زينب رحيمي| دوم خرداد ۱۳۷۶، از جمله وقايع تاثيرگذار بعد از انقلاب اسلامي و تاريخ معاصر به شمار ميآيد. در اين روز تاريخي شاهد رفتار انتخاباتي ويژه و متمايزي از سوي مردم ايران بوديم كه با مشاركت ۸۰ درصدي در انتخابات، تولد يك رويداد كمنظير و تاثيرگذار را ممكن ساختند. البته تنها دليل ماندگاري دوم خرداد در اذهان عمومي، ميزان مشاركت بالاي مردم در انتخابات رياستجمهوري نبود، بلكه اين رويداد توانست تحولاتي در جامعه ايران ايجاد كند كه تاثيرات آن در سالها و دورههاي بعد نيز قابل رديابي است. دوم خرداد ۱۳۷۶ توانست مفهوم «توسعه سياسي» را به مهمترين مباحث روز كشور تبديل و از اين طريق مفاهيم آزادي، حاكميت قانون، تكثر مطبوعات مستقل، فعاليت آزادانه احزاب و گروههاي سياسي، حاكميت مردم بر سرنوشت خود و دخالت آنها در تصميمگيريها را مطرح و تكرار كند.
بررسي تاثير اين رويداد در بستر تاريخي ۱۰۰ سال اخير و اثرات آن در دو دهه گذشته، موضوع گفتوگويي است كه «اعتماد» با مصطفي تاجزاده، سياستمدار اطلاحطلب، عضو شوراي مركزي جبهه مشاركت ايران و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران داشته است. او كه در دهه ۶۰ در وزارت ارشاد معاونت امور بينالملل را برعهده داشت، بعد از پيروزي اصلاحطلبان در انتخابات سال ۷۶، به وزارت كشور راه يافت و به عنوان معاون امور سياسي و مدتي هم به عنوان سرپرست اين وزارتخانه فعاليت داشت. از ابتداي دهه ۸۰ و همزمان با پايان دوره رياستجمهوري سيدمحمد خاتمي به امور پژوهشي در حوزه سياسي پرداخت و بعد از وقايع انتخاباتي سال ۱۳۸۸، دستگير و به مدت هفت سال در زندان بود كه در همين دوره، مناظره مكتوب با مدير مسوول كيهان را پيش كشيد و شروع به نگارش مقالاتي درباره مسائل روز كشور كرد.
تاجزاده بعد از آزادي از زندان در سال ۱۳۹۵ با حضور فعالانه در فضاي مطبوعاتي و فضاي مجازي به انتقادات خود از رويكرد دولت و حاكميت ادامه داد. شايد انتقادات اخير او نسبت به رد صلاحيت گسترده نامزدهاي انتخابات يازدهمين دوره مجلس شوراي اسلامي يكي از جنجالبرانگيزترين اظهارات او در سالهاي اخير باشد.
در مجموع مصطفي تاجزاده به عنوان يكي از نزديكان سيد محمد خاتمي و از حلقه نخستين جريان اصلاحطلب در ايران، از جمله كساني است كه در يك دهه گذشته به فراخور موقعيتهاي سياسي و اجتماعي مختلف از عملكرد هشتساله دولت اصلاحات دفاع جانانهاي داشته است. اما اين بار «اعتماد» سعي كرده در گفتوگو با او جدا از بحثهاي مربوط به دستاوردهاي دولت اصلاحات، دوم خرداد ۱۳۷۶ را از منظر يك رويداد تاريخي مهم و موثر در ۱۰۰ سال اخير مورد بررسي قرار دهد. تعيين دلايل ظهور دوم خرداد به عنوان مبدا يك تحول سياسي، اجتماعي و فرهنگي در ايران و نتايج و تاثيرات اين پديده در رويدادهاي سالهاي بعد محور گفتوگوي پيش رو است.
تاجزاده اعتقاد دارد كه شكلگيري دوم خرداد ۷۶ و ماندگاري آن در اذهان مردم بدين دليل است كه اين رويداد توانست گفتمان انقلاب و به ويژه گفتمان نوفللوشاتو كه در آن اسلام به مثابه آزادي بود را زنده كند.
اين فعال سياسي تاكيد دارد كه دوم خرداد با طرح يك گفتمان تازه در ايران، مانع اين شد كه بعد از گذشت ۲۰ سال از انقلاب اسلامي به استبداد برسيم.
گفتماني كه توانست زير پرچم شعارهاي آزادي، توسعه همهجانبه و حفظ كرامت انساني جامعه ايران را از افتادن به ورطه استبداد برهاند. اين مهم از طريق ايجاد فضاي آزاد در مطبوعات و دانشگاهها و رشد سازمانهاي مردمنهاد و طرح بحث انتخابات آزاد روي داد.
مشروح اين گفتوگو در زير ميآيد.
آقاي تاجزاده از اينجا شروع كنيم كه با فرض اثرگذار بودن دوم خرداد ۷۶ در تاريخ ايران، ميخواهم بدانم از نظر شما اين رويداد چه مشخصه متمايزي دارد؟ و مهمترين مشخصهاي كه واقعه دوم خرداد ۷۶ را از يك انتخابات به يك اتفاق جريانساز در دو دهه گذشته و يكي از اتفاقات مهم ۱۰۰ سال اخير تبديل كرده است، چيست؟
دوم خرداد ۷۶ از جمله وقايعي است كه با حضور مردم به بار نشست. براي درك اهميت اين موضوع بايد توضيح بدهم كه تاريخ تحولات جديد در ايران از منظر «حضور مردم در عرصه سياست» بيش از ۱۲۰ سال سابقه دارد. وقتي كه مردم توانستند با «مقاومت مدني» يا به عبارت دقيقتر با «نافرماني مدني»، جنبش تنباكو را به نتيجه برسانند. در اين رويداد، مردم در اعتراض به اعطاي امتياز عرضه انحصاري توتون و تنباكو به انگليس توسط ناصرالدين شاه قاجار، وارد صحنه سياست شدند كه به دليل گستردگي حضور، حركت آنها تاثير جدي داشت و باعث لغو امتياز تنباكو شد. تاثير بلندمدت اين حادثه، نيز حضور و مشاركت مردم در تصميمات كلان سياسي است كه هنوز هم در كشور ما ادامه دارد.
به هر حال بعد از جنبش تنباكو و همچنين پس از نهضت مشروطه، هر تحول مهمي كه در ايران رخ داد؛ كانون آن مردم بودند. از جمله وقايعي كه با محوريت مردم در تاريخ ايران به بار نشست؛ نهضت ملي شدن صنعت نفت در سال ۱۳۲۹، پيروزي انقلاب اسلامي در سال ۱۳۵۷ و بعد از آن جريان مردمي دوم خرداد ۱۳۷۶ است.
شما انتخابات دوم خرداد ۷۶ را با پيروزي ملي شدن صنعت نفت در ايران و همچنين پيروزي انقلاب اسلامي در يك رده قرار ميدهيد. چطور اين موضوع قابل دفاع است؟ چون با اين تحليل شما ممكن است اين تلقي ايجاد شود كه در اهميت دوم خرداد ۷۶ بزرگنمايي شده است.
جنبش دوم خرداد ۷۶ همانند نهضت ملي شدن صنعت نفت ايران از صندوق راي آغاز شد و دكتر مصدق در قالب پروژه ملي شدن نفت توانست يك جنبش مردمي را به راه بيندازد و احياگر مشروطه باشد. همانطوركه دوم خرداد ۷۶ توانست احياگر روح انقلاب اسلامي باشد. هر دوي اين رويدادها با يك تاريخ محوري (مشروطه و انقلاب اسلامي) دو دهه فاصله داشت. رضاشاه با اينكه به لحاظ سختافزاري - ايجاد زير ساختهاي فيزيكي - به مشروطه و اهداف آن پايبند بود اما در جنبههاي نرمافزاري دچار ايرادات و انحرافات جدي بود براي همين در اين دوره آزادي بيان، تحزب و راي مردم به عنوان تجسم دموكراسي در كشور ناديده گرفته شد اما شالودههاي انجام خدمات عمومي با جديت پيريزي شد. ۲۰ سال بعد از انقلاب اسلامي كه جريان دوم خرداد به وقوع پيوست، سردمدار آن - محمد خاتمي- بر مفاهيم اساسي چون آزادي بيان، تحزب، انتخابات، تنش زدايي و پيشرفت و شعار توسعه همهجانبه تاكيد داشت.
همانطوركه دكتر مصدق در پروژه ملي شدن صنعت نفت به احياي مشروطه دست زد؛ در دوم خرداد نيز احياي روح انقلاب اسلامي كليد خورد كه شعار آن تحقق توسعه همهجانبه در كشور بود. توسعه همهجانبه يا توسعه دموكراتيك توسعهاي است كه در آن شهروندان محور تصميمگيريها باشند. در اين شرايط دولت نميتواند با رفتاري از بالا به پايين، دست به اجراي چند پروژه اقتصادي بزرگ بزند و تصور كند با ساخت چند سد ونيروگاه، راه و بيمارستان، مدرسه و دانشگاه توانسته جامعه را به سمت دموكراتيزه شدن ببرد. اين نوع توسعه صرفا مكانيكي و آمرانه است نه دموكراتيك.
برگرديم سر اين بحث مهم كه قبلا هم مطرح شده و الان شما هم اشاره كرديد. اينكه دوم خرداد ۷۶ احياگر آرمانهاي انقلاب اسلامي بود. دوم خرداد چه ويژگيهايي داشت كه آن را ادامه اهداف انقلاب ميدانيد؟
تصور اصلي دومخرداديها و مردم اين بود كه اين جنبش قصد دارد يك روايت جديد از انقلاب اسلامي ارايه كند كه در آن بر بازگشت به آرمانهاي اوليه انقلاب تاكيد ميشد. دوم خرداد ۷۶، بر آن بود كه احياگر شعارهاي انقلاب باشد و آزاديهاي سال ۵۷ را زنده كند. هر چند كه پس از دوم خرداد هم به سقف آزاديهاي موجود در دوره ابتدايي انقلاب نرسيديم. مخالفان سعي داشتند بگويند دوم خرداد بدعتي را ايجاد كرد در حاليكه دوم خرداد به دنبال «احياي گذشته» بود. بازگشت به معيارهايي كه انقلاب اسلامي با تكيه بر آن شكل گرفته بود. واضح است كه انقلاب اسلامي برمبناي آزادي و مبارزه با استبداد شكل گرفت، بنابراين دعوت به آزادي؛ دعوت به شعارها، اهداف و آرمانهاي انقلاب اسلامي بود نه دعوت به براندازي. البته ميتوانست براندازي استبداد و ارتجاع به حساب آيد.
از ياد نبريم كه آقاي خاتمي حرف جديدي نسبت به شهيد مطهري نميزد. مردم با افكار شهيد مطهري آشنا بودند كه ميگفت تنها از طريق آزادي ميتوان انقلاب را پاسداري كرد و اگر نسل جوان يا بعضي اشخاص به اين نتيجه رسيده كه با استبداد بتواند نظام را حفظ كند؛ حتما شكست خواهد خورد. تفكر شخصيتهايي مثل شهيد بهشتي، مرحوم منتظري، طالقاني و مهندس بازرگان كه بر آزادي قائل بودند؛ مقوم والهامبخش انقلاب اسلامي بود.
البته از نظر من دوم خرداد بيشتر احياي گفتمان نوفللوشاتو بود. در نوفللوشاتو (مهر تا بهمن۱۳۵۷) يك دوره طلايي از لحاظ نظري داريم. در گفتمان نوفللوشاتو اسلام به مثابه آزادي، عقلانيت و انسانيت بود. دراين دوره امام خميني وقتي درباره هر پديدهاي صحبت ميكند؛ تاكيد دارد كه اين پديده اسلامي- انساني يا اسلامي- عقلاني است و اغلب اين دو اصطلاح را با هم به كار ميبرد. او معتقد بود كه عقل و اسلام يك چيز را ميگويند.
جالب توجه اينكه امام خميني در سياست خارجي هم نگاه ميانهاي داشتند. از ايشان سوال شده بود كه با امريكا بايد چه كار كنيم؟ جواب دادند: امريكا مثل همه كشورهاي ديگر است، نفت ما را بخرد ميفروشيم. اگر به ما احترام بگذارد؛ به او احترام ميگذاريم. امام خميني تاكيد ميكرد كه بديهيترين و مسلمترين حق هر انساني حق تعيين سرنوشت است.
يا وقتي از امام خميني درباره چرايي حمايت ماركسيستها از انقلاب ۵۷ پرسيده ميشد؛ پاسخ ميداد كه ما حرف ملت را ميزنيم؛ ماركسيستها هم ايراني هستند. ما معتقديم ايران بايد آزاد باشد. آباد باشد. همه در انتخابات شركت كنند همه بتوانند نمايندهاي در انتخابات داشته باشند. آنها هم همين را ميخواهند پس چرا از انقلاب حمايت نكنند؟
طي مطالعهاي كه روي مصاحبهها، اظهارات و سخنرانيهاي امام خميني از زمان حضور در نوفللوشاتو تا ۲۹ بهمن ۵۷ داشتم؛ توانستم به اين سوال مهم كه «چرا مردم شيفته انقلاب اسلامي شدند؟» پاسخ بدهم. مهمترين ويژگي اين نهضت كه توانست بيشتر مردم ايران را با هر اعتقاد و باوري حول محور آيتالله خميني متحد كند؛ شعار «آزادي» بود. هرچند متاسفم بنابه دلايلي بعد از انقلاب نتوانستيم شعارهاي اوليه را عملياتي كنيم. به هر حال انقلاب ۵۷ يك گفتمان انساني و جذاب بود ولي متاسفانه اجرايي نشد. تنها شايد بين سالهاي ۵۷ تا ۶۰ تا حد زيادي آن گفتمان پيادهسازي شد. يك دليل اجرا نشدن گفتمان نوفلشاتو در ايران، تروريزم دهه ۶۰ و يكي هم كوتاهي ما در مقابل مرتجعين بود كه با استفاده از فرصت انقلاب، محدوديت بسيار زيادي در حوزههاي مختلف بر مردم اعمال كردند و ما متوجه اين نبوديم كه اگر اين محدوديتها در يك بخش شروع شود در انتها ديگر چيزي از انقلاب باقي نميگذارد. اين انتقاد به ما وارد است.
ما به دوم خرداد ۱۳۷۶ كه رسيديم، يك مرتبه فضاي جديدي در تجربه آزادي در ايران شروع شد. براي همين حتي بنا به اعتراف مخالفان دولت اصلاحات، انتخاب محمد خاتمي به عنوان رييسجمهوري، انقلاب اسلامي و ايران را وارد دوره جديدي كرد چون توانست گفتماني جديد به جامعه تزريق كند. گفتماني كه توانست زير پرچم شعارهاي آزادي، توسعه همهجانبه و حفظ كرامت انساني جامعه ايران را وارد دور تازهاي كند.
تاكيد داريد كه دوم خرداد ۷۶ به دنبال احياي شعارهاي انقلاب اسلامي بود؛ آيا توانست در تحقق اين شعارها به ويژه «آزادي» توفيقي حاصل كند؟
به هر حال گرچه اصلاحطلبان بعد از آن مقطع پيروزي يا شكستهايي داشتند اما دوم خرداد ۷۶ كار خود را انجام داد. براي همين است كه در شرايط كنوني، حتي محافظهكارها هم معتقدند كه بايد با دنيا تعامل كنيم. به نظر من حتي تندروهايي كه به مجلس يازدهم راه يافتند؛ اعلام خواهند كرد كه بايد برجام را حفظ كنيم و با دنيا مذاكره و تعامل داشته باشيم. امروز بسياري از محافظهكاران به اين نقطه رسيدهاند و اعلام ميكنند بايد كاري كنيم كه دنيا با ما سر جنگ نداشته باشد. همچنين امروز خيليها به اين نقطه رسيدهاند كه بدون مشاركت مردم هيچ حقانيت و مشروعيتي براي حاكميت وجود ندارد و حتي شعار «مشاركت حداكثري» به شعار اصولگراها تبديل شده است، در حاليكه ايده هميشگي آنها اين بود كه هرچقدر تعداد مشاركت مردم در انتخابات پايين باشد؛ بهتر است و در اين صورت اصولگراها ميتوانند پيروز انتخابات باشند. حتي در گذشته شاهد بوديم كه اين نگاه حداقلي را توجيه تئوريك هم ميكردند اما حالا ديگر نميتوانند بگويند كه انتخابات نميخواهيم يا كاهش مشاركت مردمي را توجيه كنند. به نظرم همه اين تغييرات، تاثير دوم خرداد ۱۳۷۶ است.
براي بررسي دوم خرداد ۷۶ در يك بستر تاريخي شايد بهتر باشد از اين صحبت كنيم كه جامعه ايران دهه ۷۰ چه ويژگيهايي داشت كه پذيراي شعارهاي اصلاحطلبان شد و با مشاركت بالا توانست قدم اصلي را در متمايز ساختن اين انتخابات با رويدادهاي انتخاباتي قبل و بعد از خود بردارد؟
مهمترين دليل ماندگاري دوم خرداد ۱۳۷۶، آن است كه اين رويداد مفهوم «توسعه همهجانبه» و « پيشرفت» را مطرح كرد. اهميت اين موضوع زماني درك ميشود كه بدانيم در دوره هشتساله رياستجمهوري مرحوم هاشمي رفسنجاني، خدمات بسياري در حوزه اقتصادي و ايجاد زيرساختها صورت گرفته بود اما در زمينه توسعه سياسي به معناي آزادي بيان، تحزب و آرا متاسفانه كارنامه خيلي درخشاني وجود نداشت. دوم خرداد سعي كرد توسعه سياسي را به توسعه اقتصادي پيوند بزند. براي همين آقاي خاتمي در پي نوسازي اقتصادي عصر هاشمي، نوسازي سياسي را هم مطرح كرد و آنچه از آن دفاع ميكرد؛ توسعه همهجانبه، پايدار و مبتني بر حفظ محيط زيست بود. مهمترين دليل ماندگاري دوم خرداد ايجاد يك گفتمان و جريان تازه در ايران است.
ويژگي ديگر دوم خرداد ۷۶ كه باعث ماندگاري آن در تاريخ ايران شد، آن است كه محمد خاتمي توانست چهره جديدي از روحانيت نشان دهد. جامعه ايران در آن مقطع به اين تغيير نياز داشت. به خاطر داريم كه پيروزي خاتمي در انتخابات ۷۶، پيروزي خنده بر اخم بود . اينكه يك روحاني مثل محمد خاتمي لبخند بر لب داشت و اين تصاوير منتشر ميشد؛ بسيار تاثيرگذار بود. شايد امروزه نسل جوان درك خاصي از اين موضوع نداشته باشند و متوجه نشوند كه تقابل خنده و اخم چه ربطي به انتخابات و وقوع يك جريان سياسي دارد. چون تا آن مقطع از جمهوري اسلامي يك چهره تلخ و عبوس ارايه شده بود اما محمد خاتمي با لبخند و با اميدآفريني براي نيل به فرداي بهتر به ميدان آمد و اعلام ميكرد كه بايد يك جامعه شاداب و گشادهرو و اميدوار به آينده داشته باشيم تا در تعاملات داخلي و خارجي موفق عمل كنيم. براي همين تقابل خنده و اخم بود كه خاتمي به «سيد خندان» معروف شد. در دوم خرداد ۷۶ جامعه پاسخ مثبتي به اين شرايط داد چون جامعه، جوان بود و جريان دوم خرداد جوان بودن جامعه را يك فرصت ميدانست تا خون تازهاي در رگهاي حكومت و انقلاب اسلامي جاري شود.
آقاي تاجزاده يكي از مهمترين مباحث در بررسي اهميت دوم خرداد ۷۶ و چرايي مانايي اين رويداد در ذهن مردم، بحث تاثيرات يا بهتر بگويم نتايج اين اتفاقات است. تصريح كنم كه مقصودم از نتيجه انجام مجموعه وظايف و تكاليف دولت منتخب مردم در دوم خرداد ۷۶ نيست. بلكه تمايل دارم درباره اثرات بلندمدت جرياني كه بعد از دوم خرداد ۷۶، شروع شد صحبت كنيم.
جامعه ايران در سالهاي ابتدايي بعد از جنبش دوم خرداد احساس كرد كه وارد مرحله جديدي شده است و دوم خرداد تاثير يك انقلاب را در جامعه داشت و در حد يك انتخابات نبود. براي همين است كه خيلي از ما تاريخ انتخابات دومين دوره آقاي خاتمي را در ذهن نداريم. چون واقعه مهم و تحول معناداري شكل نگرفته بود. البته عدهاي تلاش كردند چنين تاريخ ماندگاري را براي آقاي احمدينژاد هم وضع كنند كه موفق نبودند. تحول معنادار در خرداد ۷۶ اين بود كه محمد خاتمي به عنوان رييسجمهور پيروز در انتخابات رياستجمهوري توانست مبدع يك گفتمان جديد در ايران باشد و همه تحولات بعد از آن با تكيه بر اين گفتمان شكل گرفت.
در تاثير دوم خرداد بايد بگويم كه بيشتر پديدههاي سياسي و اجتماعي در ايران به دو دوره قبل و بعد از دوم خرداد تقسيم شد. دوم خرداد ۱۳۷۶، بهار مطبوعات را به ارمغان آورد. در اين دوره مطبوعات به لحاظ كمي و كيفي تقويت شدند. روزنامهها و نشريات بسيار خواندني و ديدني بودند. در اين دوره مراجعه به رسانههاي خارجي به حداقل ممكن رسيد چون رسانههاي داخلي ميتوانستند به راحتي مسائل مختلف را مطرح و پوشش دهند و به راحتي انتقاد كنند. جالب توجه اينكه بعد از دوم خرداد ۷۶ به مدت تقريبا يك دهه، روزنامهها و مطبوعات گروههاي محافظهكار هم بسيار خواندني شده بود و فضاي رقابتي شكلگرفته در بين رسانهها، منجر به رشد و پويايي مطبوعات ايران شد بهطوريكه تيراژ برخي روزنامهها در برخي روزها به بالاي ۱۰۰ هزار ميرسيد. از سوي ديگر وضعيت دانشگاهها در ايران را ميتوانيم به دو دوره قبل و بعد از دوم خرداد ۷۶ تقسيم كنيم. فضاي آزاد در دانشگاهها سبب شد گروههاي دانشجويي در قالب انجمنهاي صنفي و تخصصي مختلف فعاليت كنند. همچنين بعد از دوم خرداد سال ۷۶، فضاي مناسبي براي شكلگيري و تقويت سازمانهاي مردمنهاد و تشكلهاي مدني فراهم شد. افزون بر اينها، شوراهاي شهر و روستا در اين مقطع تشكيل شد و بيشتر از ۱۰۰ هزار نفر به عضويت شوراهاي شهر و روستا درآمدند. همه اينها بيانگر آن است كه در دوم خرداد ۷۶، يك اتفاق بزرگ در ايران رخ داده است. بعد از دوم خرداد، سانسورها به حداقل ممكن رسيد، براي همين يكي از قويترين پشتوانههاي جريان اصلاحات در ايران اصحاب فرهنگ و هنر بودند. چون ميدانستند كه آزادي چه نعمت بزرگي براي شكوفايي فرهنگ و هنر- از تاليف و ترجمه گرفته تا مطبوعات و موسيقي و فيلم و تئاتر- است.
مطرح كردن انتخابات آزاد يكي از دستاوردها و نتايج جنبش دوم خرداد است. گرچه اين مقوله در ابتداي انقلاب و در جريان تشكيل نخستين انتخابات مجلس به حد چشمگيري ديده ميشد و تنها مقطعي بود كه بعد از انقلاب اسلامي، همه گروهها و احزاب فرصت حضور در انتخابات را داشتند. اين طور نبود كه تنها طرفداران امام خميني فرصت حضور در انتخابات مجلس داشته باشند، بلكه منتقدين و حتي چريكهاي فدايي، حزب پيكار و نهضت آزادي حضور داشتند. دوم خرداد تلاش داشت آزادي در انتخابات را به تاسي از شعارهاي انقلاب اسلامي، احيا كند.
بعد از دوم خرداد، در سطح بينالمللي چهره ايران هم بهطور كامل تغيير كرد. دوم خرداد ۷۶توانست به يكباره چهرهاي جديد و صلح دوست از ايران در عرصه بينالمللي عرضه كند؛ بهگونهاي كه در سال ۷۸ به پيشنهاد محمد خاتمي، نامگذاري سال ۲۰۰۱ ميلادي با عنوان سال گفتوگوي تمدنها به اجماع در مجمع عمومي سازمان ملل تصويب شد.
تصور اصلي دومخرداديها و مردم اين بود كه اين جنبش قصد دارد يك روايت جديد از انقلاب اسلامي ارايه كند كه در آن بر بازگشت به آرمانهاي اوليه انقلاب تاكيد ميشد. دوم خرداد ۷۶، بر آن بود كه احياگر شعارهاي انقلاب باشد و آزاديهاي سال ۵۷ را زنده كند. هر چند كه پس از دوم خرداد هم به سقف آزاديهاي موجود در دوره ابتدايي انقلاب نرسيديم.
مخالفان سعي داشتند بگويند دوم خرداد بدعتي را ايجاد كرد در حاليكه دوم خرداد به دنبال «احياي گذشته» بود. بازگشت به معيارهايي كه انقلاب اسلامي با تكيه بر آن شكل گرفته بود. واضح است كه انقلاب اسلامي برمبناي آزادي و مبارزه با استبداد شكل گرفت، بنابراين دعوت به آزادي؛ دعوت به شعارها، اهداف و آرمانهاي انقلاب اسلامي بود نه دعوت به براندازي.