اعتماد نياز ضروري جامعه
من به «اعتماد» به چشم فرزند عزيزي نگاه ميكنم كه در برابر ديدگانم قد كشيده، رشد كرده، بالنده شده، به بلوغ رسيده و رفته رفته مستقل شده و روي پاي خود ايستاده. براي اينكه اعتماد به اينجا برسد، من و دوستانم كم زحمت نكشيديم. ايضا كم خون دل نخورديم. نميخواهم ذكر مصيبت كنم و از روزهاي صعب بگويم. ما روزهاي صعبي را از سر گذرانديم كه اگر خود به دست خود در روزنامه را ميبستيم و عامدا و عالما زنده به گورش ميكرديم، كسي ملامتمان نميكرد. حتي دوستاني از سر شفقت به من ميگفتند به جاي اينكه با اين هزينه هنگفت مادي و معنوي براي خودت دردسر بخري و دوستانت را گرفتار كني، بهتر است كه داوطلبانه كركره روزنامه را پايين بكشي، سرمايهات را توي بانك بگذاري و آسوده خاطر زندگي كني... اما مگر به همين سادگي است. آنهايي كه اين حرف را ميزدند، هيچ وقت به دست خود نهادي را پايه نريختهاند و در تولد موسسهاي فرهنگي كاري نكردهاند. روزنامه درآوردن – به خصوص در بخش خصوصي - بيشباهت به باغباني نيست. دانهاي ميكاريد و پس از مدتي گويي از هيچ نهالي سر از خاك برميآورد و رفته رفته قد ميكشد تا سرانجام درختي تناور و سايهگستر شود و به اذن خدا ميوه دهد. خداوند در قرآن مجيد كلمه طيبه را به شجره طيبه مثال زده است. اصلها ثابت و فرعها في السماء.... روزنامه ما هم اگر از كلمه طيبه بهرهاي داشته باشد و اگر در خاك تاريخ و جغرافيا و اعتقادات اين مرز و بوم ريشه دوانده باشد، ميتوان اميد بست كه در آسمان جامعه و فرهنگ شاخه بگسترد و ميوههاي شيرين و آبدار و مقوي بدهد و خلايق را بهرههاي فراوان برساند. اگر با كلمه طيبه – خدايي نكرده – بيتناسب باشد، ديري نخواهد پاييد و مانند هزاران كتاب و مجله و روزنامهاي كه از يادها رفتند و تاثير خيري نگذاشتند، از بين مي رود و اصل و فرعش فراموش ميشود.منظور اينكه حالا كه به «اعتماد» نگاه ميكنم خستگيام در ميرود؛ ميبينم اين درخت هفده ساله به آن همه سختيها ميارزد. كافي است در سايهسارش دمي بياساييم، با برادري و مهرباني با يكديگر گفتوگو كنيم و به كمك شاخ و برگهايي كه اين درخت در آسمان دوانده خبرهاي جدي و مهم و بعضا سرنوشتساز را پيگيري كنيم تا در يك چشم به هم زدن همه آن تلخيها و مصيبتها فراموش شوند و شيريني و مهر جايشان را بگيرند. ما براي ثروت و قدرت كه زير بار گران روزنامه نرفتيم. ما از سر دردمندي و مبتني بر تعهدي كه به انقلاب و كشور داشتيم به «اعتماد» رو آورديم. از اتفاق اين روزها بيش از هر زمان ديگري بر عارف و عامي آشكار شده است كه «اعتماد» مهمترين نياز مناسبات كشور است. هم مردم بايد به دولت اعتماد كنند و هم دولت بايد مردم را معتمد خويش بداند. همچنين آحاد مسوولان و افراد جامعه نيز اگر به هر دليلي نتوانند به هم اعتماد كنند خيلي زود با سر به ديوار سوءتفاهم و نااميدي و افسردگي ميخورند. اعتماد نياز ضروري جامعه است و بياعتماد هيچ كاري پيش نميرود. ما بايد بتوانيم به هموطنانمان اعتماد كنيم و به پاكدستي و كارداني و خيرخواهي مسوولان مطمئن باشيم. انشاءالله. اعتماد اما شعار و تعارف و تشريفات نيست با حلواحلوا گفتن دهن شيرين نميشود، با تكرار اعتماد هم مسوولان و جامعه به يكديگر اعتماد نميكنند. اعتماد مبتني بر مشتركات است. مبتني بر حفظ منافع و دوري از مضار است. مهمتر از آن مبتني بر عهد و پيمان است. به يك اعتبار انقلاب اسلامي نيز تجديد عهد است با عدالتخواهان و آزادگان و ظلمستيزان. براي همين است كه ما در «اعتماد» آرمانخواهي و يادآوري و پيگيري آرمانهاي انقلاب را جزو وظايف اصلي خود برشمردهايم. ما تلاش ميكنيم تا حقوق محترم شمرده شود و حق به حقدار برسد. همچنين به قدر وسع ميكوشيم تا عدالت و آزادي به معناي واقعي محقق شوند و مردم كشور از نعمت عدالت و آزادي مغتنم گردند. ما با خود عهد بستهايم كه جلوي نظام سلطه بايستيم و با اطلاعرساني و آگاهيبخشي روحيه مقاومت و پايداري را زنده نگه داريم. مردمسالاري ديني مهمترين ركن انقلاب و نظام ماست. براي حفظ و حراست از آن بايد تمام قد در عرصههاي سياسي و فرهنگي و اجتماعي حضور يابيم تا كسي نتواند اين آرمان بلند را مخدوش كند. در نظام جمهوري اسلامي مردم نامحرم نيستند و در قانون نيز دسترسسي آزادشان به اطلاعات تصريح شده است. ما بايد ضمن پيگيري حقوق مردم، به قدر وسع بكوشيم تا آحاد جامعه امر به معروف و نهي از منكر كنند و موقع پيگيري مطالباتشان از مسوولان صدايشان نلرزد. سهل است، بايد فرهنگ حقگويي و حقطلبي را رواج دهيم و زمينههاي مشاركت سياسي- اجتماعي- فرهنگي را فراهم آوريم.مملكت در شرايط ويژهاي است. تعارض ما با نظام سلطه به فصلي رسيده كه نميشود با اهمال و بيدقتي و خطا فرصتسوزي كرد. جاي هيچگونه خطايي نيست. اولا بايد متحد و متفق در برابر نظام سلطه بايستيم و از حقوق ملي- تاريخي كشور دفاع كنيم. به عنوان رسانه بايد بكوشيم تا جلوي هر نوع اسراف و تبذيري را چه دولتي و چه خصوصي بگيريم و برادري و مواسات و همدلي را به مردم و مسوولان يادآور شويم. به لحاظ تاريخي در موقعيت ممتازي به سر ميبريم و به همين دليل تكاليف رسانهاي ما صدچندان است. «اعتماد» در آغاز هفدهمين سال، در كنار همراهان خود حضوري پررنگ دارد تا انشاءالله به كمك هم بتوانيم از اين گردنه نيز عبور كنيم. ان تنصرالله ينصركم و يثبت اقدامكم.
در «اعتماد» اما بيش از من، همكارانم زحمت كشيدهاند و روزنامه را به اينجا رساندهاند. صميمانه از تكتك آنها قدرداني ميكنم و دوستي و همكاريشان را ارج مينهم. بيتعارف به خود ميبالم كه در اين سالها با بهترين روزنامهنگاران و نويسندگان و خبرنگاران دوست و همكار بودهام. اما از حق نبايد بگذريم كه صاحب اصلي روزنامه مخاطبان روزنامه هستند. مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد. چون شما بودهايد، ما هم بودهايم. اطمينان ميدهم تا باشيد ما هم باشيم. لذا تولد هفدهسالگي را قبل از هركس به شما تبريك ميگويم و برايتان توفيق و سربلندي را آرزو دارم.