نماد خوشتيپي و آراستگي
سيدعلي ميرفتاح / چفيه، كه عربها آن را با ارگال روي سر ميگذارند، در فرهنگ انقلابي ما تبديل به نمادي شده است كه مفاهيمي مثل دفاع از ارزشها، اصولگرايي، بسيج، حزبالله، آرمانخواهي و امر به معروف و نهي از منكر و از اين قبيل را در خود منطوي دارد. چفيه را قبل از انقلاب، مبارزان طرفدار فلسطين و دشمنان اسراييل، از ابو عمار و رفيقان فتحياش وام گرفتند و به نماد مبارزه چريكي و بعضا با گرايشهاي اسلامي، بدلش كردند. يادم هست توي درگيريهاي دو، سه روز آخر منتهي به پيروزي انقلاب، دخترها و پسرهايي با حالت چريكي -و نه الزاما وابسته به فدايي و پيكار و از اين دست، با لباس سربازي و مسلسل يوزي، با چفيههاي ابوعماري اين طرف و آن طرف ديده ميشدند و محسود انقلابيهايي بودند كه در آن شلوغي و بگير و ببند فرصت تهيه ابزار و لوازم چريكي را به دست نياورده بودند. اسلحه داشتند اما نه لباس چريكي داشتند و نه چفيه.
توي عكسهاي انقلاب هم ميبينيد كه عدهيي با كت و شلوار و جليقه (به قول آن ايام جلزقه) ام يك و ژ3 حمايل كردهاند كه گويي در تذبذب كارمندي و مبارزه مسلحانهاند. بعضيها براي اينكه چابكتر شوند و شلوارهاي پاچه گشادشان مزاحم نباشد، پايين شلوارشان را توي جوراب كردهاند و به پارتيزاني بدل شدهاند كه در تمام جهان منحصر به فرد است. اوضاع كه آرام شد، انقلابيهاي آماتور هم فرصت كردند با تهيه لباس و چفيه، حرفهيي شوند و ظاهري پر ابهت پيدا كنند. اگر روزنامهها و عكسهاي مربوط به نزول اجلال مرحوم ياسرعرفات را به ايران ملاحظه كنيد عرضم را تصديق ميكنيد كه شهر مملو از پارتيزانهاي چفيه به گردن است. در زمان جنگ، چفيه ارج و منزلتي ديگر پيدا كرد و مستقل از فلسطين و امل و فتح صاحب شأني شد كه هيچ لباس و متعلقات لباسي در طول تاريخ مملكت به گردش نميرسد. هر كس حتي دو روز جبهه رفته باشد ميداند كه چفيه استحقاق چنين شأن و منزلتي را داشته و بيجهت بر اين جايگاه تكيه نزده. يكي از بچههاي خوش قلم جنگ براي رده سني كودك و نوجوان كتابي در شأن و منزلت چفيه نوشته كه به خوبي كاربردهاي مصداقي و مفهومي اين شال عربي/ ايراني را توضيح داده است.
رزمندگان بدون چفيه اموراتشان نميگذشته، چرا كه با اين شال همه كاري ميكردند و هيچ جايگزيني برايش نميشناختند. قطعا كشف كاربردهاي جديد اين پارچه پيچازي، در ايام جنگ به مراتب فراتر از چيزي بود كه عربها از آن توقع داشتند. بنابراين بيوجه نبود كه چفيه و پلاك به نمادهاي ايثار و شهادت و سادگي و اخلاص بدل شوند و مفهوم گسترده بسيج را نمايش بدهند. چفيه اما منحصر به ايران و بسيج و ايام جنگ نيست. اين شال در اروپا و امريكا هم به صنعت مد راه پيدا كرد و خيلي زود به گردن دختران و پسران جوان افتاد. به خصوص جوانان چپ با چفيه تمايلات ضد سرمايهداري خود را عيان كردند. در عكسهاي جنبش وال استريت نگاه كنيد حتما از زيادي چفيهها تعجب ميكنيد. صنعت مد پري رو است و تاب مستوري ندارد و چو در بندي سر از روزن درآرد. به همراه شلوار پاچه لوله تفنگي و عينكهاي كائوچويي و كلههاي تراشيده، چفيه هم به طبقه متوسط ايران برگشت و به گردن جواناني افتاد كه اين شال را نشانه آلامدي گرفتند. اما چفيه به لحاظ زيباييشناسي شال قشنگي است كه اگر با لباس اصلي درست سِت شود به خوش تيپي و وقار و متانت آدم كمك ميكند. اما اگر بد و نا فرم روي شانه انداخته شود از چشم ميافتد. چفيه نماد محترمي است كه نبايد از چشم بيفتد و زير دست و پا بريزد و مبتذل شود. حيف است.
اين شال را روحانيان راحتتر روي شانه مياندازند و با عبا و قبا هماهنگش ميكنند. با لباس نظامي هم، به خصوص لباس رزمندگي خوش مينشيند. اما با كت و شلوار، مثلا آن طوري كه روز راي اعتماد يكي آمد و روي دوش فرهادي انداخت، خيلي بد و نافرم ميشود و زيباييشناسي ظاهري را زير سوال ميبرد. ظاهر مهم است و به خصوص براي دولتمردان اهميتش دو چندان است كه چه بپوشند و چطور رفتار كنند و آراستگي و متانت خود را از ياد نبرند. ايضا چفيه هم شأن و منزلتي دارد كه نبايد با بد لباسي و بد تيپي عجين شود. اگر به مناسبتهايي مثل هفته بسيج ميخواهيد اين سمبل را نمايش دهيد خوب است كه از طراحان لباس و صاحبان سليقه مدد بگيريد تا راهي براي تركيب اين شال با كت و شلوارهاي اداري پيدا كنند و...