براي ادامه اين راه...
ابراهيم عمران
شناختن «مخاطب» و درك اينكه اين شناخت چه كمكي ميتواند به «اعتماد و بازسازي» چهره هر رسانه كند؛ پاشنه آشيل بسياري از رسانههاي ديداري و شنيداري است. اگر اين نقيصه برطرف شود يا اينكه فهميده شود كه اينگونه است، شايد به راه درستي ختم شود، فرجام آن.
تلويزيون طي اين مدتي كه از مسووليت مدير «رسانهشناسش» گذشته؛ بارقههايي از اين درك و متوجه شدن امور را نشان داده كه اميد ميرود با طي شدن زمان بيشتر، اين رضايتمندي مخاطبان افزونتر شود. در فقره صحبتهاي جناب مطهري در مجلس، جدا ازتفسير حرفهايش كه مراد اين نوشته نيست؛ تلويزيون نشان داد كه با پخش اين صحبتهاي حساسيتبرانگيز، به خوبي نياز مخاطب را رصد كرده و تا حدودي از پناه بردن او به رسانههاي فارسي زبان، جلوگيري كرده است. بارها تجربه شده است اگر سوگيري تلويزيون به نحوي باشد كه بيننده احساس كند در جريان امور قرار دارد، نيازي نميبيند به پاي تفسيرهاي منفعتطلبانه و جانبدارانه بنشيند.
ميماند ذكر اين نكته كه تلويزيون به سمتي برود كه در اينگونه خبرها كه حاشيههاي بسياري هم با خود دارند؛ پاي صحبت كارشناسان داراي دو منطق مجزا هم بنشيند. با حفظ حريم ادب و رعايت خط قرمز كه براي هر نظامي بودنش به صلاح است. كه اگر اينگونه شود و در يك بستر آرام و بدون تنش، بتوان چنين كرداري را نمايان ساخت؛ بيشك و با اطمينان بايد غزل كم مخاطبي رسانههاي داراي جهتگيريهاي خاص را خواند. مديريت جديد نشان داد كه اين پتانسيل و توانايي را توامان دارد و به «باور» مخاطب احترام خواهد گذاشت كه سود پايانياش به نفع همه است...