خاطرات سفر و حضر (228 )
اسماعيل كهرم
بنده به اين نتيجه رسيدهام كه وقتشناسي و خوشقولي يك خصلت برجسته فرهنگي است كه سينه به سينه در نسلهاي گوناگون تداوم دارد و به صورت عادت در اذهان جانشين ميشود. تصور بنده از برخي از ملل آن است كه آنها فوقالعاده وقتشناس و ديگران، كمتر و گاه بيشتر در اين زمينه وسواس دارند. به نظر بنده در مقايسه با كشورهاي اروپايي، ايرانيها كمتر دقت به خرج ميدهند. ما به راحتي دو ،يا سه ساعت را در حدود وقت تعيين شده قرار ميدهيم مثلا وقتي ميگوييم حدود 2 تا 3 ساعت به خودمان وجهه ميدهيم كه وجهه داشته باشيم! مثلا دانشجويي كه ميگويد فردا خدمت ميرسم، طبعا شما منتظر تلفن بعدي خواهيد بود كه فردا چه ساعتي را در نظر دارد. اين تلفن هيچگاه زنگ نميخورد و دانشجو حدود ظهر ميآيد و ميگويد من كه گفتم فردا ميام! من در رودهن بودم؛ يك خبرنگار زنگ زد و گفتم كه نيم ساعت ديگر زنگ بزند. بعد از حدود 3 ساعت زنگ زد. گفتم قرار بود نيم ساعت بعد زنگ بزنيد! گفت كار داشتم و غيره ... به منزل رسيدم، از پليس راه پيام رسيد كه 105 هزار تومان جريمه شدم. پيام را برايش ارسال كردم و گفتم بدقولي شما موجب جريمه شدن من شد. اگر سروقت زنگ زده بوديد من جريمه نميشدم. ما ايرانيها براي وقتشناس بودن بايد هزينه زيادي را بپردازيم. بچههايي كه از ايران به طرف غرب ميروند، ابتدا با مساله وقتشناسي اشكال دارند و مدتها طول ميكشد تا توجيه شوند. به نفع آنهاست كه زودتر وقتشناس شوند.