نگاهي به مقوله فروش فيلمهاي سينمايي
گيشه در تسخير سرگرمي
مازيار معاوني
نگاهي به جدول فروش فيلمهاي روز امريكا به عنوان كشوري كه از منظر ميزان سرمايه در گردش صنعت سينما حرف اول را در جهان ميزند بار ديگر بر يك واقعيت انكارناپذير صحه ميگذارد. اينكه صرفنظر از تمام ساحتها و رسالتهاي ريزودرشتي كه براي سينما به عنوان يكي از قدرتمندترين ابزارهاي رسانهاي دنياي مدرن در نظر گرفته ميشود اما اين هنر ارزشمند و تاثيرگذار همچنان بيشتر از هر چيز ديگري روي همان پايهاي ايستاده كه از ابتدا بر آن پايه نهاده شده، قد علم كرده و در ميان ساير ابزارهاي رسانهاي براي خود جايي دستوپا كرده است. سرگرميسازي و هنر ايجاد لحظاتي مفرح و سرگرمكننده خارج از چارچوبهاي سختگيرانه مناسبات زندگي واقعي و به عبارتي غرق كردن تماشاگر حتي براي ساعاتي كوتاه در روياهاي رنگارنگ، همان پايه و ستون اصلي سينما در طول يك قرن و اندي عمر اين هنر/صنعت بوده است. عنصري كليدياي كه اگر بنا به فرض محال و در شرايطي گلخانهاي از سينما حذف يا كمرنگ شود به از هم پاشيدن چرخه اقتصادي كل جريان سينما و از بين رفتن فرصتها و زمينههاي لازم براي پرداختن به تمام آن ساحتهاي ديگر سينمايي ميانجامد كه در ظاهر ماهيت سرگرمكننده نداشته يا از اين نظر غلظت كمتري دارند. نگاهي به فهرست فيلمهاي پرفروش تاريخ سينماي دنيا صحت اين مدعا را به اثبات ميرساند كه پربينندهترين آثار سينمايي دنيا كه هركدام بهنوبه خود تضمينكننده حيات و پابرجايي اين مديوم در بازه زماني منحصر به خود بودهاند يا در رسته فيلمهاي موسوم به جريان سرگرمي ردهبندي ميشوند يا اگر هم به ژانرهاي ديگري تعلق دارند تمام جوانب لازم براي رنگ و لعاب و جذابيت بخشيدن به اثر با استفاده از قالبهاي سرگرمكننده در آنها لحاظ شده است. از ميان 10 فيلم پرفروش تاريخ سينما كه با احتساب ميزان تورم در طول دهههاي متفاوت ساخت و عرضهشان هم محاسبهشدهاند در كنار آثاري مثل «آواتار/ جيمز كامرون/ 2009»، «جنگ ستارگان/ جرج لوكاس/1977» و «اي.تي. موجود فرازميني/ استيون اسپيلبرگ/1982» كه به لحاظ تعلق ژانري در رسته فيلمهاي علمي/تخيلي و داراي جذابيت بالقوه براي عموم مخاطبين و نهفقط علاقهمندان جديتر سينما قرار ميگيرند نامهايي نظير«بربادرفته/ ويكتور فلمينگ /1939»، «دكتر ژيواگو/ ديويد لين/1956»، «ده فرمان/ سيسيل. ب. دوميل/1959» و «تايتانيك/ جيمز كامرون/1998» هم ديده ميشوند كه تم غالب و جوهره اصلي آنها بر عنصر سرگرمي استوار نيست و در عين حفظ رويكرد اصلي خود بهواسطه لحاظ شدن مولفههايي جذاب از طراحي شخصيت و انتخاب بازيگران مقبول و محبوب تماشاگران گرفته تا شيوه پرداخت روايي، نماهاي چشمنواز و بهكارگيري جلوههاي ويژه در اندازههايي شگفت و تحسينبرانگيز، هم از منظر جذب مخاطبين خاص و عام و هم به لحاظ رسيدن به ارقام بالاي فروش و چرخاندن چرخ صنعت سينما در تاريخ سينما جاودانه شدهاند، فيلمهايي كه در رسته آثار كلاسيك تاريخي يا اقتباسشده از آثار بزرگ ادبي جاي ميگرفتند و شايد در زمان انتخاب به عنوان متن اصلي فيلمنامه يك اثر سينمايي، كمتر كسي قرار گرفتنشان در ميان 10 اثر پرفروش تاريخ سينماي دنيا را پيشبيني ميكرده است. البته به اقتضاي تغيير شرايط تاثيرگذار بر سينما از شرايط اجتماعي و سياسي گرفته تا پيشرفتهاي فناوري و غيره، آثار سينمايي و به تبعيت از آنها فيلمهاي پرفروش دهههاي مختلف تاريخ سينما هم دچار تغييراتي شدهاند. اگر در دهههاي ابتدايي آثار كمدي بهويژه كمديهاي صامت سالنهاي سينمايي را فتح كرده بودند اما درگذر زمان ملودرامها، آثار برگرفته از رمانهاي مشهور جهان، بيگ پروداكشنهاي تاريخي و در دهههاي نزديكتر به زمان حاضر، فيلمهاي ژانر اكشن، قهرماني، گونه علمي- تخيلي و انيميشنهاي نوين گيشه سينماها را نشانه گرفتهاند. در همين دو ماه گذشته فيلم «پلنگ سياه» ساخته رايان كوگلر كه در رسته آثار تخيلي/ قهرماني جاي ميگيرد از سقف فروش يك ميليارد دلار عبور كرد تا در رده يكي از پرفروشترين آثار هزاره اخير قرارگرفته و عنوان سومين فيلم پرفروش تاريخ سينماي امريكا را به خود اختصاص دهد. فيلمي كه در سرزميني خيالي به نام «واكاندا» اتفاق ميافتد كه تمثيلي از يك كشور آفريقايي با طبيعتي زيبا و باشكوه است كه مطابق معمول دندان طمع غربيهاي استعمارگر براي تحت سلطه درآوردن و نابودي آن تيز شده و حالا اين «تي چالا» يا همان «پلنگ سياه» است كه براي حفظ هويت و تماميت سرزمينش به پا ميخيزد. بازهم همان جوهره پركشش سينما از طبيعت چشمنواز آفريقا گرفته تا شجاعت و مهارتهاي محيرالعقول پلنگ سياه و بازيگراني كه براي عامه مخاطبان جذبه دارند در كنار هم گردآمدهاند تا سومين فيلم پرفروش قويترين سيستم سينمايي دنيا از نظر ميزان فروش و استقبال مخاطبين حتي بالاتر از «شواليه تاريكي» قرار بگيرد كه كريستوفر نولان بزرگ و نامدار كارگردانياش كرده است. به تبعيت از رويكرد كلي مخاطبين به سينما، در سينماي ايران هم بيشترين بازگشت سرمايه از ناحيه فيلمهايي رقم خورده كه در رسته آثار عامهپسند جاي ميگيرند. در سينماي ايران كه خبري از توليد آثاري در گونه علمي- تخيلي نيست و گونههايي نظير انيميشين هم با وجود پيشرفتهاي خيرهكننده سالهاي اخير هنوز آن گونه كه بايدوشايد در جذب مخاطبان گسترده توفيقي ندارند غالبا برد با آثاري از ساير ژانرهاي سينمايي بوده است. در سينماي پيش از انقلاب كه طبعا سينما پديدهاي نوظهورتر محسوب ميشده آثاري با مضامين ساده و موردعلاقه اكثريت غيرفرهيخته تماشاگران آن دوره زماني كه اصطلاحا «فيلمفارسي» ناميده ميشدند با تكيه برخلق قهرمانان بزنبهادر و سازوآواز حرف اول و بعدتر متناسب با اوضاع ملتهب سياسي، سينماي اعتراضي كه در گونه اجتماعي جاي ميگرفته حرف اول را در گيشهها ميزدند. در دهههاي نخست پس از انقلاب هم آثار اكشن (با حضور ستارگاني نظير جمشيد هاشمپور) و ملودرامهاي سنتي نظير «گلهاي داوودي» و «ميخواهم زنده بمانم» و در دهههاي اخير دو ژانر كمدي و ملودرام (بهويژه ملودرامهاي اجتماعي) فاتح گيشه سينماها بودهاند، البته در اين ميان گونه كمدي جايگاه بسيار مستحكمتري دارد و نگاهي به فهرست آثار پرفروش دو دهه اخير سينماي ايران بهسادگي اين ادعا را به اثبات ميرساند. آثاري همچون «نهنگ عنبر 1 و 2»، «آينهبغل»، «گشت ارشاد 2»، «خوب، بد، جلف» دريكي دو سال اخير تا فيلمهايي نظير زاپاس، اخراجيها، مارمولك، مرد عوضي، اجارهنشينها و... جايگاههاي بالاي ليست پرفروشهاي سينماي ايران را اشغال كردهاند. از ميان آثار گونه ملودرام هم نام ملودرامهاي اجتماعي مانند «فروشنده»، «ابد و يك روز» و... در فهرست پرفروشها به چشم ميخورد تا درستي اين گزاره اثبات شود كه اهميت دادن به عنصر سرگرمي به عنوان بنياديترين عنصر مديوم سينما و استفاده درست و نه ابزاري و سطحي از آن، از آن دست انتخابهاي تضمينشدهاي است كه هميشه ميتوان روي آن حساب كرد.