حقطلبي يا پنهانكاري
اگر براي اين حادثه تلخ، مسلماني از روي تاسف بميرد ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار است...»
اين جملات تكاندهنده خطبه 27 نهجالبلاغه را اين روزها زياد شنيدهام... همواره با خود انديشيدهام كه اگر امام امروز در ميان ما بود و خبر تعرض و آزار كودكان ايراني و افغان را ميشنيد چه واكنشي نشان ميداد. آن وقتها كه ما فكر ميكرديم بعثت نبي مكرم اسلام(ص) بر اساس آن حديث معروف براي برانگيختن مكارم اخلاقي بوده است، اخلاق در انديشه و سخن و كردار برخي از مردم و بسياري از كارگزاران حكومت جايي نداشت چه رسد به اينكه اكتشافات و اجتهادات جديد آقايان نشان داده كه بعثت هدفي جز كسب قدرت نداشته و طرح مساله اخلاق انحرافي بوده است. چنين رويكردي كه همهچيز را در خدمت قدرت و كسب آن ميداند، باعث ميشود نماينده محترم مردم در مجلس به جاي آنكه خوابش آشفته شود و غيرتش به جوش آيد كه در كشوري كه او برايش تصميم ميگيرد و قانونگذاري ميكند چنين فاجعهاي اتفاق افتاده و از تمام ظرفيت خود و همكارانش در مجلس و ديگر سازمانها براي احقاق حق كودكي بيگناه و خانواده مظلوم و مهاجر وي و برخورد شديد با اين سبعيت آشكار بهرهبرداري كند، نامهاي بنويسد و خواهان عزل مديري شود كه اتفاقا در اقدامي صحيح و شفاف وقوع اين فاجعه را اعلام كرده است. هرچه فكر كردم و با خودم كلنجار رفتم نتوانستم آنچه را در پس ذهن اين نماينده بزرگوار گذشته و ايشان را در اين معركه چنين بيمناك كرده دريابم. مگر قرار بوده با افشاي اين خبر كسي ايشان را مواخذه كند يا مثلا حتي در محبوبيت و پايگاه راي ايشان خللي وارد شود يا نام شهر حوزه انتخابيه ايشان آلوده شود كه اتفاقا هر يك از اينها كه هست جد و جهد ايشان و ديگر مسوولان محلي و ملي را براي برخورد سريع و شديد با اين مورد و ريشهيابي موارد مشابه را اقتضا ميكند نه سرپوش گذاشتن و پنهانكاري در اصل قضيه را. جناب نماينده در فرازي از نامه خود فرمودهاند چون تعداد و مليت و انگيزه متجاوزين نامشخص است اين اعلام خبر ناشيانه بوده و موجب سوءاستفاده دشمن و هتك نام امام خميني(ره) ميشود. ياللعجب از اين استدلال! اصلا فرض كنيم كه متجاوزين نيز هموطن كودك مظلوم و انگيزه ايشان نيز تسويهحساب شخصي با خانواده آن دختر باشد. آيا اين چيزي از پليدي اين واقعه كم ميكند و مثلا در اين شرايط نماينده محترم و ديگر آحاد ملت سر آسوده بر بالين ميگذارند؟ واضح است كه همه دغدغههاي نماينده محترم و سوالهاي پيش آمده براي ايشان در تحقيقات پليسي و قضايي پاسخ خواهد يافت ولي هيچ يك از اينها تاثيري در اصل وقوع اين فاجعه ندارد يا در مورد بيحرمتي به نام امام خميني(ره) بايد پرسيد آيا اين نامگذاريها براي افراد و اماكن و شهرها مصونيت ايجاد ميكند؟ اگر فردي در مدرسه يا محله يا دانشگاهي كه مثلا به نام يكي از ائمه معصومين است مرتكب خلاف يا جنايتي شود اعلام آن نعوذبالله موجب هتك حرمت و نام آن بزرگوار خواهد شد؟ دغدغه ايشان در خصوص سوءاستفاده دشمن از اين واقعه نيز اگرچه قابل احترام است اما قابل درك نيست. اولا كه اين فاجعه انساني مرز نميشناسد و هركس از وقوع چنين اتفاقي در هرجاي دنيا خوشحال شود بايد در گوهر انسانياش ترديد كرد. دوم اينكه دشمن واقعي در كنار خود ما است و لازم نيست براي يافتنش چراغ به دست گرد جهان بگرديم. دشمني همين اتفاقاتي است كه اعتماد و احساس امنيت و آرامش مردم را سلب ميكند و آنان را نسبت به حقطلبي و عدالت مسوولان كشور در سطوح مختلف نااميد ميسازد. يادآوري اين جمله جاودانه اميرالمومنين در پايان اين گفتار خالي از لطف نيست آن گاه كه در ذي قار در خيمه خود نشسته بود و كفشش را وصله ميزد و از ابنعباس قيمت و ارزش لنگه كفش را پرسيد. وقتي ابنعباس پاسخ داد اين لنگه كفش ارزشي ندارد فرمود: «به خدا اين پاپوش پاره بيمقدار، براي من از زمامداري بر شما محبوبتر است، مگر اينكه حقي را اقامه كنم يا از باطلي پيشگيري كنم.»