تعليق لحظه حال
كتاب درباره نظام دانش، نوشته ابراهيم توفيق، دانشآموخته جامعهشناسي در آلمان، شامل ده گفتار درباره علوم اجتماعي و جامعهشناسي ايراني است. اين گفتارها عبارتند از: جامعه دوران گذار و گفتمان پسااستعماري-تاملي در بحران علوم اجتماعي در ايران، چيستي جامعهشناسي «شرقي»، تاملي معرفتشناختي بر جامعهشناسي آكادميك در ايران، تاملي در گسست ميان تاريخ و جامعهشناسي در ايران، مدرنيته در ايران جدي گرفته نشده است، جامعهشناسي ما ضد تاريخي است، تاملي در شرايط امكان يك جامعهشناسي تاريخي انتقادي، تعليق زمان حال: موانع انديشيدن به دولت در ايران، «نظريهآزمايي» يا گفتوگو با نظريه؟ و پرسش «علل عقبماندگي ما» و فكر تاريخي نخبهگرا. دو مساله اصلي كه اين مباحث را به يكديگر پيوند ميزنند؛ عبارتند از: اول اينكه چرا نظام دانش تاريخي- اجتماعي ما نميتواند ايران اكنون را در «فرديت تاريخي»اش به مساله تبديل كند و دوم اينكه شرايط امكان برونرفت از اين وضعيت چيست. ادعاي اصلي توفيق آن است كه «نظام توليد دانش اجتماعي-تاريخي ما لحظه حال را بر اساس دريافتي خاص از مفهوم گذار، كه در گفتمان «جامعه گذار ميان سنت و تجدد» تبلور خاصي مييابد، به گونهاي ترسيم و مفهومپردازي ميكند كه نه تنها تبارشناسي تاريخي و انتقادي آن، بلكه هر گونه تلاش در جهت فهم، تحليل و تبيين آن ناممكن ميشود». به تعبير دقيقتر از نظر توفيق، نظام دانش اجتماعي- تاريخي در ايران با تعليق لحظه حال، امكان پرداختن به اكنون و اينجا را ناممكن ميكند.