اصلاحطلبان و چالش جلب سرمايه اجتماعي
مرتضي حاجي
جريان اصلاحات به دنبال راهكار مناسبي براي مواجه با نيازهاي امروز جامعه است و ايدههاي مختلفي را نيز طرح كرده است. اصلاح اصلاحات، تغيير در شوراي عالي سياستگذاري، تشكيل پارلمات اصلاحات و تشكيل هسته سخت اصلاحطلبان از جمله راهكارهايي است كه از سوي فعالان سياسي اين جناح ارايه شده است. نكته قابل توجه اما اين است كه جريان اصلاحات در اين شرايط بيش از هر زماني ديگر وظيفه دارد براي حل مشكلات فوري و ضروري جامعه به ويژه مشكلات اقتصادي همت گمارد.
اصلاحطلبان بايد صلاحيتهاي تخصصي و حرفهاي خود را حول يافتن راهحل براي مشكلات اساسي متمركز كنند. اگر مردم احساس كنند كه اصلاحطلبان نگران معيشت و حقوق اساسي آنها هستند و پرداختن به مسائل مردم را در اولويت ميدانند حتما اعتماد بيشتري به اصلاحطلبان خواهند كرد و پشتوانه جريان اصلاحات ميشوند. اين مهم با وضعيت متشتت و پراكنده حاصل نميشود؛ بلكه با وحدت و همدلي فراهم ميشود. در عين حال توجه به نيازهاي روز جامعه ميتواند موضوع همدلي و وحدت باشد و آنقدر جاذبه ايجاد كند تا اصلاحطلبان را همگرا كند.
پيگيري موضوعات تشكيلاتي مهم است اما با توجه به وضعيت كنوني جامعه در درجه دوم اهميت قرار دارد. پاسخ به پرسشهايي مثل اينكه شوراي عالي سياستگذاري تشكيلات مناسب براي كنشگري اصلاحطلبان است يا بايد جاي خود را به پارلمان اصلاحات دهد؟ منشور اصلاحات نيازمند بازنگري است يا خير؟ و... فعلا در اولويت و موضوع حياتي جريان اصلاحات نيست.
اكنون زمان تلاش براي كاهش فشار مشكلات بر مردم است. اصلاحطلبان بايد براي عبور از مشكلات راهكار ارايه كنند. همين موضوع ميتواند عامل ايجاد وحدت ميان طيفهاي مختلف اصلاحطلبي باشد. قاعدتا اصلاحطلبان بعد از اينكه توانستند خود را به عنوان جرياني كه به مسائل و مشكلات جامعه اهميت ميدهد، معرفي كنند؛ ميتوانند به مسائل تشكيلاتي نيز بپردازند. اين مساله براي كاستن از اهميت مسائل تشكيلاتي بيان نميشود اما مساله اصلي ما در وضعيت كنوني اين است كه بدانيم توانايي و تخصص موجود در كشور بايد معطوف به چه موضوعاتي شود. به جاي اينكه هر طيفي از طيف ديگر انتقاد كند لازم است به مشكلات مردم بپردازيم.
جريان اصلاحات به تجديد نظر در مورد ارتباط خود با جامعه نياز دارد. مردم بايد احساس كنند كه در بطن و متن توجهات اصلاحطلبان قرار دارند و اصلاحطلبان محور اصلي همگرايي خود را پرداختن به مسائل مردم قرار دادهاند. اين مساله بيش از هر چيز ديگري به حل مشكلات جريان اصلاحات و حتي به انسجام تشكيلاتي كمك ميكند.
اصلاحطلبي چند سال قبل در متني تحت عنوان منشور اصلاحات تعريفي كلي و عمومي از هويت اصلاحطلبي ارايه داد. آن تعريف به لحاظ تشكيلاتي نيازمند شاخصگذاري نيز هست تا بتوان فهميد در جهت تطبيق رفتار اصلاحطلبان با منشور كلي چه مقدار پيشرفت حاصل شده است. از اين نظر نياز به تجديدنظر وجود دارد. در بيان كلي اصلاحطلبان به اعتنا، اعتماد و حمايت گسترده مردم براي پيشروي در مسووليتهاي سياسي و تصميمگيريهاي خود باور دارند و حكومت را برخاسته از آراي مردم ميدانند. درست برخلاف جريانهايي كه راي مردم را تزييني ميدانند؛ نه تعيينكننده.
اصلاحطلبان بايد به اين نيروي قدرتمند اثرگذار بيش از پيش متكي باشند و سوال اصلي در اين جريان اين است كه براي جلب نظر سرمايه اجتماعي چه ميتوان كرد؟
فعال سياسي اصلاحطلب