زندگي عين فوتبال است
كاوه فولادينسب
شايد آن روايت خاطرهوار كوتاه را كه از دكتر شريعتي نقل ميكنند، شنيده باشيد كه ميگويد وقتي دكتر كلاس پنجم بوده، همكلاسي گندهاي داشته كه ته كلاس مينشسته و براي او مظهر تمام پديدههاي چندشآور بوده (كچل بوده، سيگار ميكشيده و در آن سنوسال زن داشته) . سالها بعد يك روز، وقتي شريعتي مشغول قدم زدن با همسرش در خياباني بوده، به آن همكلاسي برميخورد؛ حالا خود دكتر هم زن داشته، سيگار ميكشيده و كچل شده بوده. حالا حكايت ما است؛ ما كه نه، من... در كودكي و نوجواني كه پرسپوليسي دوآتشه بودم، وقتي كسي (معمولا مسنترهاي فاميل) ميگفتند «من نه پرسپوليسيام، نه استقلالي، طرفدار تيم مليام»، اول بهتم ميبرد و بعد توي دلم شروع ميكردم به سنجش ميزان بلاهت آدمي كه هوادار يك باشگاه درستوحسابي نيست.
حالا چند سالي است خودم هم همينطوري شدهام و گرچه هنوز هم وقتي پرسپوليس براي يازدهمين بار در تاريخ ليگهاي ايران، آن هم براي دومين سال متوالي، قهرمان ميشود، دلم تندتر ميزند (در حالي كه اگر اين اتفاق براي استقلال يا هر تيم ديگري بيفتد، نه لبخندي به صورتم مينشيند، نه اخمي)، خوب ميدانم كه نميشود اسمم را يك هوادار واقعي گذاشت. حالا، حق ميدهم هواداران دوآتشه كه با ديدن من و شنيدن حرفهايم درباره فوتبال، مشغول سنجش ميزان بلاهت آدمي شوند كه هوادار هيچ باشگاهي نيست؛ نه داخلي، نه خارجي. با اين همه اما، ماهيت و فلسفه فوتبال هميشه برايم جالب بوده و حالا كه چند سالي است دقيقتر و عميقتر دربارهاش مطالعه ميكنم، جذابتر هم شده. جملهاي كليشهشده وجود دارد كه ميگويد «فوتبال عين زندگي است»؛ پر از فراز و فرود، پر از اميد و بيم، پر از شادي و اندوه...
حالا در زمانه ما كه رسانه و تبليغات مرزها و ذهنها را درنورديدهاند و بسياري از نسلهاي جديد بيش از آنكه با مفهوم زندگي آشنا شوند، فوتبال و ستارههايش را ميشناسند، بايد كمكمك بازنگرياي در اين جمله كرد و برايشان گفت كه «زندگي عين فوتبال است»؛ پر از فراز و فرود، پر از اميد و بيم، پر از شادي و اندوه. نبايد نااميد شد، بايد تلاش كرد -يا حتا مبارزه- و بايد ايمان داشت. بعضي از ديدارهاي فوتبال از اين حيث، كيفيتي نمادين پيدا ميكنند؛ مثل بازي هفته قبل رم و بارسلونا. معادلات منطقي ميگويد تيمي كه در بازي رفت در نيوكمپ چهار بر يك از بارسلونا باخته باشد، بهتر است منتظر بازي برگشت نشود و با خيال راحت برود براي سال بعد برنامهريزي كند. اما رم نشان داد كه اميد را به اين راحتيها نبايد از دست داد. بله، ورق را برگرداند، در المپيكو سه هيچ برنده شد و در آسمانها پرواز كرد.