لزوم تدوين يك سياست منسجم و همسو با منافع ملي
مهرداد پشنگپور
تصميم دونالد ترامپ، رييسجمهور ايالات متحده مبني بر خروج از برنامه جامع اقدام مشترك را ميتوان و بايد فراتر از نقض آشكار قواعد حقوق بينالملل در نظر گرفت. از يك سو با مراجعه به مجموعه نظام سياسي اين كشور ميتوان دريافت خروج از برجام بيشتر از آنكه خروج ايالات متحده امريكا از برجام باشد خروج ترامپ از اين توافق بينالمللي (غيرمعاهدهاي) است؛ هر چند ازحيث حقوقي نميتوان قائل به اين تفكيك شد ليكن واقعيت در عالم حقوق و سياست كاملا از يكديگر متفاوت
هستند.
مرد تازه كار سياست كه چون مرغي سرگردان خود را به هر طرفي ميكوبد برايش تظاهر به اينكه «او ميتواند» در اعليترين درجه اهميت قرار دارد. حضور و ظهور در رسانه و ميانه مردم براي او اولويت دارد؛ مسالهاي كه پس ازقريب دو سال فهم آن تقريبا پيچيده نيست، چنان كه او را ميتوان تنها يا حداقل از معدود روساي جمهوري دانست كه براي صدور هر فرمان و تصميم يك شوي كامل اجرا ميكند. او امضاي هر فرمان را فاتحانه در برابر چشم جهانيان قرار ميدهد تا اينگونه القا كند، مردي است قدرتمند كه ميتواند عظمت امريكا را بازگرداند؛ چيزي كه تاكنون محقق
نشده است.
از سوي ديگر تسليمِ تاكنون رييسجمهور كره شمالي مرد توييتري سياست را به اين شبهه واداشته كه او حقيقتا مرد قدرتمندي است كه ميتواند جهان را در سيطره خود بياورد، اين شبهه به او با وجود اصرار بر مقابله با امريكا موجب اعتماد به نفس ترامپ براي اجراي نسخه كره شمالي براي ايران شده كه برآيند همه اينها تصميمش براي عدم حضور در برجام است. اما اينها تنها يك بخش شايد نهچندان مهم براي اين تصميم سياسي با آثار حقوقي و
بينالمللي است.
برجام اگر چه يك معاهده بينالمللي نيست ليكن اين موضوع از اهميت و ضرورت پايبندي اطرافش كم نميكند. قاعده قديمي (Pacta Sunt servanda) وفاي به عهد و تعهدات آنچنان گسترده است كه با قطع و يقين مشمول تعهدات غيرمعاهدهاي هم ميشود، به اين ترتيب خروج از برجام به ترتيبي كه از سوي ترامپ محقق شد بدون شك نقض آشكار قواعد حقوق بينالملل است اما اين تمام ماجراي
رخ داده نيست.
ماجرا اطراف ديگري هم دارد يكي هم پيمانان اروپايي، سازمان ملل متحد و ايران، كه بنا دارند برحضور در اين پيمان و ادامه آن مشروط به آنكه منافع طرف ايراني در آن تامين شود. اين اقدام حتما سنجيده و مبتني بر يك راهبرد خوب و شايسته است زيرا تقليل يك توافق بينالمللي كه اطراف متعدد دارد ولو آنكه يكي از اطراف به لحاظ گوناگون وزن بيشتري هم داشته باشد، به رابطه بين اين عضو و ايران هم اعتباري ناخواسته را به ايالات متحده امريكا اعطا ميكند و هم تخديش اعتبار و تحت تاثير بودن ايران را برجسته و نمايان ميكند. واقعيت به نظر مغفول مانده اين است، اينكه امريكا از برجام خارج شده نبايد اهميت حضور ساير اعضا كه هنوز به آن ملتزم هستند به طور مطلق تحتالشعاع اين موضوع قرار گيرد زيرا برجام رژيم حقوقي و نظم تازهاي را در عالم سياست معرفي و ايجاد كرد كه ميتواند آثاري را پديد آورد كه تصميماتي مانند آنچه از سوي جناب ترامپ اتخاذ شده است را تحت تاثير قرار دهدمشروط به اينكه مجموعه راهبرد و استراتژي ما به گونهاي تدوين ميشد كه صرف اعلام اين تصميم ما را در موضع انفعال
قرار نميداد!
ايران در حال حاضر در وضعيتي قرار دارد كه بايد طرح مسووليت دولت ايالات متحده امريكا را به عنوان يكي از محورهاي مذاكرات با طرفهاي اروپايي قرار دهد كه اين از جمله آثار برگزيده برجام است.
تصميم يكجانبه بدون رعايت تشريفات مقرر در خصوص يك توافق بينالمللي كه تحت حمايت رژيم حقوقي نظام حقوقي شوراي امنيت سازمان ملل متحد قرار دارد واقعه كماهميتي نيست كه از آن به سادگي گذشت، طرح اين مساله و اصرار موجه مبتني بر قواعد حقوقي و بينالمللي و رژيم حقوقي مندرج بر اين توافق ميتواند مانند خود برجام يك اقدام حقوقي موثر و ماندگار باشد، كه مانع از نضج يك جبهه متحد و مشروع مخالف عليه ايران
ميشود.
هشدار اين تصميم براي ساير جهانيان مشخص است؛ اينكه با عضوي در جامعه بينالملل روبهرو هستند كه چون اخلاق نميشناسد پايبند به تعهد نيست و به همين دليل طرف قابل اطميناني نيست. از اين رو آنچه اهميت دارد لزوم تدوين يك سياست منسجم و همگام كه همسو با منافع ملي باشد، بيش از خروج ترامپ از برجام اهميت دارد!
اين راهكار (پيگيري مسووليت دولت امريكا و زيان وارده به ساير اطراف توافق) مسالهاي نيست كه صرفا معطوف و متوجه ايران باشد، به همين دليل اين موضوع ميتواند معيار و وسيلهاي باشد براي راستيآزمايي طرف اروپايي كه با دزد و قافله چگونه رفتار خواهد كرد، معياري كه كاملا مبتني بر قواعد حقوقي است زيرا عضو خاطي در يك تعهد بينالمللي در برابر تمام ساير اعضا مسوول است.