كلمات و تصاوير
ما را نشانه گرفتهاند
محمد محمدي
تائو چيست؟
كنفوسيوسازلائوتزه پرسيد تائو چيست؟ لائوتزه دهانش را گشود، ولي چيزي نگفت. كنــفوسيـوس لبخند زد. شاگــردانــش گـــيج شدند. كنفوسيوس گفت: لائوتزه در طريقت از ما پيشي گرفت. در دهان او دنداني وجود ندارد، بلكه تنها يكزبان است. سختترينشان كه دندان بود نابود شد، اما نرمترينشان كه زبان است هنوز باقي است. قدرت نرم بيش از قدرت سخت است. اين است تائو.
انسان همواره در مقابل چيزهاي قدرتمند بااحتياط رفتار ميكند. وقتي در جاده رانندگي ميكند، مراقب ماشينهاي سنگين است. وقتي در ميدان جنگ قرار ميگيرد، براي خودش سنگر و پناهگاه ميسازد. وقتي در اتاق رييس است، در رفتار و گفتارش بيشتر دقت ميكند. هنگامي كه وارد كارگاه ميشود، تابلوي بزرگي ميبيند كه روي آن نوشتهشده: اول ايمني بعد كار.
كلمات
ولي ما اين حس را در برخورد با كلمات نداريم. ما هنوز در كلمات و تصاوير آن قدرت عظيم و نامريي را احساس نميكنيم. ما كلمات را كوچك و كم تاثير ميبينيم و چيزي كه قدرت ندارد، اهميت هم ندارد. به همين دليل جنگ نرم براي ما مهم نيست. ما از ناحيه كلمات احساس ناامني نميكنيم، به همين جهت هنگامي كه در شهر كلمات حركت ميكنيم، از كلاه ايمني استفاده نميكنيم. تصاوير ما را نشانه گرفتهاند، ولي ما صداي شليك آنها را نميشنويم و تا اين حس در ما به وجود نيايد، نميتوانيم در جنگ نرم پيروز باشيم. اگر قدرت كلمات كشف شود، هر كس بهطور منطقي در برخورد با كلمات، آگاهانهتر، سنجيدهتر و با احتياط بيشتر رفتار ميكند.
قدرت نرم هنوز ناشناخته است. مشكل عمده در جنگ نرم ندانستن تكنيكهاي تحريف اطلاعات، سانسور و... نيست. مشكل عمده اين است كه ما اطلاعات و پيامها را جدي نميگيريم. مساله مهم اين است كه هنوز تصاوير، تهديد تلقي نميشود. مردم احساس نميكنند كه كلمات ميتوانند زندگي و خانواده آنان را تهديد و فرد را تنها، منزوي، افسرده، مضطرب و نااميد كنند. هزاره سوم، هزاره افسردگي ناميده شده و بخش مهمي از اين افسردگي محصول كلمات و پيامهاست.
چشمهاي ما كلمات را كوچك ميبينند. كاش عينكي وجود داشت كه وقتي آن را به چشم ميزديم، كلمات را بزرگ ميديديم، بزرگ بهاندازه يك درخت تناور، درختي كه شاخههايش تا دل آسمان كشيده شده است. تازه آنوقت ميتوانستيم بگوييم كلمه را در اندازه واقعيش ديدهايم. ميتوانستيم بگوييم خود كلمه را ديدهايم. كلمه كوچك نيست. كلمه بهاندازه يك ستاره است. خلاصه اين كتاب همين يك كلمه است. ما تا زماني كه كلمات را كوچك ميبينيم، هرروز در جنگ نرم تلفات بيشتري ميدهيم. تلفات ميدهيم، چون باقدرت نرم آشنا نيستيم. براي بسياري از مردم مطالعه كتاب، تماشاي فيلم و سر زدن به سايتها يك تفريح لذتبخش، كمخطر و حتي بيخطر تلقي ميشود، تفريحي مانند رفتن به شهربازي؛ اما در اين شهربازي افراد بهتدريج تغيير ميكنند، مانند شهربازي پينوكيو.
ما هميشه از فوايد كتاب و كتابخواني صحبت كردهايم. هميشه گفتهايم هر كتابي ارزش يكبار خواندن را دارد. هميشه كتابها را تميز و پاك معرفي كردهايم؛ اما اين يار مهربان، نامهرباني هم دارد. كتاب هم كثيف ميشود. مخربترين و قدرتمندترين سلاحي كه بشر اختراع كرده كلمه است، قدرتي كه ميتواند هر چيزي را تخريب كند، انسان را در زير چرخهاي خود له كند، قتلعام كند و همهچيز را به غارت ببرد.
قرآن كريم كلمات را بسيار بزرگ و موثر ميبيند. ازنظر قرآن كريم كلمه بهاندازه يك درخت تناور كه شاخههاي آن تا دل آسمان كشيده شده، بزرگ است. كلمات سرسبز و زندهاند. غذاي انسان كلمه است. كلمه پاك هرلحظه ميوه تازهاي ميدهد، به انسان ثبات و آرامش ميبخشد و كلمه ناپاك انسان را بيقرار و مضطرب ميكند. روح اين كتاب بازگشت به اين نگاه است. اگر نگاه ما به پيامها و كلمات، قرآني باشد، مشكلات ما در جنگ نرم حل ميشود.
روزهاي نخست
روزهاي نخست روزهاي نشنيدن است. روزهاي نخست روزهاي نديدن است. روزهاي نخست روزهاي لذت بردن است. اين خاصيت روزهاي نخست است و ما در روزهاي نخست قرار داريم.
اولينبار است كه انسان چنين فرصتي داشته و دوست دارد تا ميتواند از اين فرصت استفاده كند. هزاران كانال ماهواره، ميليونها سايت متنوع و انبوهي از محصولات صوتي و تصويري تنها بخشي از اين مائده آسماني است.
ما در روزهاي نخست هستيم. در روزهاي نخست انتقاد مشكل است. همه ميخواهند از اين موهبت استفاده كنند. ميخواهند چيزهايي را ببينند كه پدرانشان در خواب هم نديدند. ميخواهند اين رنگهاي افسونگر را زيارت كنند. چشمها تشنه زيارتند. همه ميخواهند از اين مائده آسماني بهرهمند شوند، آزادي را به شكل ديگر تجربه كنند و در تجربه انسانهايي كه هيچ مرزي براي خود قايل نيستند، شريك باشند. هيچكس دوست ندارد از اين كاروان عقب بماند. هيچكس دوست ندارد قديمي باشد. روزهاي نخست روزهاي سختي است و چشمها تشنه زيارتند.