وقفنامه ربعرشيدي
و فرهنگ وقف در ايران
احمد محيططباطبايي
امر آموزش و تعليم و تربيت در ايران تا پيش از دوران پهلوي اول در اختيار بخش غيردولتي بود. به عبارت ديگر مردم متوليان اصلي امر آموزش بودند. اگر دولتمرداني در اين زمينه همت كرده و مدارسي را تاسيس ميكردند، از اعتبارات يا اموالي بود كه توسط مردم وقف ميشد. پادشاه به عنوان متولي اصلي كشور، صاحب موقوفاتي بود و ميتوانست بخشي از وجوه موقوفات را كه مربوط به توسعه آموزش بود براي تاسيس مدارس به كار گيرد. ديگر فعاليتها غير از امنيت و نظاميگري در بخشهاي غيرحاكميتي تعريف ميشد. امر وقف كه از قبل از ورود اسلام به ايران به عنوان يك سنت قديمي و رايج در كشور وجود داشت. افراد و اشخاصي كه تمول مالي داشتند، بخشي از ثروت خود را به فعاليتهاي عامالمنفعه اختصاص ميدادند. از طرفي وقف فقط مربوط به اماكن مذهبي و نيازهاي ديني مردم نبود. امر وقف در كنار ساخت مسجد، در تاسيس بناهايي در جهت تامين مسائل بهداشتي و خدمات آموزشي و موارد ديگر هم اتفاق ميافتاد. ساخت آبانبارها و قناتها و مدارس قديمه از مواردي است كه واقفان در آن نقش داشتند. اين امر امروز نيز ادامه پيدا كرده است و بسياري از افراد حتي اموال فرهنگي و هنري خود را به صورت كتابخانهها يا مجموعههاي فرهنگي وقف كرده و در اختيار مردم قرار ميدهند. نكته حائزاهميت آن است كه در گذشته وقف در كنار ساير خدماتي كه در كنار آن به جامعه ارايه ميشد، در حوزه آموزش و تربيت هم نقش بسزايي را ايفا كرده است. بسياري از مدارس و حوزههاي علميه از جمله مواردي هستند كه بر پايه وقف و متكي بر اين رفتار اجتماعي شكل گرفتهاند. جنبش مدرسهسازي در ايران در ادوار مختلف وجود داشته و از مواردي بود كه مورد توجه بخشهاي خاصي از جامعه قرار داشت. در دوره سلجوقيان كه قدرت به دست قبايل ترك افتاد، خواجه «نظامالملك» صدراعظم ملكشاه سلجوقي، براي تامين قدرت سياسي، اجتماعي و فرهنگي خود به ساخت مدارس روي آورد و به جاي اينكه ثروت و قدرت خود را در زمينه توسعه زيرساختهاي نظامي صرف كند، بيشترين همت خود را در تشكيل و ساخت مجموعه «مدارس نظاميه» قرار ميدهد چراكه در قالب آن نهتنها امر آموزش توسعه پيدا ميكرد كه به دليل اينكه اين مراكز به شكلي از جانب بخشهايي از جامعه كه نظامالملك آنها را نمايندگي ميكرد، هدايت ميشد، ميتوانست تاثير بسزايي در تحولات اجتماعي و فرهنگي از خود به جا بگذارد. اين رفتار در دوران بعد از حمله مغول نيز ادامه پيدا كرد. وقفنامه ربعرشيدي يكي از نمونههاي شاخصي است كه توسط وزير و صدراعظم مغولها، خواجه رشيدالدين فضلالله كه از بزرگان فرهنگ و دانش عصر خويش به شمار ميآمد، تهيه شده است. جنبشي در دوران مغول توسط فرهيختگان ايراني به عنوان رنسانس و تجديد حيات فرهنگي مورد توجه بود و بيشتر در غرب كشور و آذربايجان نمود پيدا كرد. در همين منطقه است كه پايگاه تجديد حيات فرهنگ ايراني ايجاد ميشود و ميبينيم كه در تبريز و شهرهاي ديگر آذربايجان مثل مراغه، بزرگترين مراكز فرهنگي و علمي برپا شده و سعي در احياي تاريخي و فرهنگي مردم ايران داشته است. خواجه رشيدالدين فضلالله همت خود را در جهت ايجاد يك فضاي خاصي كه از آن ميتوان به عنوان يك اتوپياي فرهنگي و آموزشي ياد كرد به كار برد. وقفنامه ربعرشيدي هم در ايران آن روزها كه بعد از حمله مغول در حال كمر راست كردن و تجديد حيات فرهنگي بود، در راستاي تشكيل همين مدينه فاضله تهيه شده است.
رييس ايكوم ايران