• ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3770 -
  • ۱۳۹۵ چهارشنبه ۲۵ اسفند

دغدغه‌هاي داستاني آقاي نويسنده

رمان‌هاي شانس پل استر

بهار سرلك

 

طبق جمله محبوب فلسفي «شخصيت فقط و فقط مجموعه‌اي از داستان‌هايي است كه ما درباره جسم انساني مشخصي تعريف مي‌كنيم.» اين ايده‌اي است كه در آثار پل استر طنين انداخته است؛ در داستان‌هايي كه شخصيت‌ها و داستان‌ها ساختارهايي شكننده دارند، جذاب اما بي‌ثبات هستند و بيشتر به توهم نزديك هستند تا واقعيت. در داستان
«4 3 2 1»، نخستين رمان استر پس از هفت سال با هشتصدوشصت‌وشش صفحه يكي از حجيم‌ترين كتاب‌هاي اين نويسنده، زندگي يك مرد در چهار قوس داستاني از تولد تا آغاز بزرگسالي روايت مي‌شود. «معلوم است كه از بورخس چيزي خوانده‌ايد» مشاوره دانشكده به يكي از تكرارهاي شخصيت‌ آرچي فرگوسن اين جمله را مي‌گويد. آرچي شخصيتي كه مانند همه قهرمان‌هاي استر، ديوانه‌وار كتاب مي‌خواند. «4 3 2 1» در واقع كتاب قطوري از مسيرهاي چند شاخه است.
هر چهار شخصيت آرچي فرگوسن يك پيش‌زمينه مشترك دارند؛ پيش‌زمينه‌اي كه با زندگي خود استر وجه تشابه دارد: پدربزرگ پدري كه با نامي يهودي به امريكا آمده و در جزيره ايليس به فرد غيريهودي مهربان تبديل مي‌شود؛ تاريخچه خانوادگي كه قتلي آن را لكه‌دار كرده است؛ پدر بي‌احساسي كه حرفه‌اش كارآفريني است؛ دوران كودكي كه در حومه شهر نيو‌جرسي مي‌گذرد، جايي كه آرچي در تمامي تصوراتش از آنجا متنفر است. استنلي، پدر آرچي، ابتدا رز، همسر جوانش را دوست دارد اما همين‌كه رمان بعد از تولد آرچي در سال 1947، در چهار پيرنگ جلو مي‌رود ازدواج اين دو فقط در يكي از آنها به سرانجامي خوش منتهي مي‌شود. آرچي در يكي از داستان‌هايش نمي‌تواند از فصل دوم جلوتر برود چرا كه وقتي در اردويي تابستاني زير درختي بازي مي‌كند رعد و برق شاخه درختي را مي‌شكند و جان او را مي‌گيرد.
مرگ ناگهاني يكي از دلمشغولي‌هاي استر است كه روزهاي اردوي تابستاني‌ در نوجواني براي او به ارمغان آورده است؛ در چهارده سالگي در اردو بود كه با همسن‌وسال‌هايش به پياده‌روي مي‌روند و توفاني به پا مي‌شود، او در صفي از پسراني بود كه زير سيم‌هاي خاردار راه مي‌رفتند و در همين موقع رعد و برق به حصارها مي‌خورد و پسري را كه جلوي او ايستاده بود مي‌كشد. دور از انتظار نيست كه شانس يكي از درون‌مايه‌هاي مكرر داستان‌هاي او به شمار برود؛ موضوعي كه در رمان «4 3 2 1» در چهار مسير مجزاي زندگي آرچي سهم دارد. بنابراين، شخصيت‌ آرچي نيز از اين قاعده مستثني نيست. در يكي از داستان‌ها، فروشگاه مبلمان‌فروشي پدرش آتش مي‌گيرد، پدرش بيمه فروشگاه را وصول مي‌كند و زندگي‌شان نسبتا از هم نمي‌پاشد. در داستاني ديگر برادر استنلي اعتراف مي‌كند در قمار مبلغ‌هاي گزافي را باخته و فقط اگر استنلي اجازه بدهد كسي فروشگاه او را آتش بزند (و از اين طريق هزينه‌اي از بيمه دريافت كند) مي‌تواند اين پول را پس بدهد. استنلي در ساختمان منتظر مي‌ماند تا نقشه آتش‌سوزي پياده شود اما خوابش مي‌برد و زبانه‌هاي آتش مرگ او را رقم مي‌زند. در داستاني ديگر، سارقان به انبار او حمله مي‌كنند اما از درخواست خسارت بيمه خودداري مي‌كند چرا كه مي‌داند بازرسي‌ها ردپاي برادر ديگرش را در اين ماجرا پيدا خواهد كرد. در داستان چهارم، پس از اينكه استنلي دو برادر بي‌مسووليت و تنبل خود را پيش از آنكه دردسري به بار آورند، بيرون مي‌كند، مرد ثروتمندي مي‌شود. در نتيجه آرچي ساكن منهتن كه پدرش را از دست داده، بدون پدر بزرگ مي‌شود و وقتي با مادرش به شهر نقل‌مكان مي‌كنند، به‌شدت به او وابسته مي‌شود. آرچي كه در مونتكلير زندگي مي‌كند در بي‌پولي اما با خانواده‌اي بي‌عيب و نقص بزرگ مي‌شود. آرچي ساكن مپلوود در خانواده‌اي مرفه زندگي مي‌كند و تنها وسواس فكري پدرش پول است و به همين خاطر والدينش هر روز بيش از پيش با يكديگر غريبه مي‌شوند.
رمان‌هاي استر معمولا به دو دسته پاريسي و نيويوركي تقسيم مي‌شوند؛ البته اين تقسيم‌بندي بيشتر مربوط به لحن، سبك و آرزوهاست تا مكان داستان؛ در واقع پاريسي‌ترين داستان‌هاي او در شهر نيويورك روي مي‌دهند. او براي نگارش سه رمان كوتاه «سه‌گانه نيويورك» شناخته مي‌شود: رمان‌هايي كه نمونه‌اي از سبك پاريسي او به شمار مي‌روند و نخستين‌بار در دهه 1980 منتشر شدند. اين سه‌گانه اساس حرفه‌اي را شكل دادند كه در اروپا تحسين‌شده‌تر از وطن خود اوست. استر كه همانند كامو و بكت ميراثي از كافكا را به نمايش مي‌گذارد، سه‌گانه‌اش تمثيل‌هاي اگزيستانسياليستي درباره پوچي زندگي نويسنده است و توجه را به ساختگي بودن آنها جلب مي‌كند. داستان‌هايي كه خود را به متعلقات داستان كارآگاهي هاردبويل پيوند زده‌اند. در داستان «ارواح» كارآگاهي خصوصي به نام بلو براي تعقيب مردي به نام بلك استخدام مي‌شود تا او را از پنجره آپارتماني كه در همسايگي اوست، زيرنظر بگيرد. بلو بعد از يك سال و خرده‌اي زيرنظر گرفتن بلك، كم‌كم مشكوك مي‌شود كه خودش در تمام اين مدت هدف تمام اين ماجرا بوده است:
«احساسي شبيه به مردي داشت كه محكوم به نشستن در يك اتاق شده و بايد باقي عمرش را به خواندن يك كتاب بگذراند. اين اتفاق به اندازه كافي عجيب بود- در خوش‌بينانه‌ترين حالت نيمه‌زنده بود، دنيا را از دريچه كلمات مي‌ديد، از دريچه زندگي ديگران زندگي مي‌كرد. اما اگر كتاب، داستاني جذاب داشت شايد وضعيت اينقدرها بد نمي‌شد. چنان‌كه گويي خود را غرق داستان و كم‌كم خودش را فراموش مي‌كرد. اما اين كتاب علاقه‌اش را برنمي‌انگيخت. داستاني نداشت، پيرنگي، كنشي- هيچي بلكه مردي تنها در اتاقي نشسته و كتابي مي‌نويسد.»
در سبك نيويوركي‌اش، استر اداي احترامي به آنچه رز فرگوسن در مورد نيويورك مي‌گويد، مي‌كند. فرگوسن نيويورك را شهري «عزيز، كثيف، بلعنده، پايتخت‌ چهره‌هاي انساني» مي‌داند. شخصيت‌هاي جوان رمان «4 3 2 1» شهر را طوري مي‌پرستند كه فقط بچه‌هاي اهل نيوجرسي مي‌توانند اين شكلي دوستش داشته باشند: بهشت ديوانه‌‌كننده‌اي است، قابل ديدن اما دست‌نيافتني است. در رمان‌هايي مثل «ديوانگي در بروكلين» و «سانست پارك»، نيت مشهود استر ديكنزي است. او اين كتاب‌ها را با شخصيت‌هاي كوچكي از نژادها و سنين طبقه‌بندي‌شده دارند، پر مي‌كند و مي‌كوشد صداي ناهنجار شهري را تداعي كند.
هر چند اين هدف، با سبك مرسوم استر تناقض دارد؛ سبكي كه از كل به جزو است، روايتي خلاصه‌وار كه پيشرفت داستان را در مشتي گره‌كرده پنهان كرده است. او در رمان‌هايش كمتر به صحنه‌هاي نمايشي و ديالوگ‌ها مي‌پردازد و زماني كه عادت نداريد اجازه دهيد شخصيت‌ها نظرات‌شان را بگويند، تحسين كلانشهري چندزباني آسان نيست. هر كسي كه راوي داستان باشد- هر كسي كه در حال صحبت كردن باشد- هميشه شباهت بسياري به پل استر دارد. نثر او، حتي وقتي كه پرشوروحال باشد، كسل‌كننده و تركيبي است و در سبك پاريسي‌اش اين ويژگي به چارچوب اصلي‌اش تقليل مي‌يابد؛ آساني اين سبك در ترجمه نشان‌دهنده محبوبيت استر در آن سوي آب‌هاي ايالات متحده امريكا است. در
«4 3 2 1» كه برخلاف گره فراداستاني قابل‌پيش‌بيني انتهاي داستان بيشتر يك رمان نيويوركي است، جمله‌هايش با جمله‌هاي پيروي متعددي همراه است، در واقع با اين كار تعمق‌هاي از نفس افتاده شخصيت‌هاي محوري مصمم، نابالغ، خشك و كمي بدعنقش را دست مي‌اندازد.
مديوم استر حقيقتا جمله‌ها يا پاراگراف‌ها يا صحنه‌ها نيستند بلكه روايت است، وقايعي كه به زحمت در توالي‌‌اي جاي داده شده‌اند كه به مفهومي اشاره دارند: بلو براي زيرنظر گرفتن بلك استخدام شده است، بنابراين بلك بايد عملي در خور نظاره شدن انجام دهد. روايت در رمان‌هاي استر معمولا تمامي عناصر را با تاكيدي رام‌نشده و مقدر احاطه كرده است كه جهاني كه كتاب توصيف مي‌كند توسط رويدادهاي شانسي اداره نمي‌شود. شايد اين ويژگي چيزي است كه همه داستان‌سرايي‌ها بايد به آن دست يابند: دوباره به مخاطبانش اين را اطمينان مي‌دهد كه علت و معلولي واضح دنيا و زندگي ما را شكل داده است. شخصيت اصلي رمان اول «سه گانه نيويورك»، «شهر شيشه‌اي»، پس از مرگ فرزندش به دنبال آرامش است، عاشق داستان‌هاي رازگون است چرا كه دنياي چنين ادبياتي «پر از احتمالات، اسرار و مغايرت‌ها است. از آنجايي كه هر چيزي كه ديده يا گفته شود، هر چقدر هم ناچيز، مي‌تواند به نتيجه داستان مربوط باشد، هيچ چيز نبايد ناديده گرفته شود. همه‌چيز به خميره [داستان] تبديل مي‌شود.» پيرنگ‌ها، مخصوصا پيرنگ‌هاي داستان‌هاي كارآگاهي كه تشنه گره‌گشايي هستند، به بدردنخورترين و ناچيزترين اتفاقات تجربه‌هاي زيسته معنا مي‌دهند.
يكي از شخصيت‌هاي آرچي فرگوسن روزنامه‌نگار مي‌شود، يكي از آنها شرح‌حال‌نويس، يكي هم رمان‌نويس. يكي از آنها ديوار اتاقش را با متعلقات جان اف. كندي مي‌پوشاند. ديگري سياست را «حوصله‌برترين، مهلك‌ترين و خسته‌كننده‌ترين موضوعي كه بتوان به آن فكر كرد، مي‌داند.» آرچي بزرگسال در هر سه داستان دلباخته دختري به نام ايمي اشنايدرمن است، اما فقط يكي از آنها با او وارد رابطه مي‌شود. هر چند اگر به خاطر اين رابطه نبود آرچي سوار بر اتومبيلي كه تصادف مي‌كند نمي‌شد و در نتيجه انگشت شصت و اشاره‌ دست چپش را از دست نمي‌داد. بدون اين ناتواني، از خدمت سربازي معاف نمي‌شد و زندگي‌اش مسير ديگري را تجربه نمي‌كرد. در حقيقت زماني كه آرچي‌ها در دهه 1960 به سن بلوغ مي‌رسند شبحي در زندگي آنها سرگردان مي‌شود. قلمروي شانس زماني آشكارتر مي‌شود كه در سال 1969، سيستم گزينشي خدمات طرحي را براي تعيين افراد اينكه چه كساني صلاحيت شركت در ارتش را دارند، اعلام مي‌كند؛ آرچي ساكن مپلوود به اين طرح مثل «انتخاب اتفاقي اعداد» فكر مي‌كند كه براساس آن «به آدم مي‌گويند آزاد است يا نه، به جنگ مي‌رود يا در خانه مي‌ماند، به زندان مي‌رود يا نه، شكل آينده زندگي‌تان با دستان «محض خر شانسي» تراش مي‌خورد. » نقطه مقابل شانس، تقدير است، زندگي از پيش تعيين‌شده‌اي كه ژن‌ها يا تاريخ بر آن حاكم هستند. آرچي ساكن منهتن وقتي بعد از مرگ پدرش به مدرسه بازمي‌گردد، عمدا معدل نهايي خود را خراب مي‌كند. مثل مخاطب هر داستان‌سرايي، استر مي‌خواهد مطمئن شود هر اتفاقي كه مي‌افتد، هر چقدر هم بد باشد، به اتفاقي كه پيش از اين از طريق روابط علت و معلولي رخ داده، مربوط است.
تمايل به داستاني كمتر پيچيده و رضايت‌بخش تداوم دارد. «تنها جاه‌طلبي» آرچي اين است كه «قهرمان زندگي‌اش باشد» و آرچي‌هاي ساكن مونتكلير و مپلوود، درستكاري پسران پيشاهنگ را در سر مي‌پرورانند كه طولي نمي‌كشد اين خيال‌پردازي‌ها خسته‌كننده مي‌شوند. آرچي ساكن مپلوود وقتي مادرش به او مي‌گويد كه به خانه‌اي بزرگ‌تر مي‌روند، مي‌گويد: «اگر بيشتر از آن چيزي كه لازم داريم، پول داشتيم، اين خانه را به كسي مي‌سپرديم كه بيشتر از ما به آن احتياج دارد.» آرچي ساكن نيو جرسي متظاهري تمام عيار است، سطحي از عقايد ليبرال قرن بيست‌ويكمي را در مورد جنسيت، نژاد و طبقه اجتماعي اتخاذ كرده و اصلي‌ترين شكستش در زندگي به خاطر وفاداري بيش از حدش به زنان است. اين آرچي‌ها آنقدر به هم شبيه هستند كه به خاطر سپردن اينكه در حال حاضر بدون كمك گرفتن از يادداشت‌ها درباره كدام يك از آنها مي‌خوانيد، سخت است.
The New Yorker

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون