لزوم گفتوگوي عمومي
سيامك زند رضوي
اخيرا در كشور جرياني شكل گرفته است كه «گفتوگو» را تنها راه برونرفت از بحرانهاي انباشته شده اجتماعي ميداند. مروجان اين رويكرد بر اين نكته تاكيد ميكنند كه بايد گفتوگو در سطح ملي و محلي گسترش يابد و به ميدان عمل منتهي شود. اين ايده آنقدر وجاهت عمومي پيدا كرده است كه به نظر من وزير نيرو را هم تحت تاثير قرار داده است. به نظرم آقاي اردكانيان و مشاور ايشان آقاي دكتر فاضلي با رويكرد لزوم گفتوگوي عمومي همنوا شدهاند و به ايده تاسيس مركزي براي امور اجتماعي در وزارت نيرو رسيدهاند. اما من اين اقدام را لزوما نشانه تغيير رويكرد جدي كل مجموعه وزارت نيرو به مساله كمآبي تلقي نميكنم.
در واقع اينها هنوز سنگ بناهاي محكمي براي عملياتي كردن گفتوگو نيستند. نبايد فراموش كنيم كه همواره در وزارت نيرو درباره مساله آب رويكرد سخت وجود داشته كه تجلي اين رويكرد را ميتوان در قالب طرحهاي سدسازي ديد. همين امروز هم كه رويكرد سدسازي تضعيف شده بخش قابل توجهي از بودجه وزارت نيرو به طرحهاي انتقال آب اختصاص مييابد. اگر اكنون قرار باشد كه اين رويكرد «سخت افزاري» تغيير كند، اين تغيير بايد در عمل و در اختصاص بودجه و تمركز بر رويكردهاي اجتماعي مشهود باشد. تغيير رويكرد جدي يعني اينكه بتوانيم با بهرهبرداران مستقيم و همينطور كساني كه بهرهبردار مستقيم نيستند اما زندگيشان و نسل بعدشان به اين آبها وابسته است؛ گفتوگو كنيم. از طرف ديگر موفقيت ايده گفتوگو با جامعه در گرو كنار گذاشتن رويكردهاي بخشي نگرانه در سازمانهاست. نگاه بخشي يعني اينكه وزارتخانههاي نيرو، كشور و جهاد كشاورزي براي خودشان مراكز مشابه راه بيندازند يا طرحهاي مشابه تعريف كنند. نگاه بخشي و اينكه هر وزارتخانه خودش را متولي يك بخش بداند، اولين آفت رويكردهاي مداخله در بحران است. واقعيت اين است كه مسائل اجتماعي همگي اضلاع يك چندضلعياند. يعني در همان منطقهاي كه خشكسالي داريم، آسيبهاي اجتماعي هم سربرآورده و مهاجرت كشاورزهاي فقيرتر به مناطق شهري هم تبديل به مساله شده است. در مواجهه با مجموعهاي از مسائل اجتماعي رويكرد مداخلهاي هم بايد الزاما يكپارچه و چندوجهي باشد وگرنه تاسيس مراكز جديد دولتي يا تعريف طرحهاي مقطعي در سازمانها ميتواند براي كساني كه بلدند از اين فرصتها استفاده كنند، موقعيت مناسبي فراهم كند. براي تحقق رويكرد يكپارچه به مسائل اجتماعي ميتوانيم از نهاد دانشگاه استفاده كنيم. در همه استانها ما از ظرفيت دانشگاهها برخورداريم هر چند كه اكنون ارتباط دانشگاه با بيرون قطع است. اما در همين دانشگاهها استادان و دانشجوياني هستند كه علاقهمند و كنجكاو هستند و آمادگي دارند وارد كار ميداني شوند و براي حضور دانشگاهيان در عرصه عملي بايد نگاه امنيتي به فعاليتهاي آنها كنار برود. بسيج شدن نيروهاي دانشگاهي در استانها و شهرهاي مختلف ميتواند يكي از شروط موفقيت گفتوگوهاي موثر و اثربخش درباره حل مسائل اجتماعي باشد. اين مستلزم اين است كه «نگاه از بالا به پايين» و «نگاه مركز پيرامون» شكسته شود. يعني اين رويهاي كه عدهاي در تهران مينشينند و براي درياچه اروميه و سيستان و بلوچستان يك نسخه مشترك مينويسند، كنار رود. در چنين شرايطي گفتوگوهاي ذينفعان و اهل دانشگاه ميتواند بازوي توانمندي براي حل مساله باشد.