افسوس برای فریدون الهیاری
ماهرخ ابراهيمپور
امروز صبح يكي از كانالهاي مربوط به تاريخ را باز كردم و خبر درگذشت فريدون اللهياري، پژوهشگر تاريخ اجتماعي و استاد دانشگاه اصفهان را ديدم، از ديدن تصويرش نشسته بر قاب مرگ بسيار متاسف شدم. تاسف از اينكه اللهياري جوان بود و هنوز براي زندگي بسيار وقت داشت؛ پژوهشگري كه جستوجو در ميان مقالاتش نشان از اين دارد كه او دغدغه مسائل روز داشت و اين مسائل را با رويدادهاي تاريخي پيوند ميزد و سعي ميكرد با نگاهي تاريخي به باز كردن گرهي از مسائل و مشكلات امروز كمك كند. پژوهشهايي كه ميتوانست در آينده با قلمي پربار و پرتجربه ادامه پيدا كند، اگر اللهياري زنده ميماند و سرطان و كرونا با هم نميساختند و او را از پاي نميانداختند. نميدانم چه بگويم جز اينكه پير و جوان ما در بهار گرفتار خزان ميشوند و ما در سكوت و آهي حسرتبار مرگ را به نظاره نشستهايم و شايد آنقدر درگير و خوفزدهايم كه حتي لحظهاي بر مرگ اللهياري افسوس نخوريم و بيآنكه بدانيم كه بود و چه كرد و چه ميخواست بكند، از كنار خبر درگذشتش بگذريم، او كه ميتوانست در آينده شاگردان زيادي بپرورد كه ايران را بشناسند و با شناختي عميق وطنشان را دوست بدارند. يادش مانا.