خداحافظي نفت تهران و صباباتري از سطح اول فوتبال
مرثيهاي براي باشگاهداري ايران
روزبه مهديخوش
فوتبال ايران پر شده از كارهاي خاص. در حالي كه در همه جاي دنيا باشگاهها به سوي پيشرفت حركت ميكننداما با هنر منحصر به فرد برخي از مديران ما و البته سبك و سياق باشگاهداري كه مختص خودمان است حالا ميبينيم باشگاههاي ريشهدار كه روزگاري افتخارآفرين بودند و براي خود ستارههايي به خدمت گرفته بودند و البته بازيكنسازي ميكردند، رو به افول گذاشتهاند. يكي از باشگاههايي كه سالها در فوتبال ايران افتخارآفريني كرد و چند دوره هم در ليگ قهرمانان آسيا حاضر بود، باشگاه صباباتري (صباي قم) است. باشگاهي كه روزگاري با نام صباباتري در ليگ برتر ايران فعاليت ميكرد و ستارههايي چون علي دايي، علي كريمي و يحيي گلمحمدي را به خدمت گرفته بود تا بلكه بتواند جام قهرماني را در ليگ پرفراز و نشيب ايران بالاي سر ببرد حالا 7 گل، 7 گل از رقبايش در ليگ يك دريافت ميكند و در فصل آينده هم بايد در ليگ 2 برابر رقبا قرار بگيرد. روزي با يك تصميم خلقالساعه اين باشگاه همانند باشگاههاي ديگر از جمله پاس تهران به شهرستانها واگذار شد كه حالا ميبينيم اين باشگاهها يكي پس از ديگري به نابودي نزديك ميشوند. زماني كه صباباتري تغيير نام داد و به استان قم مهاجرت كرد عليالقاعده بايد محل اسكان باشگاه و تمرينهاي تيم هم به آنجا ميرفت اما اين اتفاق رخ نداد و همه تمرينهاي تيم در تهران برگزار ميشد و فقط براي برگزاري بازيها بازيكنان يك روز قبل از بازي سوار بر اتوبوس به قم سفر ميكردند. البته با گذشت چند سال و با فشارهايي كه استانداري اين استان به وجود آورد، در نهايت صبا هم تمرينهايش را به قم منتقل كرد اما مهمترين چيز بحث مالكيت اين باشگاه بود. از همان ابتدا اين باشگاه در اختيار استانداري قم بود و اداره كل ورزش و جوانان اين استان امور جاري را بر عهده داشت اما زماني كه مسوولان قمي متوجه شدند هزينههاي باشگاهداري بسيار سنگين است تصميم گرفتند باشگاه را به بخش خصوصي واگذار كنند؛ تصميمي كه هيچوقت عملي نشد و از طرف مقابل هم هزينههاي درستي براي اداره باشگاه انجام نشد تا اينكه حالا ميبينيم اين باشگاه روزهاي اسفناكي را طي ميكند.
اگر بخواهيم از اينگونه نمونهها نام ببريم به نامهاي بسياري ميرسيم؛ راهآهن، پاس و برق شيراز باشگاههايي هستند كه ديگر اثري از آنها در سطح اول فوتبال ايران نيست. روزي خيلي از ستارههاي حال حاضر فوتبال ايران فوتبالشان را از باشگاه راهآهن آغاز كردند اما اين باشگاه به يكباره و پس از واگذاري به بابك زنجاني در اختيار قوه قضاييه قرار گرفت و اين قوه هم نتوانست در زمينه انتخاب مديران و اداره كردن اين باشگاه موفق باشد و حالا وضعيت راهآهن هم در هالهاي از ابهام قرار دارد. ستارههايي كه روزي براي راهآهن بازي ميكردند و از اين باشگاه به سطح اول فوتبال ايران معرفي شدند حالا ديگر نميتوانند بگويند ما دست پرورده راهآهن هستيم چون شايد در آينده نزديك اصلا ديگر راهآهني نباشد.
اما نمونه بارز و عيني همه اين نابوديها پاس تهران است. پاسي كه در همين چند سال قبل براي فوتبال ايران در آسيا افتخارآفريني ميكرد و مليپوشانش را به رخ رقبا ميكشيد حالا به ليگ 3 رفته و شايد فصل آينده هم ديگر رسما منحل شود. روزي بر سر انتقال اين تيم به همدان داد و قالهايي ايجاد شد اما نمايندگان مجلسي كه به خاطر كسب راي روي اين موضوع پافشاري كردند، حالا جوابي براي اين نابودي ندارند. پاس به همدان رفت و بدون اينكه موفقيت چشمگيري به دست بياورد روز به روز افولش بيشتر شد و حالا هم بازي در ليگ 3 را به ليگ برتر ترجيح داده است.
به راستي تا به كي ميخواهيم با اين روش باشگاهداري در فوتبال روز دنيا ادعاي حرفهايگري داشته باشيم؟ در همه جاي دنيا باشگاهها رسما خصوصي هستند و با يك سازوكار مشخص اداره ميشوند اما در ايران كسي دقيقا نميداند خيلي از باشگاهها مالكيتشان در اختيار چه كسي است؟ به عنوان مثال اين روزها ميشنويم باشگاه تراكتورسازي كه در اختيار سپاه عاشورا است حالا مالك جديدي پيدا كرده كه ميگويد صاحب باشگاه است. از اينگونه نمونهها در فوتبال ما زياد است. خيلي از باشگاهها چارت اداري مشخص و مالكيت معيني ندارند و همين موضوع باعث ميشود روز به روز با مشكل مواجه شوند. شايد يكي از نزديكترين نمونهها نفت تهران باشد كه امسال با بحران مالكيت مواجه بود كه الان هم ديگر رسما به ليگ يك سقوط كرده است. شايد هم روزي براي نفت تهراني بنويسيم كه روزهاي پاياني عمرش را طي ميكند و ديگر حيات نداشته باشد.