وفاق به مثابه يك حق
دلهاي نگران است. تجربه تاريخي و آگاهي وجداني، به ما ايرانيان آموخته كه در بزنگاه خطر، اتكا به سرمايههاي ملي و مساعي درهمافزايي ظرفيتهاي والاي داخلي و پشتوانههاي درونزاي فرزندان ميهن بيش از همهچيز بيمهكننده مخاطرات و ايمنكننده از توفانها و خسارات مقدر است.
2- اردوگاه ايران دوستان، يك جبهه واحد مركب از تمام كساني است كه يك وجه مشترك دارند و آن عشق وطن است. در اين ميانه نزاع داخلي يا تلخي بين مسوولان و كارگزاران سم مهلك است. جبهه خوديها به تعداد همه ايرانيان صاحب شناسنامه ايراني است و لاغير. هيچ دشمني با ملت ايران به اندازه اختلافافكني و كدورت افزايي متصور نيست. در موعد تهديد، انسجام اسم رمز توفيق است.
3- ديدهايم و شنيدهايم كه برخي كشورهاي منطقه مثل مالزي، كره، چين و تركيه چگونه با گسترش چتر وفاق در بستر اعتماد، سرمايه اجتماعي و زرادخانه نخبگان خود را بسيج حصول اهداف ملي كردهاند و مستظهر به تاييد و حمايت مردمان خود، كارهاي نشدني و خطرات صعب را مديريت كردند. همچنين ديديم كه تركيه در همين ماههاي اخير بحران دلار، چگونه مردم را با يك تربيت منبعث از اطمينان به حكمراني، به منظور پيشگيري از بحران تامين ارز بسيج كرده و اجماع براي هدف واحد را به رخ كشيد.
4- ايران خودمان در دهه شصت را به ياد آوريم كه چگونه مردم به احترام منافع ملي جلوي نا ملايمات واحتكارها ايستاده و در كوران جنگ 8 ساله از جان و دل مايه گذاشتند. در زلزله بم و كرمانشاه وقتي رنج هموطن احساس شد همه فارغ از تمايزها مايه گذاشتند و اين ظرفيت با همه تكثرها كمنظير و به واقع ارزندهترين ثروت ملي است.
5- وفاق كه باشد پيوندها مستحكم ميشود. به جاي دعواهاي بيحاصل منافع ملي عيانتر ديده ميشود. همه حرفها شنيده ميشود. مردم راجع به خير عمومي و منافع ملي خود گفتوگو ميكنند و حرف نخبگان و گروههاي مرجع را واضح ميشنوند. تصميمات بهتر گرفته شده و از دالان خرد جمعي عبور ميكند. بدبيني و سوءظنمداريهاي متوهمانه رنگ ميبازد. پروندهسازيها و سوءاستفاده از قدرت به منظور اهداف غير ملي ارج نميبيند. ثمره اين راهبرد اينكه اعتماد هست. اطمينان به حكمراني هست. شفافيت هست. با اين رهاورد كه فساد هو ميشود و حاجب خفا بخش آن، بهمثابه شيشهاي شفاف، مدير نالايق را رسوا ميسازد.
6- وفاق كه باشد اقوام و اقليتها و تكثرها انگ نميخورند. حوزه عمومي غيردولتي و مردمنهادها با نگاه بدبينانه تحليل نميشوند. مشاركت مردم و احزاب و گروهها به جاي تصميمات پشت پرده يا قيممآبانه مينشيند. نتيجه اينكه مردم خود پشتوانه هر تصميم شده و چون دولت را بر مدار اراده خود و خير عمومي ميبينند مايه براي آن گذاشته و نه تقابل كه حمايت و مشايعت ميورزند.
7- وفاق كه باشد يكدلي بهجاي كينهورزي و الفت به جاي حذف در رقابت مستقر ميشود؛ اكسير وفاق پذيرش تكثرها و مغتنم شمردن تفاوتهاست. همه ايرانيان يك جور نيستند. كليد قفل وفاق در احترام به حقوق شهروندان و تشخص بخشي به آزادي ايرانيان و مشق ايران براي همه ايرانيان بدون درجهبندي و تبعيض است. امروز بايد مشكلات و آسيبهاي خود در اين حوزه را جدي بگيريم و بهجاي كتمان و تخطئه ديگران، اصلاح را از درون و پيرامون خود آغاز كنيم.
8- وطن حق دارد بهترين باشد. ارجمند و معتبر باشد. از پول ايراني تا پاسپورت ايراني تا هموطن ايراني تبار مقيم خارج تا توليد و كالا و كارآفرين ايراني تا دانشجوي وطني تا خطوط هوايي و حمل و نقلي تا محيط زيست و فضاي كسب و كار همه عزت و اعتبار ميخواهند. كشور بهرهمند از هزاران سرمايه بيبديل و از همه مهمتر ذخاير انساني است و لاجرم سرنوشت فقر و گرفتاري معاش و منقصت عزت، طالع آن نيست.
9- بهفرموده امام علي ابزار سياست سعه صدر و مداراست. در اين سلوك حكمراني بايد منت مردم را كشيد كه اصحاب قدرت را نقد و بازخواست كنند. زود رنج نبوده واجازه نداد تعقيب قضايي سرنوشت كنشگر نقاد مشفق باشد. ظرفيت صاحبان مناصب عمومي را بالا برد تا تحمل نقد ولو به خطا را داشته باشند و قدرت پاسخگويي و شوكت صبر و تحمل براي خير عمومي و به نام ملت ايران را به آنها داد. امام علي خود را برتر از نقد نديد و بدون رودربايستي چشم در چشم مردم فرمود من مبرا از خطا نيستم. اول قدم صلاح اصلاح خويش است.
10- براي تحقق وفاق البته بايد آداب آن و از جمله رقابت سالم سياسي براي همه مناصب و استيفاي حق تعيين سرنوشت را جدي بگيريم. احزاب و حوزه عمومي غيررسمي را پاس داريم و براي آنها فرش قرمز جهت مشاركت موثر و نه صوري در فرآيندهاي تصميمسازي پهن كنيم. ما به عقل جمعي درون زاي ايراني سخت نيازمنديم. مردم و كنشگران سياسي به سردمداران مينگرند و اگر گذشت و مدارا را در سيماي آنها كمرنگ ببينند در عرصه عمومي نيز مايوسوار به همبستگي و مودت و الفت حول اهداف مشترك مينگرند. شفافيت و صداقت با مردم را جدي بگيريم. رسانهها و آزادي بيان و قلم و نقد را ارج نهيم. در زندانهاي سياسي و قفل حصرها را بشكنيم. براي عقلهاي دلسوز و خردهاي بالنده كه ثروت ملي هستند ارج قائل شويم و تك صدايي را دشمن انگاريم. ايران به همه دلسوازن خود ولو منتقد سخت نيازمند است. ايران به عقل جمعي براي عبور از بحران نيازمند است. براي حفظ نظام و خون شهدا و همه هزينههايي كه ملت داده است راه اصلاح و بهبود سيستم عملكرد نظام و سامانه مديريتي را هموار كنيم و از تجارب نوين دنيا در عرصه مديريت عمومي بهره بگيريم. احترام به حريم خصوصي و آزاديها و حس خرسندي مردم در برخورداري از حقوق خود يك تعلق خاطر ملي به اهداف مشترك پديدار ميسازد. وفاق را حق مردم و تحقق آن را تكليف حكمراني بدانيم كه «چاره ما نيست به جز اتفاق؛ اين ره رشد است فنعم الرشاد».