معجزه فوتبال
چهره مهربانش را به ما نشان داد تا از ياد نبريم هنوز هم ميتوانيم به آينده اميدوار باشيم. سالهاست كه ديگر خيلي چيزها سر جايش نيست. هنرمندان برجاي منتقدان سياسي تكيه زدهاند و روزنامهنگاران در نقش منجيان ظاهر شدهاند و... الخ. در اين آشفته بازار فوتباليستها هم ديگر صرفا فوتباليست نيستند. آنها بايد بار بسياري از كمكاريها و ناكارآمديها را بر دوش بكشند.در زمانه قهر و خشونت بايد سفير صلح و دوستي باشند. در زمانه سرخوردگي بايد به ما انگيزه جنگيدن بدهند و در روزگاري كه اخبار بد از شش جهت بر ما باريدن گرفته، بايد شادي و هيجان را براي ما به ارمغان بياورند. اما اين همه ماجرا نيست. بزرگترين معجزه فوتبال در اين روزها به وجود آوردن فضايي همدلانه است تا در آن فضا، كرد و ترك و بلوچ و فارس و عرب و شيعه و سني و درويش و اهل حق و باحجاب و بيحجاب و انقلابي و ضدانقلاب ذيل يك پرچم جمع شوند و يكصدا فرياد بزنند: «ايران». حقيقت اين است كه ما توانايي متحد شدن را از دست دادهايم و حتي در نماز صبح عيد فطر به جاي آنكه سرود اتحاد سر دهيم تا بتوانيم از آزمون تحريم و تهديد سربلند بيرون آييم به آتش تفرقه و تشتت دامن ميزنيم. به جرات ميتوان گفت امروز هيچ اتفاق سياسي و فرهنگي و اقتصادي و اجتماعي قادر نيست همه مارا با اين همه اختلافات رنگارنگ كنار يكديگر بنشاند. اينكه فوتبال عهدهدار چنين نقشي شده است اگرچه جاي خوشحالي دارد اما بسيار نگرانكننده نيز هست. تصور بفرماييد بخت با مردان تيم ملي هميشه يار نباشد يا فردا روزي بر اثر بيدرايتي مسوولان، مربي نه چندان توانمندي بر سر كار آيد آن وقت چه بايد كرد؟ به نظر ميرسد فوتبال در اين روزها آخرين سرمايه اجتماعي ما باشد. تدبير و خرد و ميهندوستي اقتضا ميكند با همه وجود اين سرمايه را قدر بدانيم و بيشتر از اينها حواسمان به فوتبال باشد. براي فرداي اين ميهن و آرامش خودمان هم كه شده نگذاريم اين سرمايه بازيچه مطامع سياسي ما شود. متاسفانه اين روزها فوتبال تنها دلخوشي ماست.