• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۷ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4081 -
  • ۱۳۹۷ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت

فريد مرجايي، تحليلگر مسائل امريكا در گفت‌وگو با «اعتماد»:

اروپايي‌ها با امريكا كنار خواهند آمد

ميثم سليماني

 

 

امريكاي ترامپ هرروز با چالش‌ها و اتفاقات جديدي روبه‌رو است. از مسائل داخلي گرفته تا سياست خارجي امريكا اكنون دچار بحران‌هاي جدي است. بحران مهاجرت، بيمه درماني، پرونده دخالت روسيه در انتخابات در داخل و بحران‌هايي با روسيه، ايران، چين و حتي اروپا از جمله چالش‌هاي سياست خارجي دولت ترامپ است. همچنين دولت امريكا در آستانه دو اتفاق بزرگ يكي تمديد يا ادامه برجام در 12 مه ‌و ديدار ترامپ با رهبر كره شمالي قرار دارد. از همين رو گفت‌وگويي داشتيم با فريد مرجايي، تحليلگر مسائل امريكا تا مجموعه شرايط حاكم بر سياست داخلي و خارجي امريكا را مورد بررسي قرار دهيم.

 

دونالد ترامپ وعده‌هاي متعددي را در دستور كار داشت و قصد دارد تك‌تك آنها را تا حد زيادي اجرايي كند. به صورت كلي ترامپ تا چه حد توانسته است به وعده‌هاي خود جامه عمل بپوشاند و آيا مجموعه شرايط نشان مي‌دهد كه ترامپ پيگير تمام وعده‌هاي خود باشد؟

در خصوص وعده‌هاي ترامپ بايد گفت كه ايشان علاقه‌مند است كه به تك‌تك وعده‌هاي خود عمل كند اما او دستور كار خود را به خوبي نمي‌داند اما به نظر مي‌رسد به دليل تقسيم كار قوا گيج شده است. از طرفي در برخي موارد نيز با عوامل و رقباي خود در حزب جمهوريخواه نيز ديدگاه‌هاي متعارضي دارد از همين رو يك سردرگمي در عمل به وعده‌ها وجود دارد. از همين رو برخي را دنبال كرده و انجام داده است و برخي ديگر را هنوز نتوانسته آنگونه كه بايد به سرانجام برساند. چنين اتفاقي در شرايطي است كه قدرت اجرايي و قانونگذاري همگي در اختيار جمهوريخواهان است و در ديوان عالي امريكا نيز اكثريت با محافظه‌كاران است و در حال حاضر همه‌چيز را جمهوريخواهان در اختيار دارند اما متاسفانه خروجي اين يكدستي حكومت آنگونه كه بايد نيست چرا كه يك هماهنگي ميان آنها وجود ندارد و پايگاه متحدين ترامپ عملا متشنج و مغشوش به نظر مي‌رسد. با وجود اينكه مي‌گويند كه نگرش دونالد ترامپ در حال تسخير حزب جمهوريخواه است ولي اين نابساماني در حزب هست و نمود آن را نيز مي‌توان در عملكرد دولت مشاهده كرد. به طور مثال دونالد ترامپ وعده داد كه برنامه خدمات درماني اوباما را از بين ببرد اما نتوانست و دليل آن هم واقعا مشخص نيست. زيرا هم سنا و هم مجلس نمايندگان اكثريت را در اختيار داشت و اين اتفاق نيز به دليل تشنج حاكم بر حزب جمهوريخواه رخ داد. او همچنين بنا بود طرح صلح خاورميانه موسوم به توافق قرن را ارايه دهد اما كماكان هيچ چيز روشني از اين طرح به صورت رسمي وجود ندارد و تبديل به يك موضوع كمدي شده است و مشخص نيست كه جرد كوشنر به عنوان مشاور و داماد ترامپ كه مسوول اين پرونده بود چه كاري انجام مي‌دهد. اكنون شرايط به نحوي است كه مقامات تشكيلات خودگردان فلسطيني عنوان كرده‌اند كه با مقامات دولت امريكا ديدار نمي‌كنيم. حتي در بحث مهاجرت هم با وجود اينكه اقداماتي انجام داده است اما به طور كامل نتوانسته آن را اجرايي كند و منتظر راي نهايي ديوان عالي امريكا است و از اين نظر تا حدودي با حزب همراه است اما حزب جمهوريخواه نمي‌توانست رويكرد شديد ضد مهاجرتي داشته باشد. زيرا شانس انتخاب گزينه‌هاي جمهوريخواه را در انتخابات ميان دوره‌اي كم مي‌كند. همچنين ترامپ از معاهده ترانس پسفيك همان طور كه وعده داد از آن خارج شد، اما بسياري معتقدند اگرچه ترامپ به وعده خود عمل كرد اما اين اقدام در نهايت به نفع چين شد زيرا وعده ديگر ترامپ مقابله با سلطه‌گرايي چين در عرصه اقتصاد بود ولي اكنون با خروج از اين پيمان شرايط به نفع چين تغيير پيدا كرده است و مناسباتي كه بنا بود در جنوب شرق آسيا به همراه استراليا در مقابله با چين ايجاد كنند برهم خورد. همچنين او توانست لايحه مالياتي را به ثمر برساند آن هم به اين دليل كه بيشتر اين وعده حزب جمهوريخواه در طول ساليان متمادي بود تا شخص دونالد ترامپ؛ ولي از طرفي به كارگران سفيدپوست وعده داده بود كه شرايط آنها بهبود پيدا خواهد كرد. حال بايد ديد واكنش كارگران سفيدپوست به اين لايحه چه خواهد بود و آيا دوباره فريب مي‌خورند يا واقعا بر اقتصاد آنها نيز تاثير خواهد گذاشت. به طور كلي براي ترامپ تصويري كه از او در جامعه ساخته مي‌شود اهميت دارد. چرا كه او فردي عميق و پخته نيست از همين رو كاخ سفيد را نيز به مانند برنامه تلويزيوني كه قبل از رياست‌جمهوري داشت اداره مي‌كند و سياست‌هاي او در راستاي ايجاد يك تصوير ظاهري از خود براي مردم است.

تركيب كاخ سفيد تا حد زيادي تغيير يافته و تيم امنيت ملي و سياست خارجي امريكا تا حد زيادي با گذشته متفاوت است. آيا افرادي مانند جان بولتون و پمپئو مي‌توانند با افرادي مانند متيس و جان كلي همكاري داشته باشند و حضور يكي از آنها موجب حذف ديگري نشود؟

جان بولتون و پمپئو هنوز آنگونه كه بايد اقدامات خود را انجام نداده‌اند و بايد مدتي بگذرد تا بتوان نحوه عملكرد آنها را مورد ارزيابي قرار داد تا متوجه شويم در چارچوب فعلي چه قدرتي دارند و چه تاثيري مي‌توانند بر كاخ سفيد داشته باشند. ولي بايد در نظر داشت كه با وجود اينكه اين افراد جنگ‌طلب هستند و پيش‌بيني مي‌شد مورد حمايت نو محافظه‌كاران قرار بگيرند. ولي شرايط به مانند دوره بوش نيست. چرا كه به مانند دوره بوش يك سازماندهي منسجم پشت سر نومحافظه‌كاران وجود ندارد، بلكه اكنون اين دو به شكل انفرادي عمل مي‌كنند و جريان خاصي را نمايندگي نمي‌كنند. اما در زمان بوش نومحافظه‌كاران يك هماهنگي تشكيلاتي داشتند و اهداف خود را پيش مي‌بردند. اما اينكه آنها بتوانند با جان كلي، رييس كاركنان كاخ سفيد و جيمز متيس، وزير دفاع همكاري لازم را داشته باشند، سوالي است كه هنوز براي آن پاسخ مشخصي وجود ندارد و بايد منتظر بود و ديد. متيس و كلي هردو شخصيت‌هاي قوي هستند و هردو به كارشان علاقه‌مند هستند و قصد دارند در سمت خود باقي بمانند. آنها در جرايد نيز مي‌گويند كه ما به خاطر خدمت به ميهن در اين سمت‌ها قرار گرفتيم و كار مي‌كنيم و غيرمستقيم عنوان مي‌كنند كه ما ترامپ را تحمل مي‌كنيم تا به كشور خدمت كنيم. ولي در حقيقت ماندگاري منافعي نيز براي آنها خواهد داشت و تا زماني كه شرايط بحراني نشود با چنگ و دندان سمت‌هاي خود را حفظ خواهند كرد. در ساختار قدرت بودن يكسري منافع مستقيم و يكسري منافع پشت پرده دارد كه اكثر مردم از اين موضوع مطلع نيستند. حتي ركس تيلرسون، وزيرخارجه سابق امريكا نيز با وجود تمام مشكلات، توهين‌ها و بي‌آبرويي‌ها تلاش كرد تا در سمت خود باقي بماند. سياستمداران امريكايي از يك حركت و جنبش اجتماعي سربرنياوردند، بلكه آنها تمام عمرشان فرصت‌طلب بودند. به طور مثال در زمان رياست‌جمهوري كلينتون، جري روبن از شركت گلدمن ساكس به وزارت خزانه‌داري امريكا آمد، شركت قصد داشت 80 ميليون دلار به او پاداش دهد و وقتي كه به كاخ سفيد نقل مكان كرد ديگر نيازي به پرداخت ماليات بابت اين پاداش نيست. اين موضوعي است كه اكثر مردم امريكا آن را نمي‌دانند. در زمان بوش هنك پالسون مجدد از شركت گلدمن ساكس وزير خزانه‌داري شد و دوباره اين موضوع تكرار شد. هنگامي كه تيلرسون از شركت اگزون به وزارت خارجه نقل مكان مي‌كرد اين‌بار 180ميليون دلار پاداش دريافت كرده بود ولي چون در دولت كار مي‌كرد نيازي به پرداخت ماليات نداشت. از همين رو اين موضوعات را بايد در نظر داشت. بنابراين براي فردي مانند متيس نيز بسيار مهم است كه نامش در تاريخ به عنوان وزير دفاع ثبت شود. براي چنين اتفاقي ممكن است هر اقدامي را انجام دهند.

رييس سابق اف بي‌اي جيمز كومي اطلاعات جالب توجهي را در خصوص دونالد ترامپ ارايه داده است و بازپرس ويژه پرونده رابرت مولر هم به‌شدت مشغول فعاليت در پرونده دخالت روسيه در انتخابات امريكا است. به نظر شما آيا نتيجه كار اين دو نفر آينده رياست‌جمهوري دونالد ترامپ را تهديد مي‌كند؟

جيمز كومي، رييس سابق اف بي‌آي را ديگر نمي‌توان از نظر اهميت در كنار رابرت مولر بازپرس ويژه پرونده دخالت روسيه در انتخابات امريكا دانست. در حال حاضر كومي تنها شهروندي است كه داستاني هيجان‌انگيز دارد و آن را تبديل به كتاب كرده است. چنين اتفاقي شايد در ايران پر اهميت باشد اما وقتي كه شخص مورد نظر از سمت خود خارج مي‌شود به مانند گذشته مورد اهميت قرار نمي‌گيرد. ولي مردم مي‌دانند كه كومي قصد داشت كه 6سال ديگر به عنوان رييس اف بي‌آي باقي بماند و اگر اعتراضي داشت بايد استعفا مي‌داد اما در نهايت اخراج شد. ولي داستان بازپرس ويژه رابرت مولر بسيار متفاوت و اقدامات او پراهميت است چراكه بسياري معتقدند او فردي فوق‌العاده قوي و منظم است و كسي هم نمي‌داند جهت پرونده را به چه سمتي سوق مي‌دهد. او اكنون تنها پرونده دخالت روسيه در انتخابات را دنبال نمي‌كند بلكه تحقيقات او چندين بعد پيدا كرده است. دخالت روسيه در انتخابات، تخلفات نزديكان ترامپ، نقض قانون اساسي، رسيدگي به تخلفات تجاري شركت ترامپ و همچنين فرزندان و بستگان وي زيرنظر هستند. به خصوص تحقيقات گسترده‌اي در خصوص جرد كوشنر در حال انجام است و همه اينها در نهايت كنار هم گردآوري خواهد شد و اين موضوع بسيار پراهميت است و به همين دليل است كه ترامپ هرچند وقت يك بار عنوان مي‌كند كه قصد دارد مولر يا روزنستاين معاون دادستان كل را از سمت خود اخراج كند ولي حتي جمهوريخواهان نيز هشدار دادند كه نمي‌تواند اين كار را انجام دهد. به همين دليل كاري نمي‌تواند انجام دهد. بنابراين هرلحظه يك بحران بر بحران ديگر ترامپ افزوده مي‌شود. به علاوه اينكه اكنون مايكل كوهن وكيل شخصي ترامپ با مولر به يك چالش جدي برخورد كرده است و ممكن است براي اينكه بخواهد خود را نجات دهد يكسري همكاري‌هايي نيز انجام دهد. همه اينها يك طرف، در روز 19ماه ژوئن رهبران مسيحي بنيادگرا جلسه‌اي در كاخ سفيد با ترامپ دارند و عده‌اي معتقدند كه اين جلسه براي استراتژي هفت ماه ديگر است كه بايد ديد شرايط چگونه پيش خواهد رفت و مايك پنس، معاون اول ترامپ نيز نزديك به همين مسيحيان بنيادگراست ولي هنوز مشخص نيست كه آنها به طور كامل از ترامپ حمايت كنند. با اين وجود در امريكا رييس‌جمهور از نظر روحي و رواني به راحتي كنار گذاشته نمي‌شود و در كل تاريخ معدود روساي جمهوري بودند كه كنار گذاشته شدند چرا كه رييس‌جمهور از قدرت اجرايي و قانوني برخوردار است كه به آساني نمي‌توان آن را كنار گذاشت.

در نوامبر امسال شاهد برگزاري انتخابات مياندوره‌اي در امريكا هستيم. به نظر شما در حال حاضر اين اميد براي دموكرات‌ها وجود دارد كه به يك پيروزي بزرگ دست پيدا كنند يا اينكه جمهوريخواهان كماكان تسلط خود بر دو مجلس را حفظ خواهند كرد؟

انتخابات ميان دوره‌اي كه شامل مجلس نمايندگان و سنا مي‌شود در ماه نوامبر برگزار خواهد شد. از همين رو توجه‌هاي زيادي معطوف به آن است و هم حزب جمهوريخواه و هم حزب دموكرات در حال جمع‌آوري كمك‌هاي مالي براي انتخابات هستند تا خود را آماده كارزار جنگ انتخاباتي كنند. اكنون جمهوريخواه‌ها به‌شدت نگران هستند و دموكرات‌ها وضعيت بهتري دارند. مشكل كنوني جمهوريخواهان استراتژي هويتي آنها است. به اين منظور كه آنها در حال حاضر هويتي پاندولي پيدا كردند و هويت مشخصي ندارند. از يك طرف بسياري از نمايندگان نمي‌توانند و نمي‌خواهند به جهت خط سياسي ترامپ حركت كنند ولي از طرفي ديگر طبقات كارگري، پايين و متوسط به ترامپ راي خواهند داد و اگر نماينده حزب جمهوريخواه بخواهد از ترامپ فاصله بگيرد ممكن است راي نياورد. اين مشكلي است كه حزب جمهوريخواه با آن روبه‌رو است. از همين رو اتفاقاتي رخ داده كه اين موضوع را نمايان مي‌كند. پل رايان به عنوان رييس مجلس نمايندگان به شكلي ناگهاني استعفا كرد بدون اينكه با حزب يا حتي كاخ سفيد هماهنگ كرده باشد. در همان زمان 3نماينده حزب نيز استعفا كردند يا گفتند در انتخابات آينده شركت نمي‌كنند. اين نشان‌دهنده بحراني است كه مي‌تواند وضعيت دموكرات‌ها را بهبود ببخشد. ولي از حالا تا نوامبر زمان زيادي باقي مانده و شرايط ممكن است تغيير كند و سياست امريكا اينگونه است كه همه‌چيز مي‌تواند لحظه آخر تغيير كند. براي دموكرات‌ها راحت‌تر است كه مجلس سنا را در اختيار بگيرند ولي اين‌كار براي مجلس نمايندگان بسيار مشكل‌تر خواهد بود. اما اگر بخواهند ترامپ را كنار بگذارند نياز به مجلس نمايندگان دارند. ولي به هر حال وضعيت دموكرات‌ها در حال حاضر بهتر از جمهوريخواهان است. اما دو نكته را نبايد فراموش كرد. يكي اينكه در مرحله آخر چه اتفاقاتي رخ خواهد داد، شايد يك اتفاق در ماه سپتامبر يا اكتبر بتواند تعادل در انتخابات را تغيير دهد و نكته دوم اينكه در انتخابات رياست‌جمهوري اتفاقي رخ داد كه باور كردن آن بسيار سخت بود و معلوم شد كه 25 درصد مردم امريكا نمي‌دانند كه حزب دموكرات محافظه‌كارتر است يا حزب جمهوريخواه، نمي‌دانند كه كدام حزب برنامه‌هاي اقتصادي ليبرال‌تري دارد و هنوز بخشي از مردم اين موضوع را نمي‌دانند و تنها با چهره راي مي‌دهند و اين كمبود اطلاعاتي مي‌تواند انتخابات را غيرقابل پيش‌بيني كند.

روابط امريكا و چين به‌شدت متزلزل است به نحوي كه هيچ سياست مشخصي در خصوص ارتباط با اين كشور از سوي امريكا وجود ندارد. ترامپ از يك طرف از شي جين پينگ بابت نقشش در صلح كره تشكر مي‌كند و از يك طرف با اين كشور در يك جنگ تجاري است. به نظر شما دولت ترامپ برنامه مشخصي در خصوص روابط خود با چين دارد؟

روابط اقتصادي و سياسي چين با امريكا چارچوب خاصي دارد كه چند عامل برروي آن تاثير مي‌گذارد. اكنون يك تحول شديد اقتصادي در چين به وجود آمده كه توانسته حضوري جدي در جهان پيدا كند. امريكا با پديده جديدي روبه‌رو شده است و آماده نيست كه با اين غول عظيم اقتصادي برخورد كند. زيرا يك رشد ناگهاني رخ داد. به طور مثال دولت اوباما عنوان كرد كه ما نبايد تمركز زيادي روي خاورميانه داشته باشيم و يك تغيير استراتژي به سمت چين و خاور دور بدهيم و بيشتر ديدگاه‌ها نيز در همين راستا بود و دولت اوباما نيز ترنس پاسفيك را مطرح كرد كه از استراليا تا ونكوور با چين مقابله كنند و حتي نيروهاي نظامي خود را نزديك درياي چين مستقر كرد. اما برخي ديگر از جمله ترامپ خط شعاري و پوپوليستي را در مقابله با چين اتخاذ كردند و معتقد بودند كه چين از لحاظ اقتصادي در حال له كردن ما است. در سال 2012حدود 80 ميليون نفر در چين مشكل گرسنگي و فقر داشتند اما اكنون در سال 2018 دولت چين اين رقم را به 30 ميليون رسانده‌اند و در يك برنامه‌ريزي بلندمدت اعلام كردند كه گرسنگي را تا سال 2020 نابود خواهيم كرد. شي جين پينگ نيز در كنگره حزب كمونيست عنوان كرد كه برنامه اقتصادي ما همه‌جانبه بوده و به آن ادامه خواهيم داد و تاكيد كرد كه در سال 2049 كه صدمين سالگرد انقلاب چين است ما يك جامعه مرفه خواهيم داشت. نكته ديگر اينكه از سال 2010تا 2018 حقوق كارگران و مردم 4برابر شده است، اين مولفه‌ها نشان مي‌دهد يك پديده نوظهور به وجود آمده كه مناسبات بين‌المللي را خواه‌ناخواه دگرگون كرده است. اين موضوع روي تجارت با امريكا تاثير مي‌گذارد. اكنون برخورد دو رويكرد اقتصادي است و دولت ترامپ استراتژي جدي براي يك مقابله با چين ندارد و كارشناسان معتقدند در جنگ تجاري با چين، امريكا متضرر خواهد شد. ولي امريكا بايد با اين واقعيت روبه‌رو شود.

به نظر شما روابط امريكا و اروپا در صورت تاييد يا عدم تاييد برجام چه تفاوتي خواهد كرد؟ آيا در صورت عدم تاييد دوباره برجام اروپا باز هم مايل به همكاري با امريكا خواهد بود؟

امانوئل ماكرون، رييس‌جمهور فرانسه به نظر مي‌رسد سياستمدار باهوشي است. هرچند كه مدت زيادي نيست رييس‌جمهور شده است اما متوجه شده است كه ترامپ از لحاظ رواني فردي غيرمتعارف و مغشوشي است كه بايد منيت اورا تحريك كند و با تعريف و تمجيد از وي تا بتواند به خواسته‌هاي خود از جمله ماندگاري امريكا در برجام دست پيدا كند و تلاش مي‌كند تا با وعده‌هايي در خصوص فعاليت‌هاي دفاع موشكي و منطقه‌اي ايران يكسري اقداماتي را براي خواسته‌هاي او انجام دهد. تحليلگران معتقدند كه شرايط از سه حالت خارج نيست. اول اينكه ترامپ به ماكرون و اروپا گوش نكند و 12 مه ‌تعليق تحريم‌ها را امضا نكند و به شكل خودكار مكانيزم تحريم‌ها به راه خواهد افتاد. در اين احتمال اروپايي‌ها و ايران به برجام پايبند بمانند و در چنين شرايطي شكاف‌هايي شكل خواهد گرفت زيرا ممكن است ايران از اين توافق منفعت لازم را به دست نياورد. احتمال دوم اين است كه ترامپ طرح يك توافق جديدي را با فرانسه ارايه دهد كه در اين شرايط بايد ديد ساير كشورهاي طرف مذاكره از جمله آلمان و انگليس آن را مي‌پذيرند يا خير. احتمال سوم اين است كه دوازدهم مه ‌تعليق تحريم‌ها را امضا كند و 4ماه ديگر به اروپايي‌ها وقت دهد اما شرايط در بحران باقي بماند. استراتژيست‌ها نيز شايد همينگونه بگويند كه پس از امضا شرايط را كماكان در حالت بحراني نگه خواهيم داشت و اقتصاد ايران كماكان در بحران باقي بماند چرا كه امريكا و دولت ترامپ در حقيقت نقض برجام را با تهديد شركت‌ها براي كار نكردن با ايران و عدم صدور مجوز براي فروش هواپيما نقض صريح برجام است. در نثرصريح برجام وجود دارد كه اگر امريكا به تعليق تحريم‌ها ادامه ندهد از برجام خارج شده است و اگر دولت امريكا به هريك از تعهدات خود عمل نكند ايران مجبور نيست تعهدات خود را ادامه دهد. اگر 12مه ترامپ تعليق تحريم‌ها را امضا نكند برخي تحريم‌ها به شكل اتوماتيك باز مي‌گردد كه از جمله آنها تحريم بانك مركزي و محدود كردن خريدو فروش نفت با ايران است كه امريكا طبق آن مي‌تواند هر نهادي كه بيش از يك سقف معين از ايران نفت خريداري مي‌كند را مورد تحريم قرار دهد. اين موضوع عملا مي‌تواند ارتباط كشورهاي اروپايي، كره و هند را كه از ايران نفت خريداري مي‌كنند در شرايط مشكلي قرار ‌دهد، يك سناريو اين است كه اروپايي‌ها بخواهند از امريكا سرپيچي كنند و در صورت تحريم وارد يك جنگ تجارتي با امريكا شوند. ولي اجرايي شدن اين موضوع اندك است. چرا كه در نهايت به نظر من اروپا توانايي آن را نخواهد داشت كه وارد يك جنگ تجاري با امريكا براي حقانيت يك توافقنامه شود و تجربه اين را ثابت كرده است. ولي بالاخره بايد گفت كه برجام به اندازه‌اي اهميت دارد كه امانوئل ماكرون و آنگلا مركل به امريكا جداگانه سفر كردند تا به امريكا براي تمديد تعليق تحريم‌ها فشار وارد كنند كه از برجام خارج نشوند. ماكرون هم براي نرم كردن ترامپ عنوان كرد شما در برجام بمانيد و ما بحث موشكي و منطقه‌اي را جداگانه به آن مي‌پردازيم. از طرفي برجام تا اين حد مهم است كه 500 نماينده مجلس آلمان، فرانسه و انگليس طي نامه‌اي به كنگره امريكا نوشتند كه از برجام خارج نشوند. ولي استراتژيست‌هاي تخريبي به بند 36 برجام كه مربوط به طرح شكايت هست اشاره مي‌كنند كه از طريق طرح شكايت‌هاي متعدد در كميسيون مشترك برجام تخريب آهسته روي برجام انجام داد. ولي اين نيازمند آن است كه آژانس در گزارش‌هاي خود شكايتي از ايران داشته باشد كه اكنون هيچ بحثي در اين خصوص مطرح نيست و همواره بر تعهد ايران به برجام تاكيد كرده است. به‌طور كلي آلمان و فرانسه به دولت ترامپ القا كردند كه انتظارات شما از برجام سياسي است و در شرايط كنوني كه هنوز ايران منافع اقتصادي از برجام به دست نياورده طرح مساله جديد زياده خواهي است. همچنين اكثر مشاورين و متخصصيني كه حتي با ايران مخالف هستند معتقدند كه اين توافق سكويي است كه ما روي آن ايستاده‌ايم و اگر از آن خارج شويم هيچ استراتژي براي پس از آن تعريف نشده است پس نبايد اين بحران را ايجاد كرد.

به احتمال زياد در آينده‌اي نزديك ترامپ و كيم جونگ اون با يكديگر ديدار خواهند كرد، اگر اين ديدار موفقيت آميز باشد، سهم فشارهاي امريكا عليه پيونگ يانگ در اين موفقيت چقدر بوده است؟

فشارها و تهديدهاي دولت ترامپ روي كره شمالي موثر نبود از همين رو مجبور شد تا نوع برخورد خود با كره شمالي را تغيير دهد. از اين جهت كه مايك پمپئو، ريسس وقت سيا و وزيرخارجه امريكا به شكل مخفيانه به پيونگ‌يانگ سفر كرد و با رهبر كره شمالي ديدار كرد. اين موضوع سمبل آن است كه امريكا رويكرد خود را تغيير داده بود. پيش از اين امريكا انتظاراتي از جمله توقف كامل برنامه هسته‌اي پيونگ يانگ را مطرح كرد كه نسبت به اين رويكرد عقب‌نشيني كرد و مايك پمپئو را براي مذاكره به پيونگ‌يانگ فرستادند بدون آنكه شرايط سابق را داشته باشند. در چنين شرايطي كره نيز شرايطي را پذيرفته است. ولي دليل اصلي تغيير رويكرد امريكا اين بود كه در دولت از جمله دونالد ترامپ و حتي ژنرال مك مستر به عنوان مشاور امنيت ملي سابق امريكا كره شمالي را تهديد به حمله نظامي مي‌كردند ولي پيونگ يانگ متوجه اين بلوف آنها شد و توپ را در زمين آنها انداخت و گفت اگر مي‌تواند اين تهديدها را ادامه داده و عملياتي كنيد. دليل اصلي آن هم اين است كه كره شمالي عراق يا ليبي نيست. زيرا پيونگ‌يانگ زرادخانه هسته‌اي دارد كه بسيار خطرناك است و نيرو و سخت‌افزار فوق‌العاده قوي نظامي در اختيار دارد كه اين مسائل كره جنوبي، ژاپن و نيروهاي امريكايي مستقر در منطقه را در معرض خطر قرار مي‌دهد. پس اين بازي التهاب را امريكا نتوانست ادامه دهد. كره شمالي هم عنوان كرده است كه فعلا آزمايش موشك‌هاي با برد بالا را متوقف مي‌كند ولي موشك‌هاي كوتاه برد را حفظ مي‌كند و يك مركز آزمايش اتمي را نيز به شكل موقت تعطيل كرد. البته برخي معتقدند سايتي كه كره شمالي آن را تعطيل كرده اصلا ديگر قابل استفاده نبوده كه دست به تعطيلي آن زده است. روزنامه وال استريت ژورنال در 26 آوريل طي مقاله‌اي عنوان مي‌كند كه هرچند برخي برنامه‌ها متوقف شده است اما مركز اصلي تست اتمي كره شمالي عملا غيرقابل استفاده بوده است. حال بايد ديد كه جلسه ترامپ با رهبر كره شمالي چگونه پيش خواهد رفت. بسياري معتقدند كه كره شمالي به راحتي سلاح هسته‌اي خود را كنار نمي‌گذارد زيرا اين نيروي نظامي هسته‌اي موجب شد به نحوي اين خطر را از سر آنها بگذراند شرايط را از مرحله بحران چندماه پيش خارج كند. حال بايد منتظر بود. از لحاظ تاريخي نيز امريكا در دوره كلينتون به يك توافق با كره شمالي رسيد، اما دولت جورج بوش اين توافق را به بهانه توافق بهتر برهم زد به اين اميد كه كره شمالي عقب‌نشيني مي‌كند و نه‌تنها كره شمالي توافق جديدي را به امضا نرساند بلكه از ان‌پي‌تي خارج شد و ماموران آژانس انرژي اتمي را اخراج كرد و بلافاصله توان هسته‌اي خود را تقويت كرد و اين يك شكست بزرگ براي سياست خارجي امريكا بود. به نظر مي‌رسد كره شمالي قصد دارد با راضي كردن امريكا برنامه رفورم اقتصادي را در كشور آغاز كند چرا كه حزب كارگر كره با حزب كمونيست چين وارد هماهنگي‌هايي شده است و باهم در تماس هستند. چين نيز با رفورم‌هاي بين سال‌هاي 1978 تا 1992توانست شرايط خود را دگرگون كند و با ورود سرمايه به كشور و برنامه‌ريزي توانست به موقعيت كنوني دست پيدا كند. اكنون اين برنامه را نيز براي دولت كره شمالي پيشنهاد مي‌كند.

آيا ترامپ با تيم سياست خارجي و امنيت ملي جديد خود برجام را پاره خواهد كرد و در دو حالت چه سناريوهايي پيش روي امريكا خواهد بود؟

مشاورين جنگ طلب اكنون وارد كاخ سفيد شده‌اند و بايد ديد كه توانايي آنها در تاثيرگذاري بر سياست خارجي امريكا تا چه ميزان خواهد بود. زيرا حتي فردي مانند جيمز متيس، وزير دفاع امريكا نيز چندي پيش بر حفظ برجام و حمايت از آن تاكيد كرده بود. بنيامين نتانياهو نخست وزير رژيم اسراييل نيز هفته گذشته برنامه‌اي را پياده كرد ولي عكس‌العمل همه اين بود كه صحبت‌هاي موثري نبود و حقيقت نداشت و چندان جدي گرفته نشد. به طور مثال كارل بيلدت، نخست وزير سابق سوئد كه در جريان مذاكرات قرار داشت، در توييتي نوشت كه مدارك ارايه شده توسط نتانياهو هيچ حرف جديدي نداشت و برجام از سال 2015 تاكنون به خوبي كار مي‌كند و ايران به آن متعهد بود. آژانس نيز در بيانيه به اين موضوع عكس‌العمل نشان داد و تاكيد كرد كه ايران به تعهدات خود پايبند بوده است و حرف جديدي در مطالب نتانياهو نبود. افراد ديگري همچون‌گري سيمور متخصص تسليحات هسته‌اي كه مخالف برجام در دوره اوباما بود تاكيد كرد كه ما بايد در آن باقي بمانيم. ارنست مونيز، وزير انرژي دولت اوباما نيز در رسانه‌ها اعلام كرد كه ايران به تعهداتش پايبند بوده و بايد در آن باقي ماند. ولي اكثر مشاورين و متخصصين معتقدند كه اين توافق خوبي است كه در صورت خروج آلترناتيوي براي آن وجود ندارد ولي بايد در نظر داشت كه مشاورين جديد ترامپ چندان نگران ايجاد بحران نيستند. در حقيقت نو محافظه‌كاران و افراد جنگ‌طلب بحران را مبارك و صواب مي‌بينند از اين جهت كه فضا را گل‌آلود مي‌كند. اگر سياست‌هاي اينها را از زمان بوش، در ليبي، سوريه، عراق، افغانستان و ايران مشاهده كنيد همگي با گل‌آلود كردن فضا قصد دارند اهداف خود را پيش ببرند و از بحران نيز استقبال مي‌كنند. ولي در صورت خروج از برجام امريكا دوباره فشارهاي خود براي محدود كردن فروش نفت و مبادلات تجاري با ايران را بيش از پيش دنبال مي‌كند ولي در تحليل نهايي اروپايي در چنين شرايطي با امريكايي‌ها كنار خواهند آمد و براي بازار كوچك ايران وارد مقابله با امريكا نخواهند شد.


مرجايي: به نظر من اروپا توانايي آن را نخواهد داشت كه وارد يك جنگ تجاري با امريكا براي حقانيت يك توافقنامه شود و تجربه اين را ثابت كرده است. ولي بالاخره بايد گفت كه برجام به اندازه‌اي اهميت دارد كه امانوئل ماكرون و آنگلا مركل به امريكا جداگانه سفر كردند تا به امريكا براي تمديد تعليق تحريم‌ها فشار وارد كنند كه از برجام خارج نشوند.

بايد در نظر داشت كه مشاورين جديد ترامپ چندان نگران ايجاد بحران نيستند. در حقيقت نو محافظه‌كاران و افراد جنگ‌طلب بحران را مبارك و صواب مي‌بينند از اين جهت كه فضا را گل‌آلود مي‌كند. اگر سياست‌هاي اينها را از زمان بوش، در ليبي، سوريه، عراق، افغانستان و ايران مشاهده كنيد همگي با گل‌آلود كردن فضا قصد دارند اهداف خود را پيش ببرند و از بحران نيز استقبال مي‌كنند.


جملات كليدي

در حقيقت ماندگاري مقامات امريكايي در سمت‌هاي خود منافعي نيز براي آنها خواهد داشت و تا زماني كه شرايط بحراني نشود با چنگ و دندان سمت‌هاي خود را حفظ خواهند كرد.

جيمز كومي، رييس سابق اف بي آي را ديگر نمي‌توان از نظر اهميت در كنار رابرت مولر، بازپرس ويژه پرونده دخالت روسيه در انتخابات امريكا دانست. در حال حاضر كومي تنها شهروندي است كه داستاني هيجان‌انگيز دارد و آن را تبديل به كتاب كرده است.

در امريكا رييس‌جمهور از نظر روحي و رواني به راحتي كنار گذاشته نمي‌شود و در كل تاريخ معدود روساي جمهوري بودند كه كنار گذاشته شدند چرا كه رييس‌جمهور از قدرت اجرايي و قانوني برخوردار است كه به آساني نمي‌توان آن را كنار گذاشت.

25 درصد مردم امريكا نمي‌دانند كه حزب دموكرات محافظه‌كارتر است يا حزب جمهوريخواه، نمي‌دانند كه كدام حزب برنامه‌هاي اقتصادي ليبرال‌تري دارد و هنوز بخشي از مردم اين موضوع را نمي‌دانند و تنها با چهره راي مي‌دهند و اين كمبود اطلاعاتي مي‌تواند انتخابات را غيرقابل پيش‌بيني كند.

اكثر مشاورين و متخصصيني كه حتي با ايران مخالف هستند، معتقدند كه اين توافق سكويي است كه ما روي آن ايستاده‌ايم و اگر از آن خارج شويم هيچ استراتژي‌اي براي پس از آن تعريف نشده است پس نبايد اين بحران را ايجاد كرد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون