به بهانه برگزاري انتخابات خانه تئاتر
پرچم پدران شكست
بابك احمدي
«حرفهاي ما به هيچوجه در هياتمديره خانه تئاتر شنيده نميشود و با بنبست مواجه هستيم، چراكه دوستان چشم خود را بر نتيجه ۱۷ ماه مطالعه بستهاند و هيچ چيز نه مطالعه، نه شنيده و نه خوانده ميشود. متاسفانه هر بار بعد از بيان اين صحبتها – برنامههاي كارگروه بهسازي براي ارتقاي كيفي و قدرت گرفتن خانه تئاتر- ما با خندههاي استهزا مواجه شديم و امروز در ورطهاي به سر ميبريم كه شما نميتوانيد درباره دانايي و پژوهش صحبت كنيد.»
اين بخشي از صحبتهاي عليرضا نادري است كه در نشست رسانهاي «كارگروه بهسازي خانه تئاتر» در سال 94 بيان شد. در آن مقطع امير اسمي، محمدامير ياراحمدي، علياصغر دشتي، حميد پورآذري و ديگر اعضاي كارگروه به جمع خبرنگاران آمدند تا نتايج 17 ماه تلاش و حضور خود در جلسههاي هياتمديره– در كنار چهرههاي قديميتر مثل ايرج راد، بهزاد فراهاني و... – را با هدف آگاهي بخشي و روشن شدن افكار عمومي اعلام كنند. اتفاقي كه در طول تمام سالهاي حيات خانه تئاتر ابدا رخ نداد و هياتمديره در طول 18 سال هيچگاه خود را موظف به برگزاري نشست رسانهاي و اعلام شفاف مسائل ندانست. براي مثال ريز گردش مالي و پرداختيهاي خانه به بعضي اعضا هيچگاه بهصورت شفاف از طريق يك پورتال به اطلاع عموم نرسيد. چراكه اصولا جز يك وبلاگ! پورتالي وجود نداشت. جزييات جلسههاي هياتمديره با مراكز گوناگون منتشر نشد و پرداختكنندگان حق عضويت عملا مطلع نبودند پشت در اتاق مديراني كه با راي خود برميگزيدهاند چه ميگذرد.
«عملكرد بسيار ضعيف خانه تئاتر در تمام زمينههاي مورد انتظار»، «تخطي مداوم از مفاد اساسنامه» و «بنبست تعامل در هياتمديره» مخرج مشترك تمام مباحث مطرح در نشست مورد نظر در پاييز 94 بود. جريان تازهنفسي كه 17 ماه در برابر مقاومت قديميها/ «پدران» و استراتژي «استهزا» به گفته عليرضا نادري سكوت كرد اما در نهايت تصميم گرفت همهچيز را شفاف اطلاعرساني كند.
سه سال از آن مقطع گذشت؛ نادري تمام اين 36 ماه را به دلايل روشن در سكوت مطلق گذراند و ديگر هيچگاه به درگير شدن در چنين «ورطه«اي تن نداد. اما اعضاي ديگر دست از تلاش نكشيدند و مترصد فرصتي بودند تا هدف عالي خود را به شيوهاي مترقي و از طريق صندوق آرا پيگيري كنند. گرچه امكان خروج از تشكل «خانه تئاتر» و راهاندازي تشكيلاتي تازه نيز دور از ذهن نبود و نيست. تشكلي كه ميتواند با بهرهگيري از ظرفيت چهرههاي نامدار، كوچانده شده و فراريان از خانه! به اضافه جوانهاي نوگرا به رقيبي جدي براي مقاومان اصلاحات بدل شود.
به هر تقدير ليست «كارگروه بهسازي و توسعه خانه تئاتر» شامل هنرمندان و چهرههايي مانند نادر برهانيمرند، محمدامير ياراحمدي، امير اسمي، مسعود دلخواه، كوروش نريماني، حميد پورآذري، سلما سلامتي، رضا دادويي و آرش دادگر در برابر ليست «فراگير» شامل تركيب قديميها و چهرههاي جديد اعلام موجوديت كرد. اما حواشي پيش آمده در جلسه انتخابات و نتايج بعد از شمارش آرا نشان داد سامان دادن به اوضاع خانه كاري بس دشوار اما تا حدي شدني است. «اميد بذر هويت ماست!»
فيلمسينمايي تئاتري!
جلسه سخنراني نامزدهاي حضور در هياتمديره اين دوره آغاز شد و گزينهها روي ميز آمد. هنگام سخنراني كانديداهاي «كارگروه بهسازي و توسعه» يك نفر از ميان بيش از 700 نفر بهپا ميخواست و داد و بيداد راه ميانداخت تا به اين شيوه سخنراني را مخدوش كند! روشي آشنا كه ظاهرا از فضاي سياسي مملكت به فضاي فرهنگي رسوخ كرده است. (يا شايد برعكس!) همين شخص هنگام سخنراني اعضاي ليست فراگير يك كلمه صحبت نميكرد و كاملا در سكوت مطلق به سر ميبرد.
ايرج راد كه در تمام اين سالها عضو هياتمديره بوده و همواره عنوان مديرعاملي خانه تئاتر را يدك كشيده است پشت تريبون حاضر ميشود. بعد از گذشت زمان قانوني تعيين شده براي سخنراني كانديداها به او اعلام ميشود كه كار تمام است اما پذيرفته نميشود. راد با حالت قهر صحنه را ترك ميكند و اظهارات خود را نيمهكاره ميگذارد.
سخنرانيها ادامه مييابد تا نوبت به يكي ديگر از چهرههاي شناخته شده و قديمي هياتمديره يعني به بهزاد فراهاني ميرسد. او نيز با ژست نمونهاي خود پشت تريبون ميآيد و در حالي كه ميگويد ابدا از خانهنشيني و راي نياوردن ناراحت نميشود، در پاسخ به يك تشويقكننده از در تشر! (البته كمي غليظتر) وارد ميشود. اتفاقي كه در نهايت از ديد واجدان شرايط راي دور نماند.
گذشته از اينكه هر دوي اين واكنشها چه پيامي به نسلهاي جوانتر و حاضران در سالن اصلي مجموعه تئاتر شهر مخابره كرد، بد نيست به نتايج صندوق آرا مراجعه كنيم و پيام را دريابيم. نتيجه فارغ از اينكه رايگيري در چه بستري –دموكراتيك يا غيردموكراتيك- انجام شد حامل يك پيام جدي است. روزبهروز بر تعداد تحولخواهان و تغيير طلبان و اصلاحطلبان به وضعيت موجود خانه تئاتر افزوده شده و حناي گذشته امروز ديگر رنگ باخته است. با احترام به 18 سال تلاش – از هر جنس- پرچم پدران كه ميتوانست در فضايي دوستانه و مسالمتآميزتر به پسران واگذار شود امروز در هم شكسته و جوانترها براي به دست گرفتن اين پرچم به ميدان آمدهاند. اين چرخ محتوم تاريخ است و هيچكس را ياراي ايستادگي در برابرش نيست.
هنرمند تئاتر اگر از شكسپير به درستي آموخته باشد فراموش نميكند كه هركس به صحنه بيايد ولي به موقع از صحنه خارج نشود جز خرد شدن زير چرخدندههاي تاريخ چارهاي نخواهد داشت.