رشته روزنامهنگاري نياز به كمك همهجانبه دارد
حسينعلي افخمي
فكر ميكنم كه سرفصلهاي آموزشي روزنامهنگاري ايران خيلي هم قديمي نيست؛ يك سري بحثهاي آموزش روزنامهنگاري بايد جديدتر شوند اما بيشتر مساله به روش آموزش برميگردد. من مشكل آموزش روزنامهنگاري را خيلي در سرفصل نميبينم، بيشتر در بخشهاي ديگري ميبينم. حتي ميتوان سرفصل جديدي گذاشت اما چيزي تغيير نكند چرا كه در آموزش روزنامهنگاري چيزهاي ديگري هم دخالت دارند. اگر آنها را رعايت نكنيم، سرفصل به تنهايي جواب نميدهد. اولين عامل اين است كه ما براي رشته روزنامهنگاري در دو- سه مقطع دانشجوي كارشناسي و كارشناسي ارشد و دكتري ميگيريم. چيزي كه ميتواند محتواي مطبوعات را تغيير دهد و بالنده كند، بيشتر دوره كارشناسي و تا حدودي كارشناسي ارشد است. يكي از مسائل، ورودي دانشجو به دانشگاه است. ما از سال 53 تا الان به صورت گزينش متمركز اقدام به جذب دانشجو ميكنيم. البته چند دوره محدود هم به صورت استثنا پذيرش غيرمتمركز دانشجو هم داشتيم. مثلا يكي از دورهها سال 54، ما كنكور داديم و بعد بر اساس نمره كنكور انتخاب ميكرديم و دانشكده اين حق را داشت كه امتحان كتبي بگيرد و بر اساس تركيب اين دو نمره دانشجويش را انتخاب كند. ورودي آن سال دانشگاه خيلي متفاوت بود. دانشجوياني كه آن سال وارد رشته روزنامهنگاري شدند، بسيار موفق بودند و حتي هنوز هم برخي از آنها شاغل هستند و به كارشان علاقهمندند. درصورتي كه الان دانشجويان وارد اين رشته ميشوند و ميگويند من 100 تا انتخاب داشتم وانتخاب هشتادم- نودم من اين رشته بوده است. البته بين اين دانشجويان كساني هستند كه انتخاب اول و دومشان روزنامهنگاري بوده اما وقتي اين دو گروه با هم تركيب ميشوند، تركيب ناهمگوني ميشود كه بازده خوبي ندارد. بنابراين با اين شكلي كه الان هست، ورودي، ورودي منصفانهاي نيست. دومين عامل، بحث كارآموزي است. بسياري از دانشگاههاي دنيا براي رشتههايي مثل روزنامهنگاري، روابط عمومي، تبليغات و امثالهم پيشنهاد يك سال كار در رسانهها يا واحدهاي روابط عمومي دارند. ما به دلايلي كه به صورت تاريخي پيش آمده، نميتوانيم چنين فرصتي را فراهم كنيم. در گذشته رابطه رسانهها و دانشگاهها بهتر بود. شايد هم اين عامل ناشي از كوتاهي دانشگاهها باشد. سومين عامل تجهيزات در دانشگاههايي است كه اين رشته را آموزش ميدهند. برخي از آموزشها را ميشود بدون اينكه فرد وارد محيط كار شود، با نصب تجهيزات در مراكز آموزشي به نتيجه رساند. مثلا ميتوان براي روزنامهنگار راديو و تلويزيون استوديو ضبط قرار داد يا برنامههاي ديجيتال توليد كرد، امكان دسترسي كامل و بدون فيلتر دانشجويان به فضاي مجازي و تجهيزات آموزشي ديگري كه مانع از يادگيري صحيح است. در گذشته خودمان و الان هم در بسياري از كشورهاي دنيا امكانات آموزشي مثل جزوه و كتاب مورد نياز دانشجويان به صورت مجاني در اختيار آنها قرار ميگرفت، اين موضوع هم گاهي براي ما دردسر ايجاد ميكند؛ دانشجو به هردليلي حالا شرايط مادي است يا دلايل ديگر، حاضر نيست كتاب درسياش را بخرد. چهارمين عامل فضاي مديريت كلاس يا ارگونومي كلاس درس است. من خيلي وقتها ميبينم كه ارگونومي كلاسها براي تدريس درس عملي تنظيم نشده است. مثلا كلاسي كه براي تدريس كار عملي است، بايد مديريت كلاس اين توان را داشته باشد كه 3-4 بار آرايش كلاس را تغيير بدهد؛ صندليها را گروهي، فردي، رو به تخته يا رو به ديوار بچيند. اما كلاسهاي درسي ما هيچكدام از اين امكانات را ندارند. يك سري صندلي است كه با پيچ و مهره به زمين بسته شده و هيچ كاري نميتوان با آنها كرد. خود اين موضوع حداقل در رشتهاي كه من ميشناسم مانع كار آموزشي است. پنجمين عامل هم ايجاد انگيزه براي اشتغال است كه ميتوان آن را از طريق بازديد دانشجويي، دعوت از روزنامهنگاران مهمان تا حدي رفع كرد. با حضور كساني كه تجربه كاري دارند در دانشگاهها ميتوان براي دانشجويان انگيزه ايجاد كرد. در بسياري از كشورها مراكزي كه دانشجويان را جذب ميكنند، سالي دو بار در دانشگاهها حضور پيدا ميكنند، نمايشگاه برگزار كرده و با دانشجويان ارتباط برقرار ميكنند و از ميان دانشجويان زرنگ، نيروهاي آيندهشان را انتخاب ميكنند. ما اصلا چنين چيزي را در هيچ كجاي ايران نداريم. آيا شده تا به حال كسي براي استخدام دانشجوي فارغالتحصيل رشته روزنامهنگاري آگهي دهد؟ امتحان استخدامي برگزار كند؟ من در عمر چهل ساله كار اجراييام، فقط يكي- دو بار چنين آگهياي ديدم؛ آن هم سالهاي خيلي قديم و براي خبرگزاري جمهوري اسلامي بود. همه اينها ميتواند روي كيفيت آموزش تاثير بگذارد. البته ما مشكل كميت هم داريم كه به كيفيت آموزش لطمه ميزند. آخرين عامل هم آموزش دانشگاهي روزنامهنگاري بايد تركيبي از دانشگاهي و حرفهاي باشد كه در دانشگاههاي ايران دست ما براي اين كار بسته است. ترجيح ميدهند كه فرد براي آموزش در كلاس، دكتري داشته باشد. اما الزاما كسي كه كار حرفهاي كرده است و خوب هم بلد است كارش را به صورت حرفهاي انتقال دهد، مدرك دكتري ندارد. گرچه ما توانستهايم در دانشگاه خودمان از اين سد بگذريم ولي اين از نظر قاعده و قانون همچنان مانع است. بنابراين ميرسيم به آنجا كه سرفصل دروس همهچيز نيست. ميتوان سرفصل دروس نوشت و آن را به روز كرد و اين مساله قابل توجه است. جاهايي نياز است كه برخي دروس يا تخصصهاي جديد را اضافه كرد اما نگارش فارسي به نظر من نيازي به تجديد سرفصل دروس ندارد. همان سرفصل 50 سال پيش هم پاسخگو است. اما چرا دانشجوي فارغالتحصيل من همچنان بعد از چهار سال تحصيل، فارغالتحصيل را با «قاف» مينويسد؟ قطعا اين ارتباطي به سرفصل دروس ندارد. استاد ارتباطات دانشگاه علامه