«معلمان» به مثابه «مصلحان» جامعه
اميرعباس ميرزاخاني
ارديبهشت ماه را از جهاتي ميتوان فرهنگيترين ماه سال ناميد. در اين ماه، دو رويداد بزرگ فرهنگي وجود دارد، اولي بزرگداشت ياد و انديشههاي استاد شهيد مرتضي مطهري و نكوداشت مقام شامخ «معلم» و يادبود دكتر خانعلي در مبارزه با اعتراضات صنفي معلمان در سال 1340 و ديگري برپايي نمايشگاه كتاب.
اين عنوان حتي اگر به لحاظ محتوا و ارايه توليدات فرهنگي كه مشخصه اصلي هويت جامعه و ملت است برازنده نباشد، حداقل از جهت فراواني برگزاري مراسم و جشنواره و اهداي جوايز و تقدير و تشكر و نثار جملات و كلمات پرطمطراق در مدح و منقبت فرهنگ و اهل فرهنگ «معلمان، نويسندگان و ناشران» از ديگر ماههاي سال پربارتر است.
در اين ماه، چپ و راست از معلمان تقدير ميشود و الواح تقدير و تشكر، همراه هداياي خاص در خبرهاي مسوولان رسانهاي ميشود؛ گويي كه در اين نهاد همهچيز گل و بلبل است.
نمايشگاه بزرگ كتاب كه صدها هزارنفر را در روز به خود جذب ميكند از ديگر اخبار فرهنگي در اين ماه است و عليالظاهر هم كتاب، هم نويسنده، هم خواننده و ناشر، همه و همه موردتكريم قرار ميگيرند و يك دوجين سلام و صلوات رسمي نثارشان ميشود.
39 سال از شهادت استاد مرتضي مطهري ميگذرد، اما انديشه او همچنان در متن و دغدغههاي فكري جامعه ما قرار دارد و از اين رو وجهه «معلمي» استاد نسبت به ديگر وجوه فكري و انديشگي او بارزتر است. امام خميني«ره» آثار آن شهيد انديشه را «بياستثنا خوب ميدانست» و ميخواست كه نگذاريم دسيسههاي غيراسلامي، آثار او به دست فراموشي بسپارد. به همين دليل زنده نگه داشتن نام و ياد او، تجليل صرف از يك متفكر نيست، بلكه آثار و انديشههاي او مبنايي در شكلگيري نظام فرهنگي ما بوده است و از اين رو بايد پرداختن به مباني و نتايج و الزامات فكري او، اهتمام به امور اجتماعي و سياسي نيز دارد.
شهيد مطهري را ميتوان به عنوان فيلسوف يا استاد و معلمي برجسته مورد ارزيابي قرار داد و آموزههاي فراوان از حيات فكري و معنوي رفتار معلمي او در نهاد تعليم و تربيت نام برد، اما يكي از ممتازترين وجوه زندگي او بيشك در نوع نگاه او به مسائل زمانه و تلاش او براي حل آنها بر مبناي اصول بود. او با درك مقتضيات و ضرورتهاي زمانه و جامعه روشنبينانه و نقادانه با حساسيت و دردمندي در متن فرهنگ به دنبال حل مسائل مبتلابه جامعه ميپرداخت، او معتقد بود كه «طرز تفكر مسلمين در عصر حاضر درباره اسلام آسيب ديده است» و اگر بخواهيم اين طرز تفكر را بررسي كنيم بايد مثل طبيبي كه بيماري را مداوا ميكند، عمل كنيم.
ما مسلمانان اگر بخواهيم طرز تفكر خودمان را اصلاح كنيم، بايد به سوابق گذشته و تاريخ خودمان مراجعه كنيم چرا كه ريشههاي اين آسيب چهبسا به زمانهاي خيلي دور باز ميگردد. روشن است كه كار طبيب ابتدا تشخيص بيماري و شناخت عوامل دروني و بيروني «بيماري» و سپس درمان است.
اين نگاه نقادانه استاد مطهري به روند و سامان تاريخ و اجتماعي تفكر و تلاش ماندگار او براي پالايش انديشه ديني است كه ميتواند خط مشي حركتي براساس آموزههاي علمي مبتني بر ارايه چهرهاي موفق و كارآمد از نظام اسلامي در پاسخگويي به مسائل جامعه و جهان امروز باشد و اين وظيفه سنگين و البته حياتي، موضوعي است كه مسوولان كشور بايد از انديشههاي اين استاد وام بگيرند تا بتوانند در مواجهه با مسائل نوپديد براساس مقتضيات روز كشور اقدام معقول و منطقه ارايه كنند.
در حوزه تفكر اسلامي با دو آسيب «تاويل و التقاط» و «جمود و تحجر» مواجه هستيم. امروز كه جامعه ما نظام ديني را تجربه ميكند بهشدت نيازمند بينش روشن و اصيل و عميق اسلامي است و استاد مطهري، مظهر والاي اين روشنبيني است و دريغ كه اينك در ميان ما نيست(1) اين سخن روشن كه قريب به 27 سال پيش در سال 1370 از سوي آقاي خاتمي به عنوان تفكر مبتني بر انديشههاي استاد مطهري بيان شد، در جامعه امروز ما دامنهها و ابعاد خاص سياسي، اجتماعي و فرهنگي يافته است و توجه به وجوه مشترك دو جريان تأويلگر و متحجر در عصر جامعه امروز عيانتر شده است.
استاد مطهري با درك وضعيت فرهنگي و اجتماعي جامعه و همچنين مقتضيات زمان، عمل به رسالت «معلمي» خودش را در هدايت مردم و مبارزه با جريان فراپسگرا در جامعه در دستور كار مبارزات فرهنگي خود قرار داد و ازاين رو به جد معتقد بود كه براي اصلاح جامعه بايد به ايجاد «تفكر نقادانه» و «پرورش انديشههاي اسلامي و تعميق باورهاي ديني» در بين آحاد مردم، به عنوان دو وظيفه اصلي «معلمان» به مثابه «مصلحان» جامعه مبادرت ورزيد و تحقق اين هدف مهم با نگاهي ژرف به انديشههاي والاي ديني به دور از پيرايههاي سليقهاي و منافع عاجل در منابع اسلامي ميسر خواهد بود.
پينوشت:
(1) خاتمي، سيدمحمد، بيم موج حص 51 و 52
معلم و فعال رسانهاي