باتوجه به شرايط نامساعد اقتصادي كشور در روزهاي پس از خروج امريكا از برجام، راهحل برونرفت از اين اوضاع چيست؟
فكر ميكنم مهمترين مساله نگاه دولت است. هنوز نگاه دولت بر اين اساس استوار است كه مشكلات خود را از بيرون حل و فصل كند. به هر حال برجام ابتدا با محوريت كشورهاي اروپايي آغاز شد و در ادامه نيز امريكاييها هم وارد مذاكره شدند و امروز با خروج اين كشور از توافق، ايران سعي دارد برجام را با ديگر كشورهاي طرف توافق ادامه دهد. حال آنكه اين نگاه كه ما همه مسائلمان را به روابط خارجي بند كنيم، نگاه غلطي است و دولت بايد اين نگاه خود را اصلاح كند. اگر پس از نقض عهد امريكاييها ما نيز واكنشي عملي نشان ميداديم و مثلا به بخشي از سانتريفيوژهايمان گاز تزريق ميكرديم، اوضاع متفاوت بود. البته به شرط آنكه به آنچه گفته بوديم، عمل ميكرديم. چرا كه ما همين مساله درمورد تزريق گاز را عنوان هم كرديم اما اجرايي نشد. اين مساله ضعف ما را به طرف مقابل نشان ميدهد. اقتدار در مذاكره يك اصل است و كسي ميتواند اين اختيار را داشته باشد كه نجات من تنها در سبد طرف مقابل نيست و باور داشته باشد كه ميتواند به ظرفيتهاي ديگري نيز اتكا كند. اين ظرفيت مردم هستند. امروز مردم ما واقعا همان مردمي هستند كه هميشه كمك كردند و امروز هم كمك كردند كه بتوانيم مشكلات كشور را حل كنيم. ما بزرگترين تهديدها را تبديل به فرصت كرديم. مشكل اقتصادي در برابر اين تهديدهايي كه ما پشت سر گذاشتيم، آنقدرها بزرگ نيست. ما ميتوانيم اين مشكل را مرتفع كنيم. مثلا اگر خود مردم در مديريت بازار ورود كنند. مگر سابق بر اين چطور بود؟! مردم به صحنه ميآمدند، يكي به عنوان بسيج، يكي به عنوان مسجد، دانشجو، يكي به عنوان دانشآموز. اما اين نگاه الان وجود ندارد و به همين دليل نيز ما نگران مذاكرات پنهاني در دولت هستيم؛ چراكه در اين 5 سال، پنهانكاري در دولت بسيار شايع بوده و ما هم امروز نگران اين مساله هستيم.
در اين مدت اخير با مقايسه شرايط سخت «جنگ تحميلي «هشتساله» و آنچه امروز از آن به عنوان «جنگ اقتصادي» ياد ميشود، توصيه به نگاه به داخل كشور و اتكا به ظرفيتهاي داخلي و سرمايه انساني بسيار مورد تاكيد قرار گرفته اما سوالي كه مطرح ميشود اين است كه آيا اين رويكرد در جامعه مصرفي امروز قابلاجراست؟
جامعه امروز ما جامعه دهه 60 نيست اما جامعه ما جامعه متشكل از «مردم خوب» است؛ ممكن است كسي بگويد مثلا پوشش سر بانوان امروز ما با پوشش سر آنها در دهه 60 تفاوت دارد اما اين مردم، «مردم خوب» هستند. من همين شهروندان امروز را آدمهايي بسيار گرم، مهربان و وطندوست ميدانم و شاخصهاي اخلاقي جامعه در دهه 60 را در جامعه امروز ايراني ضعيف نميدانم. بگذاريد مثال بزنم. البته تعدادي هم سوءاستفاده كردند اما اينكه يك جواني با اين هزينه سنگين بلند ميشود و خود را به روسيه ميرساند و براي تيم ملي كشورش در جام جهاني از عمق جان فرياد ميكشد، كم نيست. اين همان آدمي است كه اگر ما خط را درست پيشرويش ترسيم كنيم، فردا نيز حاضر است از همه تعلقاتش بگذرد و در ميدان جنگ ايستادگي كند. من به اين جوانان اعتقاد دارم و اين نگاه را كه ميگويند جامعه تغيير كرده، نميپذيريم.
به هر حال اين تفاوت غيرقابل انكار است؛ ما زماني صفهاي طولاني دريافت كالاهاي كوپني داشتيم و مردم با وجود همه مشكلات معيشتي براي رفتن به جبههها نيز صف ميبستند اما امروز با صفوف طولاني خريد سكه و ارز مواجهيم. آيا اين مسائل مؤيد تفاوت جامعه امروز و ديروز نيست؟
در زمان جنگ هشتساله نيز تعدادي بودند كه بهدنبال منافع شخصي و سوءاستفاده از شرايط بازار بودند. البته ممكن است در عدد، جنس و نحوه كار اين افراد در گذشته و حال تفاوتهايي وجود داشته باشد اما در مجموع عمده شهروندان جامعه ما مردمي وطندوست، معتقد به كشور و معتقد به نظام هستند. من در اين باره ترديد ندارم؛ چراكه روزهايي كه براي سركشي به حوزه انتخابيه ميروم، با صدها شهروند ايراني مواجه ميشوم كه مشكلات عديدهاي دارند كه اگر هر جاي ديگري بود، اين بند اتصال پاره ميشد اما اين افراد باوجود تمام مشكلات هنگامي كه در معرض شديدترين فشارها قرار ميگيرد، ميگويد من به نظام اعتقاد دارم، من پاي نظام هستم اما در عين حال گلايههايي هم دارم.
قطعا همينطور است اما مساله اين است كه وطنپرستي شهروندان لزوما ارتباطي به تجملگرايي يا مصرفزدگي جامعه ندارد. آيا سياستهاي نگاه به داخل در جامعه مصرفي محقق خواهد شد؟
ببينيد، ممكن است جامعه التهاباتي پيدا كند، همانطور كه فرد ممكن است دچار بيماري شود. ما نبايد نظام زندگي يك فرد را براساس زمان بيمارياش تنظيم كنيم و تغذيه، نحوه خوابيدن و بيدار شدن و ساير امور را در شرايطي كه اين فرد بيمار است، ملاك قرار دهيم. امروز ميدانيم بيماريهايي در جامعه ما رواج يافته و وظيفه ما مديران است كه راهحلي درخور بينديشيم. اين ضعف ما مديران و دستگاههاي برنامهريز و اجرايي است كه در حوزههاي فرهنگي و اجتماعي جامعه ورود نميكنند. امروز همه كشورهاي جهان در اين امور برنامهريزيهاي قوي دارند. مثلا به اين نتيجه ميرسند كه حس ايثار و ازخودگذشتگي در جامعه كاهش يافته؛ بنابراين اقدام به برنامهريزي اصولي ميكنند و اتفاقي نيست كه شاخص ايثار در جامعهاي بالا يا پايين ميرود.
علت عدم تحقق اين مهم پس از 4 دهه چيست؟
علت اين است كه نخواستهايم. من ايراد را در نحوه عملكرد مديران ميبينيم.
اما طيفهاي مختلف روي كار آمدهاند.
بله. من مشكل را در همه مسوولان ميبينم. شخصا منتقد حوزه فرهنگ در همه ادوار و دولتها هستم، منتها قبول دارم كه شاهد فراز و نشيبي در طول اين ادوار بودهايم و عملكرد همه دولتها يكسان نبوده و اين بيانصافي است كه بگوييم همه به يك اندازه ايراد داشتند يا هيچكار خوبي در هيچ دورهاي انجام نشده است.
مثلا در چه دورهاي اوضاع بهتر بوده است؟!
اين بحث نيازمند زماني مفصل است و من هم الان بايد يك تلفن مهم بزنم.
گفته ميشود يكي از علل بيتوجهي تدريجي جامعه به تبليغات فرهنگي برخي سختگيريها بوده است؟
ببينيد حوزه مسائل تربيتي نيازمند بحث كارشناسي و علمي است. بنده كارشناس اين حوزه هستم و ساليان سال، چه در حوزه و چه در دانشگاه در اين حيطه كار كردهام. بايد بنشينيم مبسوط بحث كنيم. بنده نوشتههايي نيز در اين خصوص دارم. آنچه اينجا بايد تاكيد كنم اين است كه مردم ما ريشههاي عميق اجتماعي، فرهنگي، وطندوستي و اعتقاديشان و آنچه منجر به پيروزي انقلاب شد را از دست نداده و امروز نيز داراي همان نگاه به مسائل مختلف است و دست نخورده منتها آسيب ديده است كه بخشي از اين آسيبها از بيرون بوده كه رهبري از آن به عنوان «تهاجم فرهنگي» ياد كردند و بخشي نيز از داخل كشور بوده كه بهدليل «ولنگاري فرهنگي» اينچنين شده است. «ولنگاري فرهنگي» به ما برميگردد و «تهاجم فرهنگي» به دشمنان!
اجازه بدهيد به ابتداي بحث برگرديم. در شرايط فعلي چه كاري از دست دولت برميآيد؟ دولت براي حل مشكلات بايد چه كند؟
روحيه انقلابي! حضرت آقا در ديدار اخير خطاب به نمايندگان فرمودند هر نمايندهاي كه انقلابي نباشد، قانونا و شرعا نبايد در مجلس حضور داشته باشد. قطعا رهبري در فرمايشات خود نسبت به دولت نيز چنين گفتهاند. دولت اگر انقلابي نباشد، شرعا و قانونا حق ندارد به كار خود ادامه دهد. وزير ما، مديركل، معاونين وزرا و رييسجمهور ما بايد انقلابي باشد.
اين انقلابي بودن به چه معناست؟
يعني بپذيريم كه ما ميتوانيم با اتكا به ظرفيتهاي خودمان بسياري از مشكلاتي كه در تحليل دشمن قابلحل نيست، مرتفع كنيم؛ كمااينكه چنين شده و مشكلات را حل كرديم.
و آخرين سوال؛ آيا در همين مجلس، نماينده غيرانقلابي داريم؟ آيا در دولت، وزراي غيرانقلابي حضور دارند؟!
بله! داريم.
اگر اين افراد غيرانقلابي، از همين امروز تغيير مشي بدهند، شما ديگر منتقدشان نيستيد؟
قطعا ديگر منتقد نيستيم. ببينيد اگر كسي با وجود تغيير مشي مديران همچنان منتقد باشد، قطعا بيانصاف است و من هم سعي ميكنم بيانصاف نباشم.
جامعه ما جامعه متشكل از «مردم خوب» است
علت عدم تحقق نگاه به داخل در چهار دهه اخير نحوه عملكرد مديران است
جامعه امروز ايران با دهه 60 تفاوتي ندارد
صدها نفر به من ميگويند با وجود مشكلات پاي نظام هستيم
«ولنگاري فرهنگي» به ما برميگردد و «تهاجم فرهنگي» به دشمنان!
منتقد حوزه فرهنگ در همه ادوار و دولتها هستم