بياعتنايي به «آمايش سرزمين»
محمود جمعهپور
«آمايش سرزمين» به عبارت ساده يعني بررسي و آماده كردن سرزمين براي توسعه پايدار يعني اينكه بر اساس قابليتهاي سرزميني كاربريهايي متناسب با ويژگيهاي اقليمي، جمعيتي، زيست محيطي، اقتصادي و... در هر منطقه تعريف شود. براي مثال بر اساس مطالعات آمايش سرزمين ممكن است كه استانهاي شمالي كشور براي توسعه كشاورزي مناسب تشخيص داده شوند و استانهايي ديگر براي توسعه صنعتي. تجربه تاريخي برنامهريزي منطقهاي در ايران گوياي اين است كه «آمايش سرزمين» در سطح كلان، در حد مطالعه مورد توجه قرار گرفته اما همواره در سطح اجرا با مشكلات جدي مواجه بوده است. رقابتهاي مخرب منطقهاي، لابيگريهاي صاحبان قدرت سياسي و عواملي از اين دست همواره نتايج مطالعات آمايش سرزمين را به حاشيه راندهاند. به همين دليل ميبينيم كه مثلا فشارهاي منطقهاي موجب شده در استانهاي شمالي هم تقاضاي ايجاد صنايعي مطرح شود كه بر اساس نوع كاربريهايشان از منطق فني و علمي محكمي برخوردار نيستند. يا مثلا در صنعتي مانند فولاد و صنايع معدني كه قاعدتا بايد برنامهريزيها با نگاه بلندمدت باشد، شاهديم منافع كوتاهمدت موجب شده كه برخي از اين صنايع در استانهايي مستقر شود كه به مواد اوليه دسترسي ندارند. در حالي كه ميشد يك بار براي هميشه عواملي چون بازار، جمعيت مناطق، عوامل اجتماعي و زيستمحيطي و... در كنار هم سنجيده شوند و در اين باره تصميم خردمندانه اتخاذ شود. اين اتفاقات در طرحهاي توسعه منطقهاي در ايران يك معنا بيشتر ندارد؛ اينكه همواره مصلحت از مطالعه ترجيح داده شده است. چنان كه ميبينيم در برخي استانها روي برخي رودخانههايي كه آب ندارند، سد ساخته شده است. استقرار صنايع «پرآببر» در مناطق خشك را هم ميتوان در همين چارچوب تحليل كرد. اما راهحل برونرفت از اين وضعيت اين است كه سياستگذاران در كشور به معناي عملي مقيد باشند كه به جاي توجه به منافع سياسي يا جلب رضايت عمومي در كوتاهمدت بر اساس مطالعات همهجانبه براي برنامهريزي توسعه منطقهاي تصميم بگيرند.
استاد دانشگاه علامه طباطبايي