فرش قرمز ادينبورگ
زير پاي كيتي
«تبعيد»؛ حين اينكه دلالتهاي ضمني تبعيد يعني طرد شدن، حسرت، بزهكاري از ذهنتان ميگذرد، اين كلمه را كشدار و مشدد بخوانيد. آدمها مجبور به تبعيد ميشوند يا به واسطه ديگران يا شرايط ناممكني كه براي او ساختهاند. در بهترين حالت تبعيد چارهاي است كه مصيبت چنداني ندارد و در بدترين حالت تنها دستاويز آدم است.
از ديد كوتهفكران بريتانيايي كيتي ميچل حداقل پنج سالي را - از سال 2011 تا 2016- در تبعيد گذراند. بدبينيهاي مستمر منتقدان و نبود حمايت مسوولان او را وادار به كوچ به اروپا و ساخت توليدات جاهطلبانهاي كرد كه هرگز راهشان به تئاتر بريتانيا باز نشد. از دهه 1960 و زماني كه پيتر بروك تئاتر بريتانيا را ترك گفت تا در پاريس مأمن بگيرد، بريتانيا چنين تبعيد خودخواستهاي را در تئاترش شاهد نبود. فرانسه ترجيح ميدهد روي افراد سرمايهگذاري كند تا موسسات. بروك به زندگينامهنويسش گفته بود اگر در لندن ميماند فقط و فقط كارش به ساخت نمايش محدود ميشد اما در پاريس مركز بينالمللي مطالعات نمايشي را پيريزي كرده و نقطه تحولي را در حرفهاش رقم زده است.
اما ميچل سال 2016 به وطنش بازگشت و درهاي رويال كورت و مركز فرهنگي _ هنري باربيكان به روي او باز شد. هنوز هم كارهايش حول محور ناتوراليسم ميچرخد؛ البته ناتوراليسم خاص خود ميچل. گفته بود: «برگشت به كار در اينجا برايم سخت است. موضع خودم را نميدانم چون مدام فكر ميكنم: «اين مخاطبها كي هستند؟» خاطره تلخي يادم ميآيد كه تماشاگرها در جزييات اين نمايش نوشته بودند: «آشغال، آشغال، آشغال» و من عصباني شدم.» اين اتفاق پس از روي صحنه رفتن «مرغ دريايي» در سال 2006 افتاد. حالا دو سالي است كه اين ملكه تئاتر بريتانيا بيكموكاست در وطنش حضور دارد. اما خبر جالب اين است كه مردادماه امسال ميچل نخستين حضورش را در فستيوال بينالمللي ادينبورگ به عنوان عضو دايمي سالن تئاتر پاريسي «Theatre des Bouffes du Nord» رقم ميزند و كنايهآميز به نظر ميرسد كه اين حضور از طريق يك كمپاني شناختهشده فرانسوي صورت ميگيرد.