تفنگ سياست را به سمت تيم ملي نشانه نگيريم
هومان دورانديش
يازده روز ديگر جام جهاني فوتبال آغاز ميشود و تيم ملي كشورمان در دومين روز اين مسابقات بايد به مصاف مراكش برود. كيفيت فني تيم كيروش هنوز چنگي به دل نميزند ولي مشكل مهمتر، فقدان حمايت ملي از اين تيم است. در جام جهاني 2014، دولت روحاني هنوز يكساله هم نشده بود و مردم اميدوارتر از اين روزها بودند. اكثريت مردم مشتاقانه منتظر بودند مذاكرات هستهاي به نتيجه برسد و تحولي در وضع معيشت و سطح رفاهشان پديد آيد. مذاكرات به نتيجه رسيد اما اوضاع چنان نشد كه بايد. سال قبل هم كه مردم مجددا همت كردند و روحاني را باز به قدرت رساندند ولي ناگهان موج ندامت دامن عدهاي را فراگرفت كه نبايد به روحاني راي ميداديم. راستگرايان راديكال هم قصد كوتاه آمدن ندارند. به سبك 21 سال گذشته، پايشان را در يك كفش كردهاند تا به همه رايدهندگان روحاني ثابت كنند هيچچيز عوض نشده است. در چنين شرايطي، شايد براي بسياري اهميت نداشته باشد تيم كيروش مراكش را ميبرد يا از اسپانيا چند گل ميخورد يا آيا ميتواند به هر ضرب و زوري از كريس رونالدو و يارانش يك امتياز بگيرد يا نه؟ اوقاتتلخي مثل طاعون به جان ما افتاده و حوصله خودمان را هم نداريم چه رسد به كيروشي كه علي كريمي را بزدل خواند. خشمي كه ريشههاي غيرفوتبالي دارد، ممكن است متوجه فوتبال شود و بسياري از شكست سنگين ايران در جام جهاني استقبال كنند و اين ناكامي را به عنوان نشانه تازهاي از ناكارآمدي فراگير در حوزههاي مديريتي گوناگون اين جامعه بدانند. در حالي كه حال و روز تيم ملي چندان اميدواركننده به نظر نميرسد، بازيهاي دوستانه تيم ايران نيز در چند روز گذشته يكي پس از ديگري لغو شدند. ابتدا قرار بود با يونان بازي كنيم كه بابت مشكلاتي نهچندان معلوم و موجه، بازي تيم ملي لغو شد. پس از آن هم نام كوزوو به عنوان حريف بعدي تيم ملي مطرح شد كه ظاهرا پارهاي ملاحظات فرافوتبالي مانع از برگزاري اين مسابقه شد؛ ملاحظاتي كه اگر در بازي با يونان شرعي بود، در بازي با كوزوو ديپلماتيك بود. مربيان ايراني هم سخن چنداني در حمايت از كيروش و تيمش بر زبان نميرانند. از بد روزگار، در اين جامجهاني با دو تيم مدعي قهرماني جام همگروه شدهايم. شم فوتبالي مردم ايران هم گواهي ميدهد كه اين تيم عيار دفاعي چهار سال قبل را ندارد. هيچ بعيد نيست در برابر پرتغال و بهخصوص اسپانيا گلباران شويم. روزهاي اين هفته كه تعطيل است و تيم كيروش در سكوت مشغول آمادهسازي خودش براي سه بازي مهم جام جهاني است. كيروش و شاگردانش قطعا در دوازده روز آتي تمام تلاششان را ميكنند تا تيم ملي ايران آبرومندانه در جامجهاني ظاهر شود. اما هفته بعد از حيث روحيهبخشي ملي به تيم ملي، اهميت اساسي دارد. اين پنجمين حضور ايران در جام جهاني در طول 21 دوره برگزاري اين مسابقات است. آبروي فوتبال ايران هيچ، پاي غرور ملي در ميان است.
ايران برزيل نيست كه در تمام ادوار جامجهاني حاضر بوده باشد. هيچ تضميني هم در كار نيست كه چهار سال بعد باز در جام جهاني باشيم. ناشكري نبايد كرد. وقتي برزيليها نسبت به سرنوشت تيم فوتبال كشورشان در جامجهاني بيتفاوت نيستند، چه جا دارد كه ما بابت نارضايتيهاي خرد و كلان، كفران نعمت كنيم؟ بدتر از اين، حتي ته و توي وجودمان خواستار شكست تيم ملي باشيم بابت تسويهحساب با كيروش يا فلان كلوپ سياسي؟ مربيان و سياستمداران ميآيند و ميروند ولي تاريخ تكرار نميشود. فوتبال را با عينك فوتبال ببينيم نه با عينك سياست و اغراض شخصي و صنفي. آري، سياست در تاروپود زندگي ما رخنه كرده و مثل خون در رگهاي فوتبال هم جاري است. ولي سياست در هر كشوري، ديناميسم موفقيت تيم ملي آن كشور است. مردم آرژانتين در 1986 انبوهي از نارضايتيها را در دل داشتند اما در بازي تاريخي آرژانتين و انگليس، انگيزههاي سياسي پشتوانه حمايت ملي آرژانتينيها از مارادونا و يارانش بود. تفنگ سياست را به سمت تيم خودي نبايد نشانه گرفت. مهمترين بازي ايران در اين جامجهاني، بازي اول است. اگر مراكش را ببريم، دومين پيروزي خودمان در همه ادوار جامجهاني را تجربه كردهايم. شكست مراكش سخت است اما ناممكن نيست. بازگشت به خانه با يك برد و دو باخت، يعني موفقيت تيم ملي ايران در جام جهاني. با فرض بسيار محتمل باخت ايران به اسپانيا، پيروزي در برابر مراكش ميتواند عطر مساوي مقابل پرتغال را نيز در هوا بپراكند. ما با 4 امتياز هم احتمالا حذف ميشويم ولي بهترين حضور خودمان در جامجهاني را تجربه خواهيم كرد. شبيه روياست ولي زندگي بدون رويا نه آميخته به رنگ است نه شايسته درنگ. پس هفته آينده را دريابيم. آناليز و تاكتيك به جاي خود، ولي تيم ملي براي شكست مراكش به روحيه هم نياز دارد. حمايت يكايك ما روح و روحيه تيم ملي است. شاگردان كيروش جوانان همين مرز و بوماند.