به مناسبت برگزاري نمايشگاه «در حيرت پرنده»
با مروري بر زندگي و آثار پانتهآ رحماني
حيراني در جهان متحير رنگ و فرم
فاروق مظلومي
هنرمند اين نمايشگاه متولد نوزده شهريور 1350 است و همزمان با روز تولدش با لباس سفيد در افتتاحيه حضور داشت. او يك شيوهپرداز است. اين لغت را در برابر Stylist ميگذارم. كودكياش در فولادشهر اصفهان ميگذرد و خانوادهاش در سال 1359 به تهران مهاجرت ميكنند. ديپلم رياضي ميگيرد با رشته نرمافزار ادامه ميدهد ولي نهايتا با ورود به كلاسهاي نيما پتگر رشته نرمافزار را رها كرده و در سال 1373 وارد دانشگاه هنر ميشود.
در بيانيه اين نمايشگاه در تارنماي بنياد لاجوردي ميخوانيم: «اين نمايش منتخبي از طراحيها، نقاشيها و مجسمههاي پانتهآ رحماني است كه با الهام از جهان تمثيلي پرندگان خلق شدهاند. نمايش در حيرت پرنده، برخي از مهمترين جزييات موثر در خط سير زندگي و خلق آثار اين هنرمند را دراختيار مخاطب قرار ميدهد. اين پروژه چند لايه علاوه بر نمايش آثار شامل پخش فيلمهاي مستند پيرامون پرندگان در خطر انقراض در محيطزيست ايران و رونمايي از كتاب نمايش است. پيش از اين پرندگان بخشي جداييناپذير از رابطه ما با اسطورهها، فرهنگ اجتماعي و محيط پيرامونمان بودند، اما اكنون به موضوعي حاشيهاي و آسيبپذير تبديل شدهاند كه در دستههاي بزرگ در حال نابودياند. پروژه در حيرت پرنده به دنبال تامل در رابطه امروز ما با طبيعت و شناخت بيشتر پرندگان به عنوان يكي از مهمترين اجزاي حياتي زندگي روزمره است. » بخش ديگري از اين پروژه شامل نمايش دو فيلم مستند، عروس بوكان، به كارگرداني فتحالله اميري و «آواز جغد كوچك» به كارگرداني مهدي نورمحمدي است. كتاب نمايش هم كه از سوي نشر هنر معاصر منتشر شده است شامل يادداشتها، متون تحليلي و گفتوگو با هنرمند است.
در بيانيههاي ديگر اين نمايشگاه هم با متوني قوي، در اشارههايي كلي به پرندهها، رابطه هنرمند با پرندهها كالبدشكافي ميشود و جملاتي را ميخوانيم كه در مورد همه پرندهها در هر جاي ديگر غير از گالري لاجوردي و اعتماد هم صدق ميكند. مثلا اين جمله «پرندگان نماد مراحل باطني يك رهرو هستند و نماد مرحله بالاتر وجود.» البته قطعا اين جمله براي افرادي كه فوبياي پرنده -پرندههراسي- دارند مفهوم نيست.
البته دريافت فايل متني اين بيانيهها براي اهل رسانه در بنياد لاجوردي تبديل به يك پروژه بزرگ استعلام و كسب تكليف از مقام بالاتر ميشود و راهي نيست جز عكس گرفتن از ديوار بيانيه و نوشتن مجدد. اينگونه سهلانگاريها براي عنوان پرطمطراق بنياد خيلي عجيب است. البته اين ماجراها در اغلب گالريهاي بلوار كريمخان نمك گالريگردي براي اهل رسانه شده است.
تقليل فرمها و مواد نفسگير مجسمههاي پانتهآ رحماني به فانتزيهاي اسطورهاي و روحوارههاي قابل دسترس در كتابفروشيها، نه انصاف است و نه درست. تزريق روح پائولو كوليويي و اليف شافاكي
-نويسنده كتاب كيچ ملت عشق- به اين مجسمههاي اصيل و سهمگين خطاست. هنرمند حق دارد به تبيين رابطهاش با اثر هنري بپردازد. اما بيانيهنويسها بايد استقلال تصوير از متن را به رسميت بشناسند و سعي در حقنهكردن مفاهيم همگاني در ذهن مخاطب ننمايند. نمايش بصري با ميتينگهاي مدافعان محيطزيست فرق دارد. وقتي اين آثار از گالري بيرون بروند اين بيانيهها ديگر وجود ندارند مگر اينكه بيانيهها را روي آثار چاپ كنيد كه البته اين هم در نوع خود يك اجراي متفاوت است. چه اصرار و منطقي است كه رابطه هنرمند با آثار را به همه تعميم دهيم؟ قصد فروش كاملا موجه و قابل قبول است اما نه به قيمت قرباني كردن اثر.
زبان بصري مجسمههاي نمايشگاه «در حيرت پرنده» آنقدر بلند است كه چارهاي جز سكوت در برابرشان نداريم. ميشود آنها را فارغ از مرجعهاي «اين جهاني» ديد و ارتباط برقرار كرد. مجسمههايي كه بخشي از يك پرنده مثلا بال پرنده هستند رنگهايي دارند كه انگار هر روز كشته ميشوند و واقعا نيازي به فرياد انقراض پرندهها در متن بيانيه نيست. آيا چند جمله از اين رنگها گوياتر هستند؟ بافت شبكهاي اغلب مجسمهها موجب ايجاد يك فضاي سوم غير از فضاي مثبت و منفي شده است كه حضور بيننده را در درون اثر ممكن ميكند. اين ورود و خروج به درون اثر هنري تزريق نوعي سياليت مشاهده به اثر است كه ادامه مشاهده را ممكن ميكند و يك مشاهده بيتوقف ميسازد. شاهد اثر هر لحظه در حال عبور از يك عرصه به عرصه ديگر است.
هنرمند در انتخاب اندازه آثار نشان داده است قصد بازنمايي واقعيت را نداشته است. همانطور كه احساسات خيزنده از اين آثار هم احساسات مشابه روزمره نيستند و تجربه انحصاري خودشان را ميطلبند.
تا ششم مهر ماه در گالري اعتماد و پايان مهر ماه در گالري بنياد لاجوردي فرصت داريد تا از هنر جدي پانتهآ رحماني در نمايش «در حيرت پرنده» بازديد كرده و حيراني با رنگ و فرم را تجربه كنيد.