ادامه از صفحه اول
كشتي با تحليلهاي دبستاني
فاصله گرفتن از روس هراسي، حاصل برنامهريزي و تفكر در شيوه رقابت ما با روسها است. البته بعضا دعوتنامههايي كه روسها براي ما ميفرستند به حدي در فاصله زماني نزديك به مسابقات است كه كاملا متوجه ميشويم كه اين دعوتنامهها براي نرفتن ما به مسابقات آنهاست. درباره تغيير اوزان برخي كشتي گيران تيم ملي نيز طبيعتا كادر فني براي تك تك كشتيگيران مانند سالهاي گذشته برنامهريزي دارد، برنامههاي تداركاتي در حوزه حرفهاي و فني بسيار پيچيده است و فرمولهاي خاص خود را دارد و به گونهاي نيست كه با حساب و كتابهايي كه ميشنويم و تحليلهاي دبستاني بتوان برنامهريزيهاي پيچيده فوق تخصصي را در بالاترين سطح حرفهاي هر رشتهاي ارزيابي كرد. اگر برنامهريزي فني قرار باشد آنقدر رو باشد كه هر كسي بتواند آن را تجزيه، تحليل كند كه ديگر برنامهريزي فني نيست. قطعا هدف كادر فني از حضور كشتيگيران در شرايط مختلف در جهت حركت رو به جلو آنهاست.
رييس فدراسيون كشتي
تمرين كارگاهي
مسوول آزمايشگاه دبير علوم دوره راهنمايي بود و كلاسپنجميها را هم درس ميداد؛ آقاي «محمد عطريزاده». مردي خوش تيپ و با ديسيپلين بود. آن سال هم جا براي تشكيل كلاسدرس با محدوديت مواجه بود. بنابراين قرار شد كلاس پنجم آقاي عطريزاده در آزمايشگاه تشكيل شود. آزمايشگاه ميز و نيمكت هم نداشت. از آن ميز تكيهايي كه براي امتحانات از آن استفاده ميشد بايد استفاده ميكردند. همين شد كه فرصتي براي زندگي من و همشاگرديهايم رقم خورد. دو سوي سكوي آزمايشگاه صندليها را چيدند. برخلاف رويه معمول كه دانشآموزان را به ترتيب قد در كلاس مينشاندند آقاي عطريزاده كار متفاوتي كرد. همان يكي، دو هفته اول بيخبر امتحان گرفت؛ املا و رياضي. نتيجه امتحان و نمره دانشآموزان به تعيين برخي دانشآموزان به عنوان «سرگروه» و تقسيم سايرين در گروهها انجاميد. بعد هم چيدمان رديف صندليها به تناسب گروهها انجام شد. ممكن بود هر گروهي هم قدبلند و هم قدكوتاه داشته باشد. نمره من هم سبب شد يكي از «سرگروه»ها باشم. اين نخستين تجربه مديريتي من در زندگي شد. پيشتر در كلاس اول تا چهارم تجربه مبصرشدن داشتم؛ اما مگر مبصرها تا آن زمان چه كاري بايد ميكردند؛ اسم «بدها» و «خوبها» را بدهند به معلم و بروند از دفتر مدير، گچ و دفتركلاس را بياورند. اما آقاي عطريزاده مسووليتي متفاوت به سرگروهها سپرد. به يك بچه كلاسپنجمي و تيم ۴ نفرهاش. بايد درس را به صورت يك كار تيمي ميخوانديم و تكاليف را درعين حال ساده به صورت تيمي انجام ميداديم. مشق دانشآموزان را اول سرگروهها ورق ميزدند و بررسي ميكردند. اگر نمره بقيه كم بود يا كم ميشد مسووليتش متوجه سرگروه بود. اگر ساعت خالي ميداشتيم وظيفه سرگروه بود كه تيمش را سر و ساماني دهد. اگر وظيفهاي به آن گروه سپرده ميشد مسووليت جمع كردن كار با سرگروه بود. اگر كار تيمي نتيجه بخش نبود همه تنبيه ميشدند؛ از جمله نوشتن مشق با چهاررنگ. به لطف حضور در آزمايشگاه و اينكه آقاي عطريزاده مسوول آزمايشگاه هم بود خيلي چيزهايي كه مربوط به درس و كلاس نبود هم ميآموختيم و تجربه ميكرديم. گاهي جايزه كار گروهي مثبت اين بود كه برايمان يك آزمايش علمي در كلاس انجام دهد و در آن مشاركت ميكرديم. به جرات ميتوانم بگويم آنچه آقاي عطريزاده در كلاس پنجم به ما آموخت منحصر به فرد بود زيرا به ندرت ميتوانيد كار، گروهي و تيمي موفق در ايران بيابيد. ورزشكارانمان عموما در رشتههاي فردي موفق هستند و تيمهاي ورزشي كمتر نتيجه موفق پايدار دارند. در ساير كارها نيز اين خلأ حس ميشود. تجربه جمعي ما محدود است. همين چندي قبل كه كمر تهران از بارش برف شكست چقدر كار تيمي انجام داديم؟ همه منتظر بوديم ديگران بيايند و كارها را انجام دهند. ديگران هم بماند كه خودشان و تيمشان كي هماهنگ شوند، مساله است. حال شما در چنين جامعهاي بياييد و با هزينهاي بسيار بسيار گزاف دانشآموزان را با تست و آزمون چهارجوابي غربالگري كنيد و به آنها نامها و القاب خاص بدهيد ولو كه خوب هم آموزش ببينند بعد كه دوره تحصيلشان تمام شد بايد به همين جامعه برگردند. همين جامعهاي كه يك بارش برف سنگين آشفتهاش ميكند و آلودگي هوا به درد بيدرماني در آن تبديل شده است. اينجاست كه كار به «اي كاش» ميكشد. اي كاش همان سالهاي جنگ تحميلي بود! همان سالهايي كه معلمان به تناسب خلاقيت خود ترفندهايي به دانشآموزان ميآموختند. همان سالهايي كه سيستم آموزشي گرفتار تست و آزمون و كتابهاي كمك درسي نبود. معلمها سر كلاس مجله و روزنامههاي متناسب با سن بچهها را به آنان معرفي ميكردند و روح جستوجوگري بر روح فرموله كردن همهچيز غلبه داشت. امروز اگر تصميم وزارت آموزش و پرورش بر اين قرار گرفته كه ديگر به تستزني در پايه هفتم بها ندهد فقط يك گام براي احياي همان روح جستوجوگري است. خيلي چيزهاي ديگر لازم است دست به دست هم بدهد تا نظام آموزشي ما براي بهبود زندگي جمعي نتيجهبخش شود؛ اما اين گام مهم وزارتخانه را بايد نيك پنداشت.