چه بايد كرد؟
سروش صحت
زني كه جلوي تاكسي نشسته بود، گفت: «معاون دادستان كشور گفته ميخواهند اينستاگرام را هم فيلتر كنند.»
مردي كه عقب تاكسي نشسته بود، گفت: «اين هم از اينستاگرام.»
پسر جواني كه كنار مرد نشسته بود، گفت: «من يه صفحه تو اينستاگرام فالو ميكنم، جملههاي باحال كتابها رو ميذاره، موراكامي تو كتاب «كافكا در كرانه» گفته: بستن چشمهايت چيزي را تغيير نميدهد. هيچچيز به خاطر اينكه تو آنچه را دارد اتفاق ميافتد نميبيني، ناپديد نميشود.»
مرد گفت: «واقعا مسوولانمون باحال هستند... مثلا معاون وزير بهداشت گفته اگر مردم ندارند بخورند، پس چرا چاق هستند؟»
پسر جوان گفت: «اين شعر نرودا را گوش كنيد.»
مرد گفت: «بخون.» پسر خواند: «... اما اگر هيچچيز نتواند ما را از غم برهاند، لااقل عشق از زندگي نجاتمان خواهد داد...»
راننده خنديد و گفت:«پس ديگه چارهاي نيست، همه بايد بريم عاشق بشيم.»