چرا اقتصاددانان خاموشاند
در كنار اين مساله، تك بعدي بودن تحليلها نيز جاي بحث دارد. حتي اگر تحليلي درست هم پايهگذاري شده ولي فقط بر محور تئوري پياده شود نميتوان به اثر بخش بودن آن چشم داشت، چرا كه غير ممكن است براي حل هميشگي يك معضل فقط به خود آن موضوع متمركز شد و عواقب و پيامدهاي آن را ناديده گرفت. مضاف براينكه، دولتمردان ديدگاههاي نوين و دستورالعملهاي بهروز ميخواهند اما برخي اقتصاددانان همچنان بر تئوريهاي قديمي پافشاري دارند كه اين خود يكي ديگر از دلايلي است كه حضور اقتصاددانان در عرصه سياستگذاري را كمرنگ كرده است. اگر اقتصاددانان قرار است بر حل معضل خاصي متمركز شوند و براي رفع آن نسخهاي بپيچند قبل از هر اقدامي بايد جوانب مختلف آن را مورد بررسي قرار دهند، چرا كه تحليلي تكبعدي كمتر از تحليل تك محوري براي اقتصاد زيانبار نخواهد بود. براي مثال در سياست ارزي كه اخيرا توسط دولت اعمال شد آنچه بيش از پيش بايد در نظر گرفته ميشد مسائل مربوط به افزايش تورم براي دهكهاي پايين درآمدي دركشور بود و بايد همزمان با اين تحليل، معايب آن نيز معرفي شده و براي پوشش مضرات احتمالي راهكار ارايه داده ميشد. اگر قرار بر اجراي سياستي جهت تثبيت نرخ ارز بود اثرات پياده شدن اين سياست براقتصاد كشور نيز بايد در نظر گرفته ميشد. در شرايط حاضر، بهتر است برخي اقتصاددانها پيش از اينكه اظهار نگراني كرده و صرفا گلهمندي و شكايتهاي خود را ابراز كنند، رسالت خود را به صورت كامل به انجام برسانند. متاسفانه ديده ميشود اظهارنظرهاي برخي اقتصاددانان سرشناس كشور همراه با بغض و گلهمندي از دولت است. گويي آنان هيچ ايدهاي درباره اقتصاد سياسي ايران و سازوكار حاكم بر آن ندارند و فقط دولت را مسوول وضعيت به وجود آمده ميدانند. در شرايط كنوني اقتصاد ايران تشنه تحليلهاي دقيق از وضع موجود و آيندهنگري است. به همين خاطر نياز است كه اقتصاددانان با درك فضاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي بينالملل نسخهاي درمانگر براي اقتصاد ايران تجويز كنند و راهكارهاي عملي ارايه دهند.