نگاهي به فيلم سينمايي«شير» ساخته گرتديويس
اثري در ستايش انسان
رسول آباديان
فيلم سينمايي«شير» در نماي كلي يادآور اين بيت از مثنوي مولاناست كه: «هركسي كو دور ماند از اصل خويش/ بازجويد روزگاروصل خويش»
آنچه در اين فيلم بر شخصيت«سارو» ميگذرد، نمادي از شخصيتهاي مدرن در نوعي جبر جغرافيايي است؛ جبري كه اگر با اندكي «شانس» گره بخورد، به اختياري تام و تمام تبديل شده و زندگي فرد را دچار تحولاتي غريب ميكند. فيلم با نماهايي از محيطي فقرزده در يكي از شهرهاي كشور هندوستان شروع ميشود. جايي كه مردم براي سير كردن موقت شكم خود به كارهايي خطرناك دست ميزنند كه دزديدن زغالسنگ از قطاري پرسرعت و در حال حركت يكي از آنهاست. سارو به همراه برادر بزرگترش در يكي از همين سرقتهاي كوچك اما خطرناك، با مسيري كاملا ديگرگون با روند زندگي معمولياش روبهرو ميشود. او تنها و درمانده، در قطار به خواب ميرود و بدون آنكه خودش بخواهد، چند روز بعد به مركزي كه ظاهرا مسوول نگهداري از كودكان بيسرپرست است، تحويل داده ميشود؛ مركزي كه نماد سكوي«پرتاب» سارو به جهاني ديگر است چون تصوير منتشر شده او در اين مركز، مورد توجه زوجي جوان از كشور اسپانيا قرار ميگيرد و آنها بلافاصله كودك بيپناه را به فرزندي قبول ميكنند. فيلم سينمايي«شير» كه در سيو ششمين جشنواره جهاني فجر به نمايش درآمد، داراي دو لايه ظاهري و باطني است. لايه ظاهري اين فيلم ريشه در تعليقهاي مختلف دارد كه خود به خود بيننده را به ياد وجوهي از ملودرامهاي باليوودي مياندازد اما زيباييهاي باطني اين اثر حكايت ديگري دارد. باطني كه همزمان فهمي مدرن از فلسفه جهانوطني، صلح و پذيرش ديگري را با خود يدك ميكشد. در جهان پرتلاطم و آكنده از خشونت و جنگ، اثر گرتديويس را ميتوان به عنوان يك «دعوت» فوقانساني از سوي تكتك انسانهاي حاضر در جهان پيرامون شناخت هرچه بيشتر يكديگر مورد ارزيابي قرار داد. دعوتي كه با بازيهاي مثالزدني«دوپتل»، «رونيمارا»، «ديويدونهام» و «نيكول كيدمن» در نقش دو ابرانسان به اوج باورپذيري و آرامش منتهي ميشود. فيلم«شير» جداي از ديگر مفاهيم نهفته در آن، فيلمي در ستايش زندگي و يادآور اين نكته مهم است كه همه آدمها درهركجاي كره زمين در مقابل همديگر مسووليت دارند، آن هم مسووليتي تام و تمام كه هر پدر و هر مادري بايد داشته باشد. تلفيق زندگي يك انسان شرقي و انسان غربي و حل شدن اين دو درهم، از اين فيلم، فيلمي درخشان و قابل قبول ميسازد كه يادآور همان «آرمانشهر» مورد انتظار ما است.