مرجان زهراني / همايشهاي وحدت اصولگرايان غايبان هميشگي دارد، غايباني كه به نظر ميرسد جنس اصولگراييشان با اكثريت حاضر در اين جلسات وحدت متفاوت است. ناطق نوري، علي لاريجاني، محسن رضايي، محمدرضا باهنر و بسياري ديگر از چهرههاي مستقل اصولگرا هرگز در هيچ يك از همايشهاي همگرايي اصولگرايان شركت نكرده تا با بانيان اين همايشها همراهي كنند. گرچه اصولگرايان همچنان مصرند كه عدم حضور چهرههاي شاخص اصولگرايي در اين همايشها به معناي رد اين حركت نيست. حميدرضا ترقي از اعضاي حزب موتلفه اسلامي هم معتقد است «عدم حضور يا حضور به مفهوم تاييد يا رد اين حركت نيست.» او كه ضعف رهبري در ميان اين جريان فكري را قبول ندارد تاكيد دارد كه سالها ست فصل ريش سفيدي در ميان اصولگرايان پايان يافته است و اضافه شدن مكملهايي به جامعتين براي رسيدن به وحدت كفايت ميكند.
ارزيابي شما از عدم حضور برخي چهرههاي شاخص اصولگرا در همايشهايي با عنوان وحدت و همگرايي اصولگرايان كه نزديك به يك سال است برگزار ميشود، چيست؟ چهرههايي مثل علي لاريجاني، قاليباف يا محسن رضايي و ساير شخصيتهاي تاثيرگذار اين جريان فكري نه تنها در اين همايشها شركت نميكنند بلكه هيچ موضعگيري هم در اين مورد ندارند.
همايش اخير وحدت اصولگرايان همين طور كه آقاي تقوي هم اعلام كردند پنجمين همايش اين جريان بود كه به نسبت همايشهاي اول تعداد تشكلها و افرادي كه به اين مجموعه پيوستند افزايش يافت. طبيعي است كه برخي افراد در اين همايش حضور نداشته باشند و دليلي هم ندارد كه همه در همايش شركت كنند. عدم حضور يا حضور به مفهوم تاييد يا رد اين حركت نيست.
اگر عدم حضور يا حضور در اين همايش به مفهوم تاييد يا رد حركت وحدت نيست پس افرادي هم كه در اين همايش شركت ميكنند الزاما اين حركت را تاييد نميكنند؟
منظور اين نيست كه اگر كسي در اين همايش حاضر بود تاييد كرده و اگر كسي در همايش حضور پيدا نكرد اين حركت را تاييد نكرده است. مسوولان كشور كارها و برنامههاي مختلفي دارند و دليلي ندارد كه همه اين همايشها را شركت كنند. بحث من اين است كه اگر كسي در جلسهيي حضور نداشت به اين معني نيست كه اين جلسه را رد كرده و مورد تاييدش نيست. دفتر حضور و غياب نيست كه اگر كسي در اين همايش شركت نكرد بگوييم اين فرد در ميان اصولگرايان نيست و اگر كسي حضور داشت بگوييم اين فرد حتما با اصولگرايان همراه است.
اين همايشهايي كه اصولگرايان برگزار ميكنند از ابتدا تا كنون رو به كمال است و تعداد تشكلهايي كه در اين همايشها شركت كردهاند و به اين همايشها پيوستهاند رو به افزايش است. البته كه حضور برخي از گروهها براي شركت در همايش وحدت اصولگرايان نيازمند مذاكره و گفتوگو است كه البته اين گفتوگوها در جريان است.
اما برخي چهرههاي اصولگرا اعلام كردهاند كه در اين همايشها شركت نميكنند. محسن رضايي يكي از شخصيتهايي است كه صريحا اعلام كرد كه در اين همايش شركت نميكند؟
آقاي رضايي كه هميشه اعلام كردهاند كه مستقل هستند و هميشه هم مستقل عمل كردند اما آقاي لاريجاني هميشه حضور داشتهاند در سخنرانيهاي اصولگرايان شركت ميكنند و نيامدن ايشان را نبايد اينگونه برداشت كرد. به هر حال حضور مسوولان قوا در اين جلسات با رعايت مسائل امنيتي و تشريفاتي صورت ميگيرد كه هميشه امكان پذير نيست.
فكر نميكنيد عدم حضور برخي چهرههاي شاخص اصولگرايي به دليل حضور پررنگ چهرههاي منتسب به گروههاي تندروي اصولگرايي است؟در واقع حضور اكثريت افرادي منتسب به جبهه پايداري يا نزديكان احمدينژاد به نوعي در عدم حضور چهرههاي سنتي اصولگرا تاثيرگذار بوده است.
من اساسا چنين تحليلي را قبول ندارم و يكي از انتقادات من به اصلاحطلبان اين است كه هربار بعد از برگزاري اين جلسات شروع به تخريب اين همايشها ميكنند. شما به تحليل و ارزيابي ما كاري نداريد و از حضور و عدم حضور افراد برداشت خودتان را داريد. تمام دغدغههاي شما حضور پايداريها در اين جلسات و حضور دوباره احمدينژاد و اطرافيانش در اين همايشها و انتخابات و عرصه سياست است. به نظر من پشت سر همه اين تحليلها جرياني است كه ميخواهد بگويد اصولگرايان وحدت ندارند. اين جريان فقط به دنبال حضور و عدم حضور اصولگرايان هستند. اول ميگويند چرا باهنر نيامد، باهنر هم بيايد در مورد رضايي حرف ميزنند كه چرا رضايي نيامده است. اين بازيهايي است كه در پي ايجاد تفرقه در پازل اصولگرايي است.
فكر نميكنيد برگزاري اين همايشها با اكثريت چهرههاي تندرو جريان اصولگرايي و تشكيل جلسات پيدرپي احزاب سنتي مثل موتلفه با پايداريها و ايثارگرانيها را ميتوان نزديك شدن جريان راست سنتي به نومحافظهكاران تحليل كرد؟
من اگر اين سوالها را جواب ندهم بهتر است. به هر حال من ميدانم اين سوالات ديكته شده است و از كجا آب ميخورد. اين مسائل تحليلي ندارد بلكه وهمياتي است كه اصلاحطلبان دارند. اصولگراها هميشه در انتخابات مجلس متحد بوده و منسجم عمل كردهاند و با همين انسجام هم پيش ميروند. فرقي هم بين پايداريها وساير اصولگرايان وجود ندارد همه بايد باهم متحد باشند و اگر اختلافي هم وجود دارد بايد كنار بگذارند.
اما موضوعي كه اين روزها جريان اصولگرايي را تحت تاثير قرار داده است نبود ليدر و رهبري است كه اين جريان را به همگرايي و وحدت برساند و مصداق وجود تشتت و انشقاق ميان اصولگرايان و ضعف رهبري و همچنين ناديده گرفتن نقش ريش سفيدان در اين جريان فكري هم در انتخابات گذشته كاملا مشخص شد؟
در جريان اصولگرايي الان ديگر بحث رهبري و ليدري مطرح نيست و قرار است همهچيز بر اساس خرد جمعي عمل كنند. محور هميشه جامعتين بوده و همچنان هم اين محوريت با حضور مكملهايي كه در تلاشاند زمينههاي وحدت را ميان اصولگرايان فراهم كنند.
به نظر ميرسد آيتالله مصباح نقش پررنگي در ميان اصولگرايان پيدا كرده است. به نظر شما اصولگرايان نقش محوري آيتالله مصباح را ميپذيرند؟ اگر محوريت اين جريان به دست تندروهاي اصولگرا بيفتدچه سرنوشتي در انتظار اين جريان است؟
حالا اگر محور هم آقاي مصباح باشد چه اشكالي دارد البته كه ديگر شخص ميان اصولگرايان مطرح نيست و اين نهاد روحانيت است كه اهميت دارد. هيچوقت شخص در جريان اصولگرايي مطرح نبوده است كه امروز مطرح باشد. هميشه يا شوراي هماهنگي بوده يا شوراي اصولگرايان بوده است؛ هميشه جمع و خرد جمعي در ميان اصولگرايان مطرح بوده است.
اما پيش از اين شخصيتهايي مثل آيتالله مهدوي كني يا حبيبالله عسگراولادي در ميان اصولگرايان نقش محوري داشتهاند و تا قبل از انتخابات اخير مقوله ريش سفيدي در جريان اصولگرايي تاثيرگذار بوده است.
18 سال است كه مقوله ريشسفيدي در ميان اصولگرايان پايان يافته است. از زمان شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب در مجلس هفتم كار اصولگرايان شورايي شده است و شخص خاصي محور نبوده است. اصولگرايان اساسا قصد ندارند كه به سمت رهبري فردي بروند و به دنبال جايگزيني براي آيتالله مهدوي كني هم نيستند چون ديگر شخصيتهاي اينچنين در ميان اصولگرايان وجود ندارند كه جامع الاطراف باشند از دست رفتهاند و جايگزيني هم براي آنها نيست.
اما به نظر ميرسد اصولگرايان با پررنگ كردن نقش آيتالله مصباح به دنبال شخصيتي براي رهبري جريان اصولگرايي هستند.
اين استدلال و القائات اصلاحطلبان است اما در ميان اصولگرايان چنين قصدي وجود ندارد.
اگر اصولگرايان به وحدت مد نظرشان دست پيدا كنند فكر ميكنيد با توجه به عملكرد هشت سال گذشته كه به پاي اين جريان فكري نوشته شده است همچنان پايگاه اجتماعي قابل قبولي دارند؟
از انتخابات مجلس هفتم به بعد اصولگرايان از مقبوليت لازم برخوردار بودهاند و در انتخابات آينده هم همين توفيق را خواهند داشت.
فكر نميكنيد پر رنگ شدن نقش نومحافظهكاران كه عمدتا در كنشهاي سياسيشان از روشهاي راديكالي استفاده ميكنند در پايگاه اجتماعي اصولگرايان تاثيرگذار بوده است؟
اساسا من با استفاده از لفظ تندرو موافق نيستم. در ميان اصولگرايان، تندرو و تندروي وجود ندارد. هر كس به دولت انتقاد كند كه تندرو نيست.
يعني مشي سياسي احزاب اصولگراي سنتي با نومحافظهكاران را در كنشهاي سياسي و مواضع انتقادي يكي ميدانيد؟
ممكن است فردي كه قبلا جزو پايداري بوده و الان نيست در ادبياتي كه به كار ميبرد خشن برخورد كند اين موضوعات ارتباطي به روشهاي راديكالي و تندروي در اصولگرايي ندارد. مگر آقاي روحاني كه از لفظ ترسو و بزدل براي منتقدان خود استفاده نميكند؟ اگر استفاده از ادبيات خشن به معناي تندروي است پس آقاي رييسجمهور از همه تندروتر است. اين نوع دستهبندي كردن بيشتر به خاطر ايجاد اختلاف ميان اصولگرايان است تا اينكه بخواهند واقعيت قضيه را مطرح كنند.
فكر ميكنيد براي رسيدن به وحدت اصولگرايان سنتي بايد به نومحافظهكاران نزديك شوند يا اين نومحافظه كاران هستند كه بايد محوريت جامعتين را بپذيرند و به آن تن بدهند؟ كدام از اين دو محتمل است؟به نظر ميرسد كه گروههايي از اصولگرا معتقدند اتاق فكر و رهبري اصولگرايان بايد تغيير كند.
در ميان اصولگرايان هيچ كس و هيچ تشكلي ادعاي محوريت ندارد همه به دنبال اين هستند كه يك مجموعهيي كه ميتواند مركز ثقل اصولگرايان باشد و همه آنها را قبول داشته باشند و بتوانند پشت سرش حركت كنند ضمن اينكه همه گروههاي اصولگرا را پوشش بدهد به وجود بيايد. ما بايد به مجموعهيي برسيم كه فصلالخطاب در اصولگرايي باشد. در مورد تغيير اتاق فكر و رهبري اصولگرايان هم بايد بگويم كه اين تشكلهاي اصولگرا همچنان اتاق فكر و رهبري پيشين اصولگرايان را قبول دارند اما كامل نميدانند. كامل ندانستن هم موضوعي جدا از رد كردن و قبول ندانستن است. ما هم كامل نميدانيم و معتقديم براي اينكه همه جريانها بتوانند دور هم جمع شوند به مكملهايي احتياج است كه اضافه شود و بتواند اعتماد همه اصولگرايان را براي فعاليت جمعي جلب كند.
ارزيابي شما از حضور احزاب جديد مثل حزب علي لاريجاني در جريان اصولگرايي چيست ؟ فكر ميكنيد اين حزب با محوريت علي لاريجاني ميتواند پرچم داري اصولگرايان را بر عهده داشته باشد؟
ما از هر حزبي كه بتواند جمع اصولگرايان را منسجمتر كند و به مجموعه اصولگرايان اضافه شود و هم افزايي داشته باشد استقبال ميكنيم. ما بر خلاف اصلاحطلبان كه تحمل تشكل جديد را ندارند از تشكلهاي جديد استقبال ميكنيم.
فكر ميكنيد اين حزب جديد چنين كاركردي دارد؟
قطعا چنين كاركردي دارد. البته آقاي لاريجاني هنوز هيچ موضعي در مورد تاسيس اين حزب نگرفته است. اما به هر حال ايشان هم از جريان اصولگرايي خارج نيست و بعيد ميدانم تضادي با ساير اصولگرايان داشته باشد.
فكر ميكنيد ممكن است در ميان اصولگرايان شخصيتي مثل خاتمي نقش محوري پيدا كند و فصل الخطاب تصميمات اصولگرايان باشد؟
خير، به نظر من اصلاحطلبان هم در مورد نقش خاتمي در ميان اصلاحطلبان به توافق نرسيدهاند و در ميان اصولگرايان هم امكانپذير نيست. آقاي خاتمي هم در ميان همه اصلاحطلبان مورد قبول نيست.
اما نتيجه انتخابات اخير مصداقي براي پذيرش خاتمي در ميان اصلاحطلبان است.
به هر حال جرات ندارند كه مخالفت كنند چون يا مثل خانم راستگو ميشوند يا مثل حزب نداي ايرانيان. همه ذيل اصلاحات هم تعريف بشوند مورد هجمه قرار ميگيرند اما در ميان اصولگرايان چنين موقعيتي وجود ندارد.
خداحافظي رضايي با اصولگرايان
در جلسات وحدت شركت نميكنم
محمدحسين مهرزاد / اصولگرايان تاكنون پنج همايش وحدت برگزار كردهاند. همايشهايي كه به گفته خودشان كاركرد انتخاباتي ندارد و تنها براي همگرايي گروهها و شخصيتهاي اصولگرا تشكيل ميشود. سيد محمد رضا تقوي، رييس شوراي سياستگذاري ائمه جمعه و عضو جامعه روحانيت مبارز تهران متولي برگزاري اين همايشهاست و تلاش ميكند نشان دهد اصولگرايان زير چتر جامعتين جمع شدني هستند. البته توفيق تقوي در اين كار تنها به نزديكي جامعتين و جبهه پايداري انجاميد و بسياري از بزرگان اصولگرا ترجيح دادهاند در اين فرايند حضور نداشته باشند. دو همايش شاخص آنها با سخنراني آيتالله مصباح و آيتالله علم الهدي تنها به نزديكي پايداري و بخشي از اصولگرايان انجاميد اما مسوولان اين همايش هر بار كه درباره علت غيبت برخي اصولگرايان شاخص قرار گرفتند گرفتاري و مسافرت را دليل عدم حضور آنان عنوان كردند. با اين حال محمد باقر قاليباف، اصولگراي هميشه غايب اين همايشها در پاسخ به سوالي درباره دليل غيبتش مسووليت در شهرداري تهران را بهانه كرد و گفت كه مردم از او شهري بهتر ميخواهند.
پس از قاليباف، محسن رضايي هم روز گذشته صراحتا اعلام كرد تعمدا در اين همايشها شركت نميكند تا ديگر از جانب او بهانههايي مانند گرفتاري شخصي و مسافرت آورده نشود. دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام با بيان اينكه قصد شركت در جلسات همگرايي اصولگرايان را ندارد، گفت: احمدينژاد هم اختيار دارد فعاليت سياسي داشته باشد و حق دارد فعاليت كند. محسن رضايي در گفتوگو با ايلنا در خصوص دليل عدم شركت در جلسات همگرايي اصولگرايان براي انتخابات مجلس گفت: موافق وحدتم و از وحدت همه نيروها استقبال ميكنم اما در جلسات اصولگرايان شركت نميكنم. وي افزود: وحدت و همگرايي نيروها باعث ميشود اصطكاكها كم شود اما بنده بنا ندارم در اين جلسات حضور داشته باشم. دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام در خصوص حضور احمدينژاد در انتخابات پيش روي مجلس و نظرش در اين مورد نيز اظهار داشت: همه اختيار دارند و ميتوانند در انتخابات يا فعاليتهاي سياسي حضور داشته باشند اما فعاليتها بايد در چارچوب قانون اساسي باشد. محسن رضايي در جريان انتخابات گذشته حمايت رسمي هيچ يك از تشكلهاي ريشهدار جريان اصولگرا را پشت سر خود نداشت و با اين حال بيش از 3 ميليون و 880 هزار راي جمع كرد در حالي كه سعيد جليلي با حمايت جريان آيتالله مصباح و جبهه پايداري تنها 300 هزار راي بيش از او كسب كرد. از اين حيث رضايي ميتواند مدعي باشد كه بايد وزني به قدر شان ناشي از آراي كسب شدهاش داشته باشد. اين در حالي است كه به نظر ميرسد او همچنان از سوي جامعتين جدي گرفته نميشود. رضايي تنها اصولگرايي است كه در سه نوبت نسبت به فروپاشي اين جريان هشدار داده است. رضايي در انتخابات گذشته نيز با طرح بحث جريان سوم كوشش كرد خود را از اردوگاه اصولگرايان جدا كند و شخصيت مستقلش را به نمايش بگذارد. او البته با آزمودن تاسيس يك جبهه سياسي به نام جبهه ايستادگي تلاش كرد تا عقبه جرياني مناسبي براي خود فراهم كند اما به دلايل مختلف نزديكان رضايي در اين تشكل نتوانستند آن طور كه او ميخواست تاثيرگذاري خود را نشان دهند. عبدالحسين روحالاميني و حجتالاسلام محمود علوي وزيراطلاعات فعلي از مهمترين چهرههايي بودند كه رضايي توانسته بود آنها را جذب كند. با اين حال رضايي به تنهايي توانست حدود 3 ميليون و 880 هزار ايراني را قانع كند كه ميتواند رييسجمهور خوبي باشد.
او اگرچه با راي قابل توجهش پيغام روشني به اصولگرايان داد اما باز هم از سوي آنان مورد توجه جدي قرار نگرفت. رضايي از جهات مختلف اختلاف علني و جدي با اصولگرايان دارد. در همايشهاي وحدت آنان وزرا و نزديكان احمدينژاد و مشايي شركت ميكنند در حالي كه رضايي در جريان انتخابات سال 88 نقدهاي موثري بر او وارد كرد و در جريان انتخابات 92 نيز مسير خود را بر همان راه قبل انتخاب كرد. او به صراحت عليه محمود احمدينژاد و عملكردش انتقاد ميكند. انتقادي كه لااقل امروز در ميان اصولگراياني كه به دنبال وحدت ميگردند كمتر يافت ميشود. آنها در تندترين مواضع تلاش ميكنند وضعيت فعلي احمدينژاد را محصول اشتباه سياسي او در نزديكي به مشايي عنوان كنند اما رضايي در يك نقطه ديگر با آنها اختلاف دارد. رضايي شيوه كشورداري احمدينژادي را نميپذيرد و از اين حيث هيچ نقطه مشتركي با او، هوادارانش و البته جبهه پايداري ندارد. اما در كنار محسن رضايي و محمدباقر قاليباف كه رسما اعلام كردهاند در جلسات حضور نمييابند، علي لاريجاني و علياكبر ولايتي نيز از غايبان بزرگ اين همايشها هستند. لاريجاني در حالي به همايشهاي اصولگرايان نميرود كه تشكيل حزب رهروان ولايت توسط نزديكانش نشان ميدهد او بيميل به بازي قدرت از طريق تحزب نيست اما در عين حال نميخواهد آراي خود را به سبد اصولگراياني كه همايش وحدت برگزار ميكنند گره بزند. علياكبر ولايتي نيز تاكنون نه در همايشها شركت كرده و نه حتي به بيان دليل عدم شركتش پرداخته است. اما نه لاريجاني و نه ولايتي حاضر به موضعگيري صريح در اين خصوص نشدهاند. شايد اظهارات رضايي را بتوان خروج رسمي او از اردوگاه اصولگرايان امروز عنوان كرد. رضايي ميخواهد خيمه و خرگاه خود را جايي دورتر از هياهوي اصولگرايان برپا كند.