رويه كلي وضعيت را بغرنجتر خواهد كرد. طبيعت قانونا از آب پشت سدها حق دارد. آيا وقت آن نرسيده كه مديريت تقاضا در بخشهاي مختلف حوزه منابع آب براساس موجودي آب دردسترس مورد بازنگري قرار بگيرد تا شرايط ذخاير آب زيرزميني از آنچه هست رو به وخيمتر شدن نگذارد؟