جنگ را هميشه مردانه و از زبان مردان شنيديم. در صورتي كه بخش چشمگيري از آسيبديدگان جنگي زنان بودند. جنگ از زاويه ديد زنان چگونه بود؟ چرا تاكنون روايتهاي زنانه از جنگ جدي گرفته نشده است؟ خرمشهر از زبان و نگاه زنان چگونه است؟ جنگ در چهره غمآلودِ و رنجديده زنانِ مرزنشين كرد، لر و عرب ايران را با چه زباني بايد خواند و تفسير كرد؟
مينو سليمي، مردمشناس پژوهشكده مردمشناسي كشور از جمله پژوهشگراني است كه كتابي از روايات زنان از جنگ را تهيه و تدوين كرده است. او نگاه و تحليلي مردمشناسانه از جنگ دارد و پاي سخنان زنان بسياري نشست و خاطرات جنگي را از زبان آنان شنيد. در زير گفتوگويي با ايشان را ميخوانيد.
جنگ از بعد اجتماعي متغير مهمي تلقي ميشود؟ در كشور ما تجربه 8 سال جنگ تحميلي هنوز زواياي ناگفتهاي دارد. به ويژه نقش زنان و تجربهاي كه در خرمشهر داشتند.
36 سال از آزادسازي خرمشهر ميگذرد. اما خاطره اين آزادسازي و جنگ تحميلي هنوز زنده و باقي است. ارتش عراق در شهريور 1359 با حمله گسترده نظامي خود در جبههاي به طول يك هزار و 200 كيلومتر به خاك ايران تجاوز و تا عمق 80 كيلومتري خاك ايران پيشروي كرد. در اين هجوم ناگهاني ارتش عراق آنچه را بر سر راه خود ديد منهدم كرد. از 25 استان وقت كشور 5 استان به صحنه عملياتي جنگ تبديل شد و يازده استان ديگر هدف حملات پياپي هواپيماها و موشكها قرار گرفت. در نتيجه جنگ، دوسوم جمعيت 50 ميليوني كشور را درگير كرد. جنگ به لحاظ گسترهتاثيراتي كه بر زندگي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و خانوادگي افراد دارد و همچنين حجم انبوه تغييرات اجتماعي كه به دنبال ميآورد، متغير مهمي در تحول حيات اجتماعي جوامع محسوب ميشود. انسانها بعد از پايان يافتن جنگ درصدد حفظ ياد و خاطرات آن برميآيند. يكي از وجوه ماندگار و متداوم هر جنگي خاطرات به جاي مانده از آن است كه تا مدتها در ذهن كساني كه به نوعي با آن درگير بوده و تجربهاش كردهاند باقي ميماند. اين خاطرات برخلاف خود جنگ كه محصور در يك برهه زماني و مكاني خاص بوده و تمام ميشود، در طول زمان و مكان امتداد يافته و حلقه واسطي بين گذشته، حال و آينده ميشوند.
حقيقت رخدادهاي جنگ را چگونه ميتوان تشخيص داد؟
تنوع و تكثر راويان و زاويه ديدهاي متفاوتشان روايات متعددي را در خصوص جنگ تحميلي رقم ميزند كه تنها در صورت كنار هم قرار دادن آنها ميتوان به تصويري واقعي از جنگ تحميلي رخ داده، نزديك شد. در واقع، گويي جنگ جملگي روايتها را به طريقي كه ماهيت اين واقعه اقتضا ميكند، به هم متصل ميسازد و در سايه اين اتصال و معنايي كه از آن به دست ميدهد، هويتي يكپارچه را تجسم ميبخشد. در حالي كه جنگ ايران و عراق به لحاظ گستره زماني، مكاني و تعدد افراد درگير در آن، به شكل ويژهاي ذيوجوه است.
تاكنون چه حجمي از خاطرات دوران جنگ بر جاي مانده؟
«مجموع روزهاي درگيري حداقل سه هزار روز در بيش از هزار كيلومتر مرز است كه حدود نيم ميليون نفر به طور مستقيم و دو ميليون نفر به طور غيرمستقيم در آن شركت داشتهاند»، ضرب اين اعداد در يكديگر چيزي بيش از ميليونها خاطره و تصوير و روايت از جنگ را شكل ميدهد. به ياد آوردن خاطرهها بهشدت تحت تاثير بازگويي اين روايتهاست. حال چه از طريق افراد به تنهايي چه در ملأعام. مكالمه يك عمل اجتماعي پايه است. لذا شهادت شفاهي بازماندگان براي خاطره جنگ اهميت دارد. كنشگران جنگ يعني سربازان، جانبازان، اعضاي خانوادههاي شهدا، قربانيان غيرنظامي جان به در برده يا خويشاوندان و حتي مردمي كه بسيار دور از خطوط جبهه، در شهرها، از جنگ تاثيرپذيرفتهاند، با بازگو كردن خاطراتشان، نخست درون ساختار خانوادگي و سپس در جمعهاي بزرگتر خاطره جمعي جنگ را شكل ميدهند.
و اگر تبادل خاطرات صورت نگيرد؟
در صورتي كه اين تبادل خاطرات صورت نگيرد، به مرور زمان با رو به زوال رفتن نسل جنگ تحميلي ديده، خاطرات آنها نيز رو به زوال رفته و محو ميشوند. رويكرد روايي به خاطرات نشان ميدهد كه روايت چگونه هر يك از افراد را به مثابه جزيي از يك جامعه به يادآورنده كنار هم قرار ميدهد و به آنها ياد ميدهد كه آنچه را خود در مقام فرد تجربه نكردهاند، به خاطر بسپارند و به اين ترتيب خاطرات جمعي را رقم بزنند. در واقع، خاطرات جمعي به مدد روايتگري از مرز زمان و مكان در ميگذرند و با ايجاد چارچوبهاي اجتماعي و فرهنگي ارتباط درون نسلي و بين نسلي را ميسر ميسازند و هويتهاي فردي را به هويتهاي جمعي تبديل ميكنند. واقعهاي چون جنگ تحميلي به واسطه روايت، مفهوم پديداري مييابد و از حيات و رشد و پويايي بهرهمند ميشود. در غير اين صورت چنانچه روايت به كمك آن نشتابد، پس از وقوع، ميرايي آن حتمي خواهد بود.
از روايتهاي زنانه از جنگ بگوييد.
آن وجه انساني كه بهشدت در جنگ آسيب ميبيند، زن است، حيات زن تهديد ميشود و از طريق او، حيات خانواده، مردان و فرزندان و حيات يك سرزمين تهديد ميشود. نقش عظيم زنان در ثبات و تعادل جامعه به همان نسبت، آسيب آنان را با آسيب جامعه هم معنا ميسازد. زني كه در جنگ به مخاطره ميافتد، علاوه بر حمايت جسماني در برابر خشونت در پي فراهم كردن غذاي مناسب، سرپناه، مراقبتهاي بهداشتي و ايجاد حسي از امنيت براي خانواده خود است. نيازهاي زنان شامل دستيابي به مراقبتهاي بهداشتي مناسب بيماري زنانه، محصولات بهداشتي، مكملهاي تغذيهاي، مراقبتهاي قبل و بعد از زايمان، مشاوره روان- اجتماعي با حساسيت فرهنگي هستند كه تمام اينها بايد در بطن زندگي روزمره وجود داشته باشد. گرچه فرهنگ جنگ را امري مردانه ميداند و تعداد زياد راويان جنگ را مردان تشكيل ميدهند. اما ميتوان با وجود اشتراكهايي كه در بين تمام انسانها در مورد تجربه جنگ وجود دارد، تجربههاي ويژه زنان از جنگ را از تجربههاي مردان از جنگ متمايز دانست. زنان در زمان جنگ به روش متفاوتي از سوي مردان مورد آزار و اذيت قرار ميگيرند. شرايط زمان جنگ به گونهاي است كه زنان بيشتر از مردان نسبت به نقض حقوق خود رنج ميكشند. در زمان جنگ شدت آسيبپذيري زنان غيرقابل جبران و اندازهگيري نسبت به مردان است. زنان ايراني با وجود اينكه نقش فعالي در جنگ تحميلي داشتند و فعاليتهاي گستردهاي مانند حضور در خطوط مقدم، حضور كادر پزشكي و پرستار در شهرها و مناطق جنگي، ايجاد ستادهاي جمعآوري كمكهاي مردمي، تامين نيازمنديهاي غذايي، جمعآوري كمكهاي نقدي براي خريد وسايل مورد نياز، صبر و بردباري در مقابل شهادت، زخمي شدن و اسارت عزيزان، تحمل دوري همسران و فرزندانشان به دليل حضور مداوم يا متناوب آنان در جبههها و برعهده گرفتن سهم مردان در تربيت فرزندان و... انجام دادند اما مهمترين آسيب از جنگ تحميلي را تجربه كردهاند. جنگ همواره اثرات منفي بر زندگي همه افراد تمام جامعه گذاشته، اما اين تاثير بر زنان و كودكان بسيار بيشتر است و زنان را به عنوان يكي از اصليترين قربانيان جنگ مطرح ميكند.
سكوت را بايد شكست
جنگ چهره زنانه هم دارد. مثل چهره زنان معصوم و نجيب كه هميشه در سكوتي غليظ به سر ميبرند. بايد اين سكوت را شكست و روايتهاي زنان از جنگ را با زبان، لهجه و زاويه نگاه آنان از جنگ ثبت و ضبط كرد.
36 سال از آزادسازي خرمشهر ميگذرد. اما خاطره اين آزادسازي و جنگ تحميلي هنوز زنده و باقي است.
در صورتي كه اين تبادل خاطرات صورت نگيرد، به مرور زمان با رو به زوال رفتن نسل جنگ تحميلي ديده، خاطرات آنها نيز رو به زوال رفته و محو ميشوند.
جنگ چهره زنانه هم دارد. مثل چهره زنان معصوم و نجيب كه هميشه در سكوتي غليظ به سر ميبرند. بايد اين سكوت را شكست.