• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3719 -
  • ۱۳۹۵ شنبه ۲۵ دي

گفت‌وگو با هادي شاهي، استاد دانشگاه و مترجم

به دنبال سعادتت باش!

اسطوره‌ها ادراك ما را به شگفتي خودمان و جهان مي‌گشايند

محسن آزموده

باور خام‌دستانه متفكران عصر روشنگري آن بود كه با رشد علم و گسترش خردباوري (rationalism) اسطوره‌ها از زندگي بشر محو خواهند شد و لوگوس بر ميتوس پيروز خواهد شد.

تحولات جهان در عرصه عملي و نظري اما نشان داد كه اسطوره‌ها هر زمان به نحوي از انحا در گفتار و رفتار فردي و جمعي بشري حضور پيدا خواهند كرد و تاثير و تاثر خواهند داشت. از اين جهت شناخت اسطوره‌ها و سازوكارهاي آنها و نحوه پديداري‌شان در زندگي روزمره ما اهميتي اساسي دارد. جوزف كمبل، از اسطوره‌شناسان برجسته معاصر است كه در اين زمينه آثار متعدد و ارزشمندي دارد، ضمن آنكه نظريه‌اي نيز درباره اسطوره‌ها دارد كه از آن با عنوان نظريه اسطوره واحد ياد مي‌كند. خوشبختانه به تازگي هادي شاهي، پژوهشگر و استاد دانشگاه كتابي از كمبل با عنوان زندگي در سايه اساطير را ترجمه كرده كه نشر دوستان آن را منتشر كرده است. پيش از اين نيز برخي از آثار كمبل چون قدرت اسطوره (با ترجمه عباس مخبر)، اساطير مشرق زمين (با ترجمه علي‌اصغر بهرامي) و تو آن هستي (با ترجمه مينا غرويان) به فارسي ترجمه شده بود. به همين مناسبت با هادي شاهي گفت‌وگويي صورت داديم و از او درباره نگاه كمبل به اسطوره و كاركردهاي آن به ويژه در زمانه حاضر پرسيديم كه حاصل از نظر مي‌گذرد.

 

نخست بفرماييد جوزف كمبل كيست و آموزه يا آموزه‌هاي بنيادين و اساسي‌اش در حوزه اسطوره‌شناسي چيست؟

اول بگذاريد نقل قول معروفي از كمبل را بيان كنم كه به نظرم عصاره انديشه فاخر اين انديشمند را نشان مي‌دهد، «به دنبال سعادتت باش.» كمبل متولد 1904 و درگذشت 1987 اسطوره‌شناس آمريكايي است كه در حوزه اسطوره‌شناسي تطبيقي و دين فعال بوده. شاهكار او كتاب قهرماني با هزاران چهره است كه نظريه سفرِ قهرمان كهن الگويي را در اساطير جهان مورد بحث و بررسي قرار مي‌دهد. اما همان نقل قول معروف كمبل «به دنبال سعادتت باش» شايد بزرگ‌ترين آموزه اوست. از ديدگاه كمبل همه ما انسان‌ها به نحوي قهرمان زندگي‌مان هستيم چه آن را بدانيم يا ندانيم و اما تنها كساني كه به دنبال آن چيزي هستند كه آنها را با خودآگاهي و هستي‌شان به وجد مي‌آورد در آن صورت آنها در مسير درست زندگي افتاده‌اند و آن سفر قهرمان مراحلش را به درستي طي كرده و به سرمنزل مقصود رسيده است.

آموزه يا مفهوم اسطوره واحد كمبل چه چيزي را بيان مي‌دارد؟

اسطوره واحد كمبل، تمام داستان‌هاي اسطوره‌اي را يك داستان واحد بزرگ در نظر مي‌گيرد. از ديدگاه كمبل الگوي يكساني در وراي داستان‌هاي اساطير بزرگ ديده مي‌شود. در اين مورد كمبل بيشتر به نظريه آلدوف باستيان، محقق آلماني رجوع مي‌كند كه بين انگاره‌هاي «قومي» و «بنيادي» تمايز قايل مي‌شود. انگاره‌هاي بنيادي در واقع ماده اوليه اسطوره واحد است و اما انگاره‌هاي قومي از فرهنگ به فرهنگي ديگر تفاوت دارند و هميشه خود را با مقتضيات زمان و مكان آن قوم يا ملت تطبيق مي‌دهند. يكي از الگوهاي مهمي كه كمبل بررسي مي‌كند سفر قهرمان است كه نخستين بار در كتاب قهرماني با هزاران چهره توصيف كرد. كمبل شيفته رمان‌نويس ايرلندي جيمز جويس بود و كلمه اسطوره واحد (مونوميت) را از رمان «اِحياي (خانواده) فينگان» به عاريت گرفت. در ديدگاه كمبل، وحدت روان در ميان همه انسان‌ها وجود دارد كه نمود شاعرانه آن را مي‌توان در اساطير ديد. انسان‌ها هميشه به دنبال معنا‌سازي از دنياي پيرامون خود بوده‌اند و بنابراين استعاره‌هاي اسطوره‌اي به معنايي ماوراي معناي نمادين صرف‌‌شان اشاره دارند و استعلايي‌اند. سفر قهرمان اسطوره‌اي سه مرحله دارد: 1) جدايي، 2) تشرف و 3) رجعت. يك قهرمان از دنياي معمولي به منطقه ماوراي طبيعي عجيب و غريبي مي‌رود. در آنجا با نيروهاي خارق العاده برخورد مي‌كند و با عزم راسخ پيروز مي‌شود. قهرمان با نيرويي براي دادن عطيه به هموطنانش از سفر مرموز خود بر مي‌گردد. در ديدگاه كمبل اين الگو براي تمامي داستان‌ها صدق مي‌كند و بنابراين مشترك‌اند.

شما اشاره كرده‌ايد كه كمبل در نظريه‌اش متاثر از انديشمنداني چون شوپنهاور و نيچه بوده است. اگر ممكن است در اين زمينه توضيح بيشتري ارايه فرماييد و بفرماييد وامداري او به اين متفكران از چه جهت است؟

كمبل تحت تاثير تفكرات و نظريه‌هاي زيادي بوده. براي مثال نويسندگان مدرني مانند جيمز جويس و
توماس مان و در فلسفه آرتور شوپنهاور و فردريش نيچه يا تحت تاثير شديد روانشناسي فرويد و كارل يونگ و ديگران بوده. در آثار كمبل به فور مي‌توان ارجاعات كمبل به آثار اين انديشمندان را ديد. به عنوان نمونه زماني كه كمبل درباره جوهره مشترك انسان‌ها كه در وجد عشق يكي هستند بحث مي‌كند براي تبيين اين موضوع به مقاله مهمي از شوپنهاور به نام «شالوده اخلاق» اشاره مي‌كند. «او مي‌پرسد چگونه است كه يك فرد آنچنان مي‌تواند خودش و امنيتش را فراموش كند كه براي نجات ديگري از مرگ يا رنج، خود و زندگي‌اش را در معرض خطر قرار دهد، مثل اينكه زندگي ديگري، زندگي خودش و خطر ديگري، خطر خودش است؟ شوپنهاور اين چنين پاسخ مي‌دهد كه اين چنين فردي از روي بصيرتي ذاتي كه او و ديگري در واقع يكي هستند، عمل مي‌كند. او نه با معرفت پست و كوته‌بينانه از خود كه جداي از ديگران است، بلكه با بصيرت آني، حقيقتي واقعي‌تر و بزرگ‌تر كه همه ما از يك شالوده‌ايم، برانگيخته مي‌شود و به حركت در مي‌آيد. نامي كه شوپنهاور روي اين انگيزه مي‌گذارد «شفقت» است و آن را تنها الهام‌بخش ذاتي اعمال اخلاقي ما مي‌پندارد. در ديدگاه او، اين انگيزه به‌طور معنوي از بصيرت درست نشات مي‌گيرد» (174- 173). يا در جاي ديگر در كتاب زندگي در سايه اساطير نظر نيچه در مورد هنر كلاسيك و رمانتيك را بيان مي‌كند: نيچه هر كدام را به دو نوع تقسيم مي‌كند. اول رمانتيسمي است كه قدرتي حقيقي دارد كه فرم‌هاي معاصر را مي‌شكند تا به فرم‌هاي جديد برسد؛ دوم رمانتيسمي است كه اصلا نمي‌تواند به فرم برسد، بنابراين از روي استيصال و خشم، خراب و تحقير مي‌كند. در مورد كلاسيسيسم همين طور است، اول كلاسيسيسمي است كه به راحتي به دستاوردي در فرم‌هاي شناخته شده مي‌رسد كه مي‌تواند با آن فرم‌ها هرجور كه بخواهد برخورد كند و فرم دهد و از اين طريق اهداف خلاقانه خود را
به نحوي قابل قبول بيان كند. دوم كلاسيسيسمي است كه فقط از روي ناچاري به فرم چسبيده و خشك و سخت، استبدادي و سرد و بي‌روح است. نكته‌اي كه مدنظر من است و به اعتقادم مورد نظر نيچه هم بود اين است كه فرم، واسطه و وسيله‌اي است با ويژگي باشكوه، شيوا و
بلند مرتبه كه زندگي، خود را در آن نمايان مي‌كند، و بنابراين، شكستن و نابود كردن فرم نه‌تنها در زندگي انسان بلكه در زندگي حيوانات نيز فاجعه‌آميز خواهد بود زيرا آيين و آداب و رسوم، فرم‌هاي ساختاري كل تمدن هستند (60-61) .

از نظر كمبل اسطوره‌ها چه نقشي در زندگي بشري ايفا مي‌كنند؟ آيا اين تاثير مثبت است يا منفي؟

كمبل چهار نوع كاركرد براي يك اسطوره مناسب و كارآمد مطرح مي‌كند: نخستين كاركرد، عرفاني است كه در فرد، حسي از بهت و قدرداني در رابطه با بعد رازگونه عالم بيدار و حفظ مي‌كند، نه اينكه فرد با ترس زندگي كند، بلكه به اين بينش برسد كه در اين عالم حضور دارد، زيرا راز وجود، راز وجود عميق خود نيز هست. دومين كاركرد يك اسطوره زنده اين است كه تصويري از عالم ارايه دهد كه با دانش زمانه، علوم و حوزه‌هاي عملكرد انسان‌ها منطبق باشد. سومين كاركرد يك اسطوره زنده اين است كه هنجارهاي نظام اخلاقي و معين جامعه‌اي را كه فرد در آن زندگي مي‌كند تاييد، حمايت و حك كند و چهارمين كاركرد اين است كه فرد را مرحله به مرحله در سلامت، توان و هماهنگي روح در تمام مسير قابل پيش بيني زندگي مفيد هدايت كند و به يقين اين تاثير مثبت خواهد بود.

سازوكار حضور اسطوره‌ها در زندگي امروزين بشر چگونه است؟

كمبل اين سوال را مي‌پرسد كه اسطوره جديد چه چيزي است و چه چيزي خواهد بود؟ و اجازه دهيد پاسخ خود كمبل را در كتاب زندگي در سايه اساطير مرور كنيم: «در دوران گذشته زماني كه واحد اجتماعي مرتبط، قبيله، فرقه ديني، يك قوم، يا حتي يك تمدن بود، اسطوره‌هاي محلي، بهتر مي‌توانستند در خدمت يك واحد اجتماعي باشند تا نشان دهند كه تمام چيزها يا كساني كه فراتر از مرزهاي‌شان است، فرومايه و پستند و شكل محلي خود از ميراث
جهانشمول انساني از صور اسطوره‌اي را يگانه، حقيقي و مقدس مي‌دانست يا حداقل اصيل‌ترين و قدرتمند‌ترين در نظر مي‌گرفت و در آن دوران اين نحوه تفكر براي نظم گروه اجتماعي سودمند بود، زيرا در آن صورت نسل جوان آن گروه بدين گونه آموزش مي‌ديد تا به‌طور مثبت به نظام نشانه‌هاي قبيله‌اي خود واكنش نشان دهد و به ديگران پاسخ منفي بدهد، تا محبت و عشق خود را در خانه نگاه دارد و انزجار خود را به جهان خارج از گروه اجتماعي خود، فرا افكند. امروزه اما همه ما مسافران اين سفينه واحد، يعني كره زمين هستيم كه با سرعت زياد در تاريكي و بي‌كرانگي فضا در حركتيم.» اساطير، به عبارت ديگر، اساطير و اديان، اشعار بزرگي هستند و زماني كه بدين گونه در نظر بگيريم، از وراي كاينات و رخداد‌ها، خالصانه به «حضور» يا «ابديتي» هميشگي اشاره مي‌كنند كه كامل و مطلق است. در اين كاركرد، تمام اساطير، تمام اشعار بزرگ و تمام روايات عارفانه با هم مطابقت دارند: پس وقتي هر يك از اين بصيرت‌هاي الهام بخش در تمدني تاثيرگذار باقي بمانند، هر چيز و هر موجودي در گستره آن، زنده است. بنابراين، نخستين شرطي كه هر اسطوره‌اي بايد محقق كند، اگر مي‌خواهد زندگي را با زندگي مدرن منطبق كند، اين است كه درهاي ادراك را به شگفتي خودمان و جهان كه در اول وحشتناك و سحرآميز بود، بگشايد، زيرا ما گوش و چشم و ذهنِ جهان هستيم. اساطير كه از دل روان نشات گرفته‌اند به خود روان اشاره مي‌كنند و هر كسي كه به‌طور جدي به درون بنگرد، در واقع، ارجاعات اساطير را در خودش دوباره كشف خواهد كرد. بنابراين به پرسشي كه ابتدا مطرح كرديم بازگرديم: اسطوره جديد چه چيزي است يا چه چيزي خواهد بود؟ تا ابد و تا زماني كه نژاد انسان زنده است اسطوره‌اي كهن، هميشگي و جاوداني در «مفهوم ذهني‌اش» است، كه خودش را نه با ياد گذشته يا فرافكني آينده، بلكه با اكنون و شاعرانه احيا و نو مي‌كند: يعني ديگر خود را به دست تملق «اقوام» نمي‌سپارد، بلكه انسان‌ها را به معرفت خودشان بيدار مي‌كند، نه اينكه صرفا براي مكاني روي اين سياره زيبا با هم بجنگند، بلكه به‌طور يكسان كانون‌هاي ذهن كل باشند- چنان كه هر كس به شيوه خودش بدون هيچ افق محدود‌كننده‌اي با كل هستي يكي شود. (303)

در پايان اگر ممكن است به نقدهايي كه به نظريه كمبل صورت گرفته اشاره فرماييد و كاستي‌هاي احتمالي ديدگاه او را بفرماييد.

از منتقدان كمبل مي‌توان به برندن گيل اشاره كرد كه كمبل را به نژادپرستي و تعصب نسبت به سياهان متهم مي‌كند. همچنين جفري ماسون، محقق زبان سانسكريت و روانكاو، درك و اشراف كمبل به زبان سانسكريت را مورد ترديد قرار مي‌دهد يا برخي محققان با مفهوم اسطوره واحد كمبل موافق نيستند زيرا در ديدگاه ايشان مفهوم اسطوره واحد بيش از حد فرهنگ‌هاي مختلف را ساده
در نظر مي‌گيرد. يا به عقيده برخي منتقدان ادبي مفهوم سفر قهرمان شايد براي داستان‌هاي كلاسيك درست باشد اما براي داستان‌هاي مدرن يا پسامدرن چندان صدق نمي‌كند كه قهرمان ديگر آن قهرمان سنتي نيست بلكه ضدقهرمان است و آن مراحل سير و سلوك را طي نمي‌كند. به يقين هر كار يا تحقيقي بدون كاستي نخواهد بود اما در عين حال نمي‌توان كار بي‌مانند كمبل در حوزه اسطوره را ناديده گرفت كه دنيايي پر از رمز و راز را براي ما مي‌گشايد.

 

كاركردهاي اسطوره

كمبل چهار نوع كاركرد براي يك اسطوره مناسب و كارآمد مطرح مي‌كند: نخستين كاركرد، عرفاني است كه در فرد، حسي از بهت و قدرداني در رابطه با بعد رازگونه عالم بيدار و حفظ مي‌كند، نه اينكه فرد با ترس زندگي كند، بلكه به اين بينش برسد كه در اين عالم حضور دارد، زيرا راز وجود، راز وجود عميق خود نيز هست. دومين كاركرد يك اسطوره زنده اين است كه تصويري از عالم ارايه دهد كه با دانش زمانه، علوم و حوزه‌هاي عملكرد انسان‌ها منطبق باشد. سومين كاركرد يك اسطوره زنده اين است كه هنجارهاي نظام اخلاقي و معين جامعه‌اي را كه فرد در آن زندگي مي‌كند تاييد، حمايت و حك كند و چهارمين كاركرد اين است كه فرد را مرحله به مرحله در سلامت، توان و هماهنگي روح در تمام مسير قابل پيش بيني زندگي مفيد هدايت كند و به يقين اين تاثير مثبت خواهد بود.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون