با چند تا گل كه بهار نميشه!
جواد طوسي
سي و ششمين جشنواره فيلم فجر هم به پايان رسيد. با آنكه چند فيلم بخش مسابقه را نديدم، ولي از جمعبندي فيلمهاي مشاهده شده و بازخورد كلي آن دو سه فيلم ديده نشده از سوي منتقدين صاحبنظر و اهالي سينما ميتوان به يك ارزيابي نسبي در مورد وضعيت فعلي سينماي ايران رسيد. قاعدتا بايد براساس سليقه و نگاه كارشناسانه هيات انتخاب (بدون در نظر گرفتن مصلحتانديشيهاي احتمالي)، فيلمهاي بخش مسابقه را به مثابه بهترين توليدات سالانه سينماي خودمان بدانيم. با اين وصف، از نظر كيفي و برد ارتباطي با مخاطب اين زمانه با اوضاع چندان مطلوبي روبهرو نيستيم. طبق معمول اين سالها، باز دو، سه فيلم خوب و ارزشمند همچون «مغزهاي كوچك زنگزده» هومن سيدي، «تنگه ابوقريب» بهرام توكلي و «شعلهور» حميد نعمتالله و سه، چهار فيلم قابل قبول كه از جنبههاي مختلف قابليت بحث دارند مانند «سرو زير آب» محمدعلي باشهآهنگر، «كار كثيف» خسرو معصومي، «سوءتفاهم» احمدرضا معتمدي، «عرق سرد» سهيل بيرقي، «بمب» پيمان معادي، «جشن دلتنگي» پوريا آذربايجاني و «اتاق تاريك» روحالله حجازي و تعداد زيادي فيلم متوسط و ضعيف و نااميدكننده. اين ميشود ويترين ارزشي و كيفي سينماي ايران. با همين نگاه سختگيرانه بايد گفت اگر اين كارنامه نهايي فيلمهاي انتخاب شده جشنواره سي و ششم باشد، پس بقيه توليدات انبوه امسال چه وضعيتي دارند؟ البته ميتوان واقعبينانه پذيرفت كه فيلمهايي هم بودهاند كه از ارزشهاي لازم برخوردارند، ولي يا با سليقه هيات انتخاب اين دوره سازگاري نداشتهاند يا نسخه كاملشان آماده نبوده است. آيا بايد با همين تعداد محدود فيلم خوب و سرپا و قابل تحمل كلاهمان را بالا بيندازيم و ناشكري نكنيم، يا حق داريم نسبت به اين فضاي بيرونق و نامتعادل و حضور باري به هر جهت معترض و البته نگران باشيم؟ طرح مباحثي چون لزوم برنامهريزي سنجيده در جهت حضور پيوسته و پرانگيزه نسلهاي مختلف فيلمسازان كهنهكار و صاحب سبك و شناسنامهدار و بها دادن به ژانرهاي مختلف سينمايي و بازنگري بخش خصوصي ريشهدار و اصيل و صاحبنظر را كه عليالقاعده بايد در كوزه بگذاريم و... چون واقعا گوش شنوايي نيست و سياستگذار دولتي و مدير فرهنگي براي اينكه امثال بنده پررو نشويم عادت كرده خودش ببُِرد و بدوزد. ميماند مراقبت و سازماندهي درست نسلهاي جوانتر فيلمساز و لزوم مشاوره و همفكري با فيلمسازان شناخته شده و كاربلد ديگر نسلها تا در انتخاب فرم و مضامين مناسب و تشخيص ضرورتها و نوع مواجهه با طبقات مطرح جامعه معاصر و روانشناسي فردي و اجتماعيشان، هوشمندانهتر و آگاهانهتر عمل كنند و اينقدر قائم به فرديت خود در نگارش فيلمنامه و مباني پژوهشي و نگاه جامعهشناسانه نباشند. مثلا در همين جشنواره فيلم فجري كه پشت سر گذاشتيم، دو فيلم «تنگه ابوقريب» و «سرو زير آب» با همه ارزشهاي انكارناپذيرشان، مشكل فيلمنامه داشتند و ملاط قصه در آنها كم بود يا در فيلم «به وقت شام» ابراهيم حاتميكيا آن خط تعليقي و پركشمكش مرتبط با موضوع «داعش» با سينماي حسي و عاطفي سازندهاش به خوبي با هم «مَچ» نميشوند. خب، ميشد اين نقصانها را با يك روش و برنامهريزي و اجراي تخصصيتر (مانند شيوه نگارش فيلمنامه در سينماي امريكا) مرتفع كرد، ولي ظاهرا اين دوستان اعتقادي به اينگونه شيوهها و مناسبات حرفهاي ندارند. به هر حال، اميدواريم نقاط قوت و ضعف اين دوره از جشنواره فيلم فجر را بتوانيم براي رفع اشتباهات و رسيدن به نقطهاي متعالي مورد استفاده قرار دهيم.