• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4078 -
  • ۱۳۹۷ سه شنبه ۱۱ ارديبهشت

نگاهي به فضاي اجتماعي و چگونگي نيفتادن به چاله شعارزدگي

چيزي بيش از حمايت لازم است

سينا قنبرپور

به اندازه يك چله‌نشيني سپري شده است؛ از وقتي صحبت «كالاي ايراني» به ميان آمد. يكي، دو بخشنامه صادر شد و بيشترش به صحبت در اين باره گذشت. سخن از كارگر ايراني شد؛ اينكه «كالاي ايراني» بخريم دست‌كم از ۱۳ميليون و ۷۷۹هزار و ۶۲۰نفر كارگري حمايت كرده‌ايم كه در كشور براي «توليد» زحمت مي‌كشند. يك روي اين سخن مردم هستند، همه ما؛ كه از صبح چه مي‌خوريم و چه مي‌پوشيم. روي ديگر مسوولانند؛ اينكه تا تحويل سالي ديگر با اين برنامه كلان كشور چه مي‌كنند. ۴۰روزي سپري شده است ۳۰۰ و اندي روز ديگر را مي‌خواهند چه كنند؟ «مديريت» بدون برنامه‌ريزي سرانجامي ندارد. اما «كالاي ايراني» سكه نيست كه فقط دو رو داشته باشد؛ چندوجهي است. پاي توليدكنندگان هم در ميان است. در ميان اين وجوه اهالي «رسانه» هم از بازيگران اين عرصه‌اند. ساده‌ترين كار رسانه معرفي «كالاي ايراني» است. اما باز هم همه‌چيز به معرفي محدود نمي‌شود. ۳۰۰ و اندي روزي كه تا تحويل سالي ديگر باقي است را هرچقدر هم معرفي كنيم نمي‌توانيم قواعد بازار را برهم بزنيم. تا بوده بازار را «عرضه» و «تقاضا» حكومت كرده است. پس اصلا ساده نيست تا به گفتن ما «بازار» چشم بگويد. در همين چند هفته هشتگ و كمپين هم سخنش به ميان آمده است اما از «ترند» شدن و تبديل ديدگاه‌ها به جرياني اجتماعي خبري نيست. حكايت مطبوعات كاغذي و كسادي بازار دكه را هم به معادله بسيار مجهولي بيفزاييم صرف انتشار مطالبي در روزنامه نمي‌توان به رونق بازار كالاي ايراني اميد بست. همت و صبر و پشتكار را هم بايد به خدمت طلبيد. براي همين «اعتماد» هم در اداي دين خود يا در انجام وظيفه به حمايت از كالاي ايراني فكر كرده است. نخستين قرار اين است كه از خودمان شروع كنيم. از خبرنگاران و البته قرار نيست ما نيز بر خيل عظيم عباراتي كه با يك مربع در شبكه‌هاي اجتماعي آبي‌رنگ مي‌شوند و قابليت ارتباط با عبارات مشابه را مي‌يابند، بيفزاييم و به اصطلاح هشتگ بسازيم. فعلاً وعده ما اينجاست در صفحه كالاي ايراني.

 

داستاني كه پاياني ديگر مي‌جويد

دور و برمان از قصه كم نيست. بايد تكليف خودمان را روشن كنيم؛ مي‌خواهيم يك قصه از شكستي ديگر بنويسيم يا داستاني برگرفته از به كاربستن تجربه‌هاي پيشين. قصه، قصه فاصله «زولينگن» آلمان تا «زنجان» ايران است. قدمت چاقوسازي در ايران به آن دوراني بازمي‌گردد كه نبرد «چالدران» در پيش بود و سپاه ايران صفوي براي نبرد نيازمند سلاح بود. امروز كه ديگر جنگي نيست و زمانه عوض شده آن پتانسيل و مهارتي كه مي‌توانست به خط توليدي موثر در دنياي مدرن تبديل شود به عارضه‌اي بدل شده كه پليس و نمايندگان مجلس در راه مبارزه با سلاح سرد قانون بگذرانند و كسب و كار چاقوسازان زنجاني را مانع‌تراشي كنند. «چاقوسازي» زنجان مي‌توانست سهمي از بازار كالاي خانگي داخلي و خارجي را بگيرد و رقيب جدي چاقوي زولينگن و سوييس باشد.

داستان امروز كالاي ايراني، حكايت مسافت ميان «ارج» تا «سامسونگ» و «ايران‌خودرو» تا «كيا» است. همين الان هم مي‌توانيم از همه اين تجربه‌ها مسيري نو درآوريم.

 

از ما گفتن...

نقل است از انگليسي‌ها كه مي‌گويند آنقدر پولدار نيستم كه كالاي ارزان بخرم!

اگر قرار است با خريد كالاي ايراني از كار و توليد ايراني حمايت كنيم بايد اين جمله را هم مدنظر داشته باشيم. اگر قرار بود به شيوه حرف و صدور بخشنامه باشد كه تا به حال بسيار تجربه‌اش كرده‌ايم. از ابتداي سال گفتند وزارتخانه‌ها و ادارات دولتي از خريد كالاي خارجي كه مشابه ايراني دارد منع شدند. آيا اين راهكار است؟

به اين جمله «غلامرضا مودب شعار» مشاور معاون مديريت و توسعه منابع وزارت صنعت، معدن و تجارت گوش كنيد: نبايد با خريد كالاهاي غيرايراني خودزني كنيم و توليدكنندگان داخل كشور را زمين بزنيم.

شايد بايد به آقاي مودب‌شعار گفت آقاي عزير ما آنقدر پولدار نيستيم كالايي بخريم كه زود خراب مي‌شود و مجبور شويم در شرايطي كه دستمزد ماهانه‌مان كفاف برج‌هاي‌مان را نمي‌دهد و هزينه‌هاي‌مان پابرجاست دوباره براي خريد آن هزينه كنيم. پس موضوع فقط يكسويه نيست كه ما كالاي ايراني بخريم تا حمايت شود. توليد‌كننده كالاي ايراني هم بايد بداند در اين شرايط، شرايطي كه كارگران بسياري بيكارند و حقوق و دستمزدها كفاف خيلي زندگي‌ها را نمي‌دهد با بودجه محدود مردم شوخي نكنند.

بي‌جهت نبوده كه رييس‌سازمان ملي استاندارد كشور بر ايجاد كيفيت تاكيد كرده است. نيره پيروزبخت، رييس سازمان ملي استاندارد گفته است: كنترل كيفيت معني و مفهوم خاصي ندارد بلكه بايد كيفيت ايجاد و ساخته شود. نامگذاري سال جديد از سوي رهبرمعظم انقلاب اسلامي مسووليت‌هاي اين سازمان را سنگين‌تر كرده و براي حمايت از كالاي ايراني بايد به كيفيت اين كالاها توجه شود چون افزايش كيفيت نقش مهمي در استفاده از كالاي ايراني و رونق توليد و بازار دارد.

يا اظهارنظر ديگري كه تاييدي بر وجود اين نياز در بازار است؛ «بهمن عبداللهي» رييس اتاق تعاون ايران گفته است: اگر توليد‌كنندگان خواهان حمايت مردم از توليدات‌شان هستند بايد تنوع كالاهاي‌شان را افزايش دهند و خدمات پس از فروش بهتري ارايه كنند چون مردم هم توقع كالاي باكيفيت دارند.

پس بايد با هم قراري بگذاريم. اگر قرار است اهالي رسانه كالاي ايراني را برشمارند و از مزايايش بگويند و به اصطلاح پرزنتش كنند تا شناخته شود اهالي توليد نيز بايد به اين دو نكته كه رييس اتاق اصناف و رييس سازمان ملي استاندارد گفتند پايبندي نشان دهند و قرار بگذارند كه اگر كالايي از سوي مصرف‌كننده نامناسب تشخيص داده شد آن را پس بگيرند.

 

دانشگاه هم لقمه آماده مي‌خواهد!

جاي علم و دانش در زندگي ما گم شده است. نمي‌دانيم قرار است به دانشگاه برويم كه شغل پيدا كنيم يا در دانشگاه ياد مي‌گيريم كه چگونه مسائل پيش‌روي‌مان را حل كنيم؟ قرار است آخر دانشگاه چه شود؟ اصلا خود دانشگاه قرار است كجاي زندگي ما باشد. همين است كه امروز از يك رييس‌دانشگاه در خشك‌ترين نقطه كشور كه با بحران آب و خشكسالي دست به گريبان است مي‌شنويم: «دولت ما را بازي نمي‌دهد». شايد در پاسخ او بايد گفت شما به عنوان دانشگاهي كشور چه كردي كه دولت مجبور باشد از روش و ديدگاه شما براي كارهايش بهره بگيرد.

نمونه اين برخورد در دانشگاه‌هاي ما كم نيست. براي مثال به اين اظهارنظر كه ايسنا آن را منتشر كرده است توجه كنيد: «محمدرضا نصيري» عضو هيات علمي دانشگاه فردوسي مشهد: «يكي از اقداماتي كه دولت مي‌تواند در اين شرايط انجام دهد اين است كه از كارخانجات بخواهد نيازهاي خود را به دانشگاه اعلام كنند و همچنين با تامين منابع مالي دانشگاه‌هاي توسط صنعت از آنها بخواهد با توليد محصول نياز جامعه را برآورده كنند. دولت مي‌تواند با يك عزم ملي ارتباط مناسب بين صنعت و دانشگاه را برقرار كند چراكه دانشگاهيان به اندازه توان مالي خودشان مي‌توانند تحقيقات را انجام دهند.»

خب، گويا دانشگاه هم همان اصل اول بازار را نمي‌داند. «عرضه» و «تقاضا» را گم كرده است. اگر راه‌حل و محصول فكري دانشگاه خريدار داشته باشد نيازي به دستور و خواست دولت نيست. دانشگاه مي‌تواند محصولش را به كارخانه‌ها و توليدكننده‌ها ارايه كند. بازاريان و كاسب‌ها، آنها كه با الفباي تجارت آشنا هستند به خوبي مي‌دانند كالاي ارزشمند و بهادار را چگونه جذب كنند.

پس اگر واقعا امروز قرار است قصه «كالاي ايراني» به فصل متفاوتي از زندگي خود برسد لازم است دانشگاهيان ما نيز از خودشان شروع كنند نه اينكه براي دولت و ديگران تعيين تكليف كنند.

 

از تكرار بپرهيزيم و آستين بالابزنيم

تقريبا همه‌مان اين را مي‌دانيم. اينكه از حرف بكاهيم و بر كار و عمل بيفزاييم. چه مسوولان دولتي و چه غيردولتي. اما چه كسي به اين حرف بايد عمل كند. مثلا همين حرف كه «سيدمحمد نوابي» معاون وزير و رييس سازمان حمايت از مصرف‌كنندگان و توليدكنندگان كشور گفته است: حمايت از كالاي ايراني با بنرزدن و شعار دادن محقق نمي‌شود همه بايد با همبستگي ملي و از كالاي ايراني حمايت كنيم.

ما اهالي رسانه آستين بالا زده‌ايم كه همين كار را بكنيم و به حرف «مهدي پازوكي» اقتصاددان، كه گفته «اگر خواهان حمايت از توليد ملي هستيم در وهله اول بايد به بهبود فضاي كسب و كار توجه كنيم» هم اعتقاد داريم. قرار نيست فقط يك روي سكه را ببينيم. اما حكايت اين است كه اول بايد برادري‌مان را ثابت كنيم.

 

 

جاي علم و دانش در زندگي ما گم شده است. نمي‌دانيم قرار است به دانشگاه برويم كه شغل پيدا كنيم يا در دانشگاه ياد مي‌گيريم كه چگونه مسائل پيش‌روي‌مان را حل كنيم؟ قرار است آخر دانشگاه چه شود؟ اصلا خود دانشگاه قرار است كجاي زندگي ما باشد. همين است كه امروز از يك رييس‌دانشگاه در خشك‌ترين نقطه كشور كه با بحران آب و خشكسالي دست به گريبان است، مي‌شنويم: «دولت ما را بازي نمي‌دهد».

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون