نگاهي به كتاب «ادبيات ستيزنده»
داستان فروپاشي
محسن آزموده
«تنهاي تنها بود و گنده بود و سياهسوخته بود و داغ بود و تشنه بود و برزخ بود». اين تصوير زارمحمد، قهرمان رمان «تنگسير» نوشته متفاوت صادق چوبك (1377-1295) است، نويسندهاي كه تا پيش از آن از سوي روشنفكران متهم بود كه «غيرمتعهد» و «غيرسياسي» است. چوبك اما در اين رمان چهره ديگري از خود را به نمايش ميگذارد. اين اثر كه دقيقا همزمان با نهضت 15 خرداد 1342 منتشر شد، در ميان آثار چوبك از اين حيث استثنا است كه اگرچه همچون ساير آثارش مثل «سنگ صبور» (1345) به اقشار فرودست جامعه ميپردازد، اما بر خلاف آنها قهرمان در پيشبرد طرح و برنامهاش موفق ميشود و ميتواند موانع پيشرويش را بردارد. زارمحمد، ورزاي سركش را مهار ميكند و حيوان را تحويل سكينه ميدهد. اما خود طريق«ياغي»گري در پيش ميگيرد، تفنگ و تبرش را حمايل ميكند، به بوشهر ميرود و كريم حاج حمزه صراف، محمد گنده رجب دلال، شيخ ابوتراب و آقاعلي كچل وكيل را يكي پس از ديگري با گلوله تفنگ مارتين به قتل ميرساند. مردم شهر او را «شيرمحمد» مينامند. در نهايت هم «پس از فريب، تهديد، خلع سلاح و قتل برخي ماموران دولتي، شبانه به خانهاش برميگردد، زن و بچههايش را برميدارد، «در حالي كه اهل روستا تا لب ساحل همراهيشان ميكنند، سوار بر بلم ميشود و در ميان پهنه دريا ناپديد ميگردد». اما آنچنان كه اصغر محمدي، در كتاب «ادبيات ستيزنده» نشان ميدهد، همه قصهها و داستانها در دهههاي چهل و پنجاه خورشيدي، چنين پايان خوشي ندارند. او در اين كتاب به منظور تبيين جامعهشناختي توليد و محتواي گفتمان ادبيات داستاني سياسي در دو دهه پيش از انقلاب اسلامي، پس از تمهيدات آغازين و بيان صورت مساله و بيان روش كارش، از ميان انبوه آثار ادبيات داستاني دهههاي مذكور، پنج اثر را بر ميگزيند: تنگسير، نفرين زمين (1346) نوشته جلال آلاحمد، سووشون (1348) نوشته سيمين دانشور، اسرار گنج دره جني (1353) نوشته ابراهيم گلستان و همسايهها (1353) نوشته احمد محمود. اينها آثار شاخص دورهاي حساس از تاريخ معاصر ايران هستند كه با «انقلاب سفيد» يا «انقلاب شاهومردم» آغاز ميشود و به انقلاب اسلامي و سرنگوني دودمان پهلوي به پايان ميرسد. اين دوره 17 ساله از هم از نظر سياسي و اجتماعي و هم از حيث ادبي اهميت فراوان دارد. از جنبه سياسي و اجتماعي، با اصلاحات ارضي و تسريع فرآيند نوسازي (مدرنيزاسيون) و توسعه صنعتي تحولات شگفتانگيزي در ساختار اجتماعي ايران پديد ميآيد. همسو با اين دگرگونيها از جنبه ادبي هم به لحاظ كمي و از منظر كيفي شاهد يك اوجگيري هستيم. به لحاظ كمي، از تعداد 992 نويسنده در ايران معاصر در فاصله بين مشروطه تا سال 1370، 529 نفر (4/57 درصد) به سالهاي 1340 تا 1357 اختصاص دارند و همچنين از كل 1874 نوشته در اين بازه زماني، 992 اثر (9/52 درصد) به اين دوره اختصاص دارند. از منظر كيفي نيز اين دوره سرآمد ادوار ديگر است و گسترهاي از سرشناسترين نويسندگان ايراني مهمترين آثار خود را در همين دوره نوشتهاند؛ جلال آلاحمد، سيمين دانشور، ابراهيم گلستان، صادق چوبك، احمد محمود، صمد بهرنگي، بزرگ علوي، رضا براهني و... نكته قابل توجه ديگر در آثار ادبي اين دوره حضور افكار و عقايد گوناگون و گاه متضاد است، از ماركسيستها و به طور كلي چپگرايان گرفته تا اسلامگرايان و مليگراها. البته «نقطه اشتراك همه آنها ضديت با رژيم حاكم و اعتراض به سياستهاي رژيم پهلوي است».
در تنگسير، چنان كه ديديم، اين اعتراض خامدستانه نسبت به همه مظاهر بيعدالتي و گروههايي است كه از جانب حكومت ظالم حمايت ميشوند. درونمايه رمان دوم يعني نفرين زمين اما، زيرسوالبردن فرآيند نوسازي در پرتو اصلاحات ارضي است. آلاحمد در اين اثر «برخلاف تنگسير چوبك، اقدام به قطببندي خير و شري شخصيتهاي داستاناش نميكند» زيرا معتقد است كه همه گروههاي اجتماعي، در آنچه بر سر ساختار كهن روستاهاي ايراني ميآيد، سهيماند. معلم تبعيدي اين رمان، شاهد آن است كه چطور با ورود مظاهر نوسازي مثل راديو و موتور برق و كاميون و تراكتور و مرغداري، چهره روستان دگرگون ميشود، «اما از عمق مشكلات آن كاسته نميشود». بيبي (ارباب روستا) و مباشرش، متنفذان روستا، از سوي دولت براي پيشبردن برنامه اصلاحات ارضي ترغيب ميشوند. مباشر كه فردي غيرخودي است، با همكاري ژاندارمها سعي در ساكت كردن مردم دارد. معلم در مقام روشنفكر سعي دارد نقش ميانجي را بازي كند، اما مردم روستا، نسبت به افراد غريبه، اعم از راننده تراكتور، مهندس كشاورزي، مروج كشاورزي، ژاندارمها و فرد يهوديتباري كه به دنبال احداث مرغداري است، خوشبين نيستند و در نهايت هم با مرگ بيبي، شيرازه نظم اجتماعي از هم ميگسلد، مردم به سمت مرغداري هجوم ميبرند و ضمن تخريب آن، مباشر را كه ميخواهد مانع از اين كار شود، به قتل ميرسانند.
سووشون هم نقد سياستهاي دولت را پي ميگيرد. اما اينجا نقطه تمركز حضور خارجيها (عمدتا بريتانياييها) در صفحات جنوبي كشور است كه قحط و كمبود آذوقه را همراه دارد. يوسف و زهرا (زري) حاضر نميشوند محصول خود را به بيگانگان بفروشند. خانكاكا برادر يوسف كه قصد دارد وكيل شود، از امتناع آنها ناراضي است. تنها همراهان و همفكران آنها يكي عمه است و يكي مجيد خان و ديگري ملكسهراب و چند تن ديگر كه اقدام مشتركشان به نتيجه خاصي نميرسد. حكومت مركزي ضعيف است و پايگاه نظامياش آماج حمله ايلات. تلاش خارجيها به سركردگي سرجنت زيگر براي متقاعد كردن يوسف بينتيجه ميماند و نهايتا به قتل مشكوك او منجر ميشود. سيمين دانشور در سووشون بر خلاف آلاحمد صرفا به قرائت سياسي- ايدئولوژيك كالبد جامعه روستايي اكتفا نميكند و براي ترسيم فضاي حماسي، از قدرت مشروعيتبخشي اساطير مدد ميگيرد. او با پيوند زدن اسطوره سياوش با محمد مصدق و قرار دادن ماجراي قتل يوسف و در روزهاي پاياني مرداد، ميكوشد به مبارزه مصدق با استعمار وجهه ادبي ببخشد. دانشور در جايي گفته است: «من در سووشون مرگ يوسف را در بيستونهم مرداد ذكر كردم، در حالي كه منظورم 28 مرداد، سقوط مصدق بود».
در اسرار گنج دره جني خبري از اسطورهسازي از زارمحمد تنگسير و بهرهگرفتن از اساطير در سووشون نيست. گلستان در اين رمان، صراحتا به نقد صريح شيوه «سطحي و پوشالي» دولت در نوسازي ميپردازد. مردي دهاتي (بخوانيد شاه)، گنجي (بخوانيد نفت) بادآورده را زيرزمين مييابد و آن را صف هوا و هوسهاي سطحي و زودگذر خود ميكند. اطرافيان او (معلم و نقاش، بخوانيد روشنفكران حكومتي) هم به جاي گوشزد كردن خطاها، به تحسين برنامههاي او ميپردازند و مردم هم بيخبر از همهجا، به شام و موسيقي دلخوشند. داستان با نزاعي خونين بر سر گنج مدفون و زلزلهاي مهيب (بخوانيد انقلاب) به پايان ميرسد كه بساط همه را برميچيند .
كتاب اصغر احمدي، در نهايت به تحليل گفتماني همسايههاي احمد محمود ميپردازد؛ يك رمان واقعگرا كه ديگر در آن نشاني از اسطورهپردازي و بيان نمادين نيست. خالد، قهرمان رمان در دو راه عشق و مبارزه سياسي، دومي را برميگزيند و به نظم ناعادلانه موجود اعتراض ميكند. «ادبيات ستيزنده» يك رساله دانشگاهي است و به انتظام مرسوم آثار آكادميك پايبند است. كتاب تلاقيگاه ادبيات داستاني، جامعهشناسي، مطالعات زبانشناختي و تاريخ است. نويسنده نشان ميدهد كه چطور تحولات سياسي و اجتماعي در برههاي حساس از تاريخ ايران به ظهور ادبياتي انقلابي ياري رساند و چگونه در مسيري گريزناپذير، با انسداد سياسي و تند شدن فضا، به سمت راديكاليسم و ستيز با نظام سياسي حاكم پيش رفت، به گونهاي كه نه از تاك نشان ماند و نه از تاكنشان.